من مدتیه میخوام یک کتاب رمان بنویسم.
یک شخصی که زندگیش خیلی دستخوش حوادث مختلف شده و خیلی بالا پایین داشته خاطراتش رو مدتی واسه من تعریف کرد. بعضیهاش رو هم خودم شاهد بودم.خیلی بنظرم جالب اومد.

دوست دارم بنویسمش. البته یک جلد بیشتر میشه. اسم جلدهاش رو هم انتخاب کرده ام. گاهی که بیکار میشم تو فکرم مرور میکنم که چجوری شروع کنم.
دنیا رو چه دیدین یکهو دیدین فیلمش رو هم بعدا" ساختم.

شاید جایزه هم برد.
مثلا" جایزه ادبی نوبل!!!

یا فیلمش اسکار یا حداقل از همین خرسها که این آقای فرهادی هر سال میبره!!!

کی وقت میکنم اینهمه کتاب رو امضاء کنم و به مردم بدم.

کی وقت میکنم برم نمایشگاه کتاب فرانکفورت!!!!

نباید بزارم هی تجدید چاپ بشه.

به چند زبان ترجمه بشه خوبه!!!

واقعا" آدم وقتی ناهار نمیخوره خیالاتش هم اشکال پیدا میکنه.

البته انتقاد نکنید که من موضوع رو عوض کردم.اون پنج خط اول واقعا" واقعیت داره.
میخوام بپرسم اگه کسی کتاب غیر کامپیوتری داشت رو هم معرفی میکنید.