(۲۷ آبان ۱۳۹۴ ۰۱:۳۳ ق.ظ)BashirXm نوشته شده توسط: با کلیات حرفای رمیصا و بلک موافقم. اما با اون تکه رمیصا که گفته "به نظرمن ببین حست بهت چی میگه!" یه جورایی مخالفم.
من معتقدم که چیزی بالاتر از انگیزه وجود ندارد و انگیزه نتیجه مستقیم علاقه و احساس نسبت به یک موضوع است.
فرض کنید یک نفر علاقه مند به تحصیلات تکمیلی باشد اما زبانش ضعیف باشد. باید قید تحصیلات تکمیلی را بزند؟ من فکر میکنم نه. باید بین لیسانس و ارشد فاصله بیندازد تا زبانش را قوی کند. اگر واقعا انگیزه برای ادامه تحصیل داشته باشد٬ حتما میتواند زبانش را تا حد مطلوب برساند و این وقفه برایش خیلی سخت نیست چون در راستای رسیدن به هدفش است.
من عمیقا معتقدم برنامه ریزی و هدف گزاری باید بر اساس علایق واقعی انسانها (و نه تاثیرپذیری از جمع) باشد. چون در این صورت نیروی جادویی انگیزه برای رسیدن به هدف واقعا همه کار میکند.
امثال استیو جابز٬ بیل گیتس و ... به این دلیل موفق شدند که فقط دنباله رو آرزوهای خودشان بودند و هدف گزاری زندگیشان بر این مبنا بوده است.
آدمهایی را میشناسم که صرفا به دلیل آنکه لیسانسشان یک دانشگاه مطرح بوده به ادامه تحصیل تا دکتری پرداخته اند و الان وسط دکتری کم آورده اند٬ زبانشان عالیه٬ پایه درسیشان خوبه٬ دانشگاهشان خوبه٬ اما یک مشکل بزرگ دارند و آن اینکه چون با علاقه وارد این مسیر نشده اند٬ واقعا نمیتوانند ۴ سال بر روی یک موضوع یعنی تزشان کار کنند و به معنای واقعی کلمه افسرده اند.
آدمی را هم میشناسم که ۴ سال پشت کنکور لیسانس ماند تا پزشکی قبول بشه. یا کسی که ۳ سال پشت ارشد موند تا برق تهران قبول بشه (لیسانسش یک دانشگاه آزاد شهرستان بود). هر دو واقعا عاشق مسیری بودند که طی میکردند و از تلاش برای رسیدن به آن لذت میبردند.
فکر کردن به امکانات دانشگاه٬ وضعیت زبان و .... همه باید بعد از تصمیم گیری راجع به اینکه من تحصیلات تکمیلی را دوست دارم یا نه٬باشد.
ضمن احترام به نظر همه٬ من فکر میکنم اول باید تکلیفمان با خودمان روشن باشد!