امروز رفتم حرم. از طرف همه بچه های مانشت دو رکعت نماز خوندم.
حالم خیلی خووووووووووووووووووووووووووووووووووبه
دفعه پیش که رفتم حرم یه جورایی با امام رضا قهر کردم. گفتم مثل اینکه من اصلا واستون مهم نیستم!!! (فکر کنید چه پر رو ام من
) دلخور بودم بدجور.
امروز باورم نمیشد بعد از دو هفته خواست که من دوباره برم پیشش. من اینو یه نشونه میگیرم. یه نشونه خوب... ولی امروز واقعا روم نمیشد سرمو بالا بگیرم تو حرم. دیگه امام رضا میدونه این بنده غرغرو و حساس و زودرنج هیچی تو دلش نیست. اگرم حرفی میزنه یا ناراحت میشه ماکزیمم یه نصف روز طول میکشه بداخلاقیاش...
ولی حالم الان خیلی خوبه. ایشالا همه ی دعاهایی که واستون کردم، بگیره