(۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۳ ۰۱:۳۴ ق.ظ)killerphp نوشته شده توسط: قاطی کرده بودم نافرم - خوابم نمی برد!
ماشین رو برداشتم رفتم بیرون ، هنوز باورم نمیشه مادرم از خواب نپریده -
مخم هنگه هنگ بود
حالا این که بیرون چی شد بماند
ولی الان بازم هنگم
دیگه باید به فکر راه های بهتری باشم
اگه کسی بیداره راه حل بده!!
راه برای چی؟اینکه از هنگی در بیای ؟؟یا بخوابی؟
درکل اینروزها همه هنگن ...والا...
اگرم اهلشی دود بگیر بازم اگه دز بالایی شاهین با ولم بالا بزن نشد داریوش شاید فرجی شدو چشمارو به دنیا بستی...
(۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۳ ۰۱:۵۲ ق.ظ)explorer نوشته شده توسط: (21 اردیبهشت ۱۳۹۳ ۰۱:۲۶ ق.ظ)Amir V نوشته شده توسط: همه قبل قبولی از این فکرا میکنن. ولی چیز زیادی عوض نمیشه. آرزوهای جدید، خواسته های جدید... زندگی میگذره بدون اینکه بدونی جایی که الان هستی آرزوی ۶ ماه پیشت بوده.
تو این یه جمله خیلی حرف بود...
کدومشو میگی برار ؟حدود ۷-۸تا جمله تو دل این متنه...