اگر شما احساس خوشبختی نمی کنید، احتمالا از سندروم خوشبختی رنج نمی برید. سندروم خوشبختی بیماری عجیبی است که هر از گاهی در یکی از کشورها بروز می کند. این بیماری باعث بروز اختلال در یافتن خوشبختی می شود به گونه ای که فرد در عین دست یافتن به خوشبختی خود را فرد سعادتمندی نمی داند.
بهترین راه درمان این بیماری آگاهی بیمار به داشته ها و توانمندی هایش است. به پتانسیلی که او با تکیه بر آن می تواند فردی خوشبخت باشد. در این شماره برای آن دسته از عزیزانی که این حس در آنها رسوخ نکرده دلایل خوشبختی شان را شرح می دهیم تا با تکیه بر آن بر بیماری خود فائق و سرزمین را به سمت دست یازی به یک خوشبختی جمعی هلو رهنمون سازیم.
دلایل احساس خوشبختی بسیار است که من به اختصار به برخی از آنها پرداخته ام:
۱- افتخار کنید! شما در کشوری زندگی می کنید که امکان بیکاری در آن تقریبا صفر است. (آمارمان هم با آمار دولت در این زمینه مو نمی زند و انگی به ما نمی چسبد) همیشه دری اگر به رویتان بسته شود دریچه ای به روی شما باز می شود. بنابراین در این کشور هر چقدر هم ماز کارهای تولیدی و اداری و کشاورزی و ... رانده شوید باز دری به رویتان باز است تا شغلی بیابید. می توانید گوشه خیابان و بدون ارائه مالیات، دلار بفروشید یا سیم کارت یا کارت تلفن. اصلا نوبت خود را در بانک ها به ویژه در ایام شلوغ بفروشید تا به تازه واردان بانک، یا جای پارکتان را بفروشید به خودروهای در جستجوی پارک. بلیط سینما و مسابقات مهم فوتبال هم قابل فروش هستند. دیدید چقدر کار می شود کرد؟ بعد وقتی می گویند آمار بیکاری در کشور پایین است کسی باورش نمی شود!
۲- چاقی بر اثر چه حاصل می شود؟ پرخوری؛ و پرخوری نشان چیست؟ سرمایه داری. و طبق آمار از هر ۱۰ نفر ایرانی هفت نفر از چاقی یا اضافه وزن رنج می برند. جان کلام پولدارها چاق می شوند و بی پول ها لاغر. با این حساب از هر ده نفر ایرانی هفت نفر سرمایه دار هستند و احتمالا سه نفر دیگر هم وضعی عادی دارند و جزو طبقه متوسط قرار می گیرند.
۳- آزادی فراتر از مطلق. کدام کشور را سراغ دارید که مردم آن کشور و شهروندانش فارغ از درجه یک و دو بودنشان بتوانند آزادانه به کلیه حاکمان و پادشاهان و سیاستمداران پیشین و تاریخی شان یا اصلا سیاستمداران در قید حیات از قدرت کنار رفته شان اینچنین بتازند؟ شما می توانید به راحتی و بدون اینکه هیچ دادگاهی از شما بازخواست کند حداقل سه هزار سال تاریخ این سرزمین را به سخره بگیرید. قابلیتی که در هیچ کشور دنیا به شما اعطا نمی شود. این آزادی دستاورد کمی نیست. همچنین شما در این کشور می توانید با درج هر خبر درست یا کذبی از ورزشکاران، روزنامه منتشر کنید. می توانید یک تلفن همراه بخرید و یک ماشین و اینها بشود دفتر کارتان و مالیات ندهید. می توانید بیانیه بدهید، تکذیبیه بدهید و می توانید خیلی کارهای دیگر بکنید که چون خانواده اینجا نشسته از بیان آن معذورم.
۴- شما از معدود انسان هایی در طول تاریخ هستید که می توانید بدون اعتیاد یا مشکل خاصی تلویزیون خود را خاموش کنید و به زندگی تان برسید. در دنیا کمتر پیش می آید کسی بتواند از برنامه های جذاب تلویزیون دل بکند اما با اینکه برنامه های صدا و سیمای ایران بسیار دلنشین است، شما از شانسِ به راحتی دل کندن از آن برخوردارید و این یکی از مهمترین رازهای سلامت روان است.
۵- توریست وارد کشور نمی شود. این موضوع به شما آزادی عمل می دهد به راحتی هر جا دلتان خواست بروید و بدون شرمساری و خجالت روی سرستون های تخت جمشید و مینیاتورهای عالی قاپو و چهلستون یادگاری بنویسید. اصلا تکه ای از آن را به یادگار ببرید منزل و باقیات صالحات ارث بگذارد برای نسل بعدی. بدون اینکه کسی مزاحم آزادی شما بشود می توانید با اسپری روی چغزنبیل بنویسید دریای غم ساحل ندارد!
