(۲۸ آبان ۱۳۹۰ ۰۵:۴۳ ب.ظ)موج نوشته شده توسط: خانوم انرژی مثبت خیلی کامل و قشنگ گفتن بنده هم اگه قرار بود نظری بدم صحبتهام با حرفای ایشون اشتراکات زیادی داشت
البته موج جان خانم Bache Mosbat گفتن
من هم تائید میکنم حرف های خانم Bache Mosbat و موج عزیز را
و چند کلام در ادامه:
مثل معروفی که همیش هست اینه که راه های رسیدن به خدا زیاده. ذکر یا الله یا ذکر یا علی که از هر دو مقصود یکیست.
خوب خدا خداست و علی نیز یکی از بندگان والا مقام اوست که به قول خانم Bache Mosbat دارای صفات الهی.
ذکری که میگین باید محتوا داشته باشه منطور از محتوا از اعماق وجود گفتن و بدون ریا ذکر گفتن و شناخت اطمینان به اون نام هست.
البته یه مثلی بود که میگفت "بنگر به علی تا که خدا را بشناسی" گاهی ما فکر میکنیم در آن حد نیستیم که خدا صدای ما رو بشنوه در این موقع به ائمه توسل میکنیم و از انها میخواهیم تا صحبت دل ما رو به خدا برسونن. البته این بر قبولی توسل در درگاه خداوند که جز اون کسی قادر به عمل به خواست ما میست اضافه میکنه. البته در این نوع توسل باید دلت با ائمه باشه و فقط از روی عادت ذکر نگی.
یه روایت که شاید تا حدودی به این بحث مربوز بشه:
روزی مولانا خدمت شمس تبریزی رسیدند و همانطور که میدانید شمس تبریزی در عرفان و نزدیکی به خدا و ائمه شهرت فراوان دارند.
خلاصه روایت به این صورت است که شمس تبریزی داشت از رودخانه ای با حرکت در سطح آب رودخانه رد میشد به مولانا میگوید شما هم دنبال من بیائید.
مولانا میگوید ای شمس من مهارت ندارم.
شمس تبریزی میگوید فقط باید بگویی یا شمس، یا شمس، یا شمس...
مولانا میگوید مگر میشود؟
شمس تبریزی میگوید اگر به من شناخت کامل ایمان داری بگو و بیا.
مولانا دنبال شمس تبریزی در سطح رودخانه با ذکر یا شمس به راه می افتد.
اما در میانه راه میشنود که شمس تبریزی ذکر دیگری میگوید، او میگوید یا الله، یا الله، یا الله...
مولانا با خود فکر میکند او هم میتواند بگوید یا الله، و دیگر نیازی به گفتن یا شمس نیست. که او جز واسطه ای بین او و خدا نیست. اگر شمس تبریزی میگوید و اجابت می شود پس اگذ من هم بگویم اجابت می شود.
اما با گفتن اولین یا الله به آب فرو میرود.
شمس تبریزی بعد از نجات وی میگوید من گفتم که شما باید یا شمس بگویی.
او گفت من که به بهتر از تو ذکر گفتم، در ضمن خودت نیز آن ذکر را میگفتی.
شمس تبریزی گفت شما مرا میشناختی و به من اعتماد و اطمینان کامل داشتی ولی شناخت و اعتماد شما به خدا کاملا سطحی بود.
در حالی که تو هر بار یا شمس میگفتی من پیغام تو را به او می رساندم. و از این رو بود که در آب فرو نمی رفتی. اگر شناختت را به خدا بیشتر کنی دیگر می توانی به رابط اش توسل نکنی.
این روایت را من از یک روحانی شنیده بودم حالا راست یا دروغش پای ایشون.
البته محتوای آن که آموزنده است.
پس همیشه باید شناخت و اطمینان به انکه به نامش توسل میکنیم، ذکر بگوییم.
یه مطلب هم در باره تشیع:
تشیع نیز بر این اصل بنا نهاده شده که برای قبول یا رد دین و هر چیز دیگر نباید به اجداد و نیاکان اقتدا کنیم و آن را یک چیز که میراث ماست بشناسیم. بلکه با مطالعه و درک کامل، دین یا هر موضوع دیگری را بپذیریم.
یعنی به معنای واقعی:
لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