۶- فکر کردید فقط روس ها با رولت روسی شان شهرت جهانی در زمینه قمار زندگی دارند؟ نخیر. وقتی اعلام شده هر بیست و پنج دقیقه یک ایرانی در تصادف رانندگی کشته می شود یعنی ما ایرانی ها رولت روسی را به سبک خودمان ایرانیزه کرده ایم. با این حساب وقتی شما یک روز کامل بیرون از خانه بوده اید و از تصادف رانندگی جان سالم به در برده اید – از تماشای مسابقه شهرآورد سالم برگشته اید و در واقع هنوز زنده اید، کسی بدون اطلاعتان از حساب بانکیتان برداشت نکرده، آدم بسیار خوشبختی هستید. واقعا دلیلی محکمتر از اینها برای خوشبختی می خواهید؟ وقتی شب سالم می رسید خانه و از حمله باجگیران و خفت کن ها و کف زن ها و کیف برها و زورگیران و هواداران دو آتشه فوتبال و سارقان و لات های محله و رانندگان بی اعصاب و ریزش ساختمان ها و تصادفات و آلودگی هوا و کتک کاری در صف بانک و دست به یقه شدن با راننده تاکسی و سیم جین گشت ارشاد و ... در امان مانده اید یعنی یک روز دیگر را هم در سایه خوشبختی سپری کرده اید.
۷- هنوز مرغ می خورید ... پس هستید!
۸- اگر بیکار هستید بدانید هیچ خوشبختی ای بالاتر از بیکاری نیست. فرض کنید شما جایی مشغول به کارید و با احتساب حقوق مصوب با اضافه کار حدود پانصد هزار تومان حقوق بگیرید. برای سر کار رفتن صبح ها باید سه کورس سوار شوید و برگشت هم اگر خودتان را آویزان کنید به یکی از همکاران و تا مسیری با او بیایید با دو کورس دیگر برمی گردید خانه، می شود پنج کورس، پس متوسط روزی پنج هزار تومان خرج کرایه تان می شود. ناهار و صبحانه هم حداقل روزی پنج هزار تومان خرج برایتان برمی دارد. همین دو قلم تقریبا کل درآمدتان را از بین می برد. حالا فکر کنید که در طول راه پایتان در برود یا بشکند. بخورید زمین دستتان آسیب ببیند. بر اثر آلودگی هوا سردرد بگیرید یا چشمتان آسیب ببیند. آن وقت هزینه دوا درمان را به عدد قبلی اضافه کنید و همینطور هزینه کفش و لباسی که باید با آنها بروید سر کار و استهلاکشان و ... پس با این حساب بیکار بودن خودش نوعی سعادت اجباری است چون اگر بنشینید خانه دیگر این هزینه ها را ندارید و خرجتان کمتر است.
۹- در این کشور سن و سال بی معنی است. همه در هر سنی هر کار دلشان خواست می کنند. یازده سالتان که باشد سیگار می کشید. هشتاد سالتان که باشد و بازنشسته شده باشید باز هم کار می کنید. از ده سالگی در کارگاه های ساختمانی و تولیدی می توانید مشغول به کار شوید. اما به این بی حسابی هم نیست. از شانزده سالگی حق رأی دارید (البته سن حق رأی مثل نرخ دلار است. صبح به صبح باید استعلام کنی ببینی سن رأی بالا رفته؟ پایین آمد؟) بدین ترتیب سن مانعی برای رسیدن به آنچه می خواهید نیست. آرم ۱۸+ هم در این کشور کارکردی ندارد، راحت باشید!
۱۰- با ممنوعیت خالی گذاشتن خانه های خالی و پیدا نشدن خانه خالی به این سادگی ها (!) و یا ممنوعیت تردد خودروهای تک سرنشین و به تبع آن قدغن شدن دوردور بازی در برخی خیابان های معلوم الحال و جلوگیری از ورود افراد مجرد به شهر بازی و گرانی کافی شاپ ها و رستوران ها... شما مجبورید بنشینید خانه، کتاب مطالعه کنید. به این ترتیب هم سطح سوادتان می رود بالا هم هزینه تان می آید پایین؛ و مگر همین دو موضوع از پارامترهای بزرگ خوشبختی نیست؟ پس دیگر عذر و بهانه نیاورید. شما چون ایرانی هستید، خوشبخت می باشید. اگر هنوز هم می گویید نه بیاییم سروقتتان بهتان حالی کنیم. دهه!