(۰۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۵۸ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط: نمیدونم چرا حس میکنم اظهارات بعضیها و انگیزه ها تون یه کم غیر واقعیه.
حرف نمیزنم میترسم بی انگیزه بشید.
ولی انگیزه تون از درس خوندن استادی نباشه. مطمئنا" بیست درصد فارغ التحصیلان ارشد یا دکترای پنج شش سال دیگه هم به تدریس نائل نمیشن.
میگید نه. فکر کنید همین الآن دکترا دارید و بخواهید یه شغل تدریس تو دانشگاه در یک شهر بزرگ پیدا کنید.بگردید ببینید کجاها جذب دارند.
یعنی توسعه آموزش عالی تو شیب منفی اش هست. پیک جمعیتی داره رد میشه.
در اینده دبیرستان و دانشگاه خلوت زیاد داریم.
قرار نیست فلان استاد هیئت علمی بره بیرون و فرد با سوادی بیاد جایش. هیئت علمی هم که بازنشستگیش هفتاد ساله .
ما هم داشتیم. کم سواد ترین استاد بعد چهار سال دیگه دستش میاد چی بگه و چطوری درس بده.
.
.
.
با تشکر از فرداد عزیز...
من صحبت های دوستان رو خوندم...
من یه چیزی رو متوجه شدم.
بعضی دوستان فکر می کنند اگه برن سر کار و درسشون عقب بیوفته و از فلان دوست، آشنا یا فامیل کم بیارن (در تحصیلات)، وجهشون خراب میشه و تمام!
بزارید من یه مثال در خانواده خودمون بزنم.
من پسردایی مادرم، در کانادا مهندس عمرانه.
این آقا در دبیرستان نمونه دولتی درس خونده بود و ضخص با استعدادی بود و هست.
این آقا حدود ۱۵ سال پیش وقتی از لیسانس فارغ التحصیل شد، بلافاصله رفت سر کار و کسب درآمد و طی ۴ سالی کار کرد.
کار کرد و کار کرد و کار کرد تا چند میلیونی حدودای ۱۰ سال پیش جمع کرد و بعد از اون با پیگیری هایی برای مهاجرت به کانادا اقدام و موفق هم شد و دوست هایی هم در اونجا (ایرانی های همکلاسیش در دوره لیسانسش) داره و تنها هم نیست.
چند روز پیش شنیدم ازدواج کرده با یه خانوم پزشک ایرانی که خیلی پول دار هم هستند خانواده خانومه.
این آقا از خودش به اصطلاح
Performance + اعتماد به نفس نشون داد و الان من فکر نمی کنم در بین جوان های و حتی پیرهای پولدار فامیل ما، کسی به اندازه ایشون با یه لیسانسی که داره ارزش اجتماعی بالا داشته باشه حتی یه حاجی بازاری که میلیونر هست یا فوق لیسانس برقی که مدیر برق یه منطقه هست!
تازه سالی سه چهار بار هم میاد ایران و میره (تو این گرونی!).
یه فامیلی داریم پسرخاله مادرم و همسرش که هر دو کارمند دانشگاه دولتی هستند و خانومش هیئت علمی پیراپزشکیه و خودش امور دانشجویی و هر دو فوق لیسانس از دانشگاه تهران.
اینا هر وقت می فهمن این آقا داره میاد ایران، اولین نفرایی هستند که میرن پیشوازش!
مثل یه اسکورت دور و ورشن و ابراز محبت و فامیلی باهاش می کنند و حتی پسرشونم فرستادن این رشته (عمران!).
یا اصلا پدرم!!!
ایشون فوق دیپلم برقه که حدود ۳۵ ساله داره سرپرستی برق کارخانه ای رو به عهده گرفته و ۱۵ سال پیش نظام مهندسی بهش لیسانس داد و داشتن امتیاز در آزمون کارشناسی ارشد.
این آقا می گه من برای استخدام و دستیار داشتم دانشجوی دکتری که ازش خواستم فلان نقشه خیلی ابتدایی رو تحلیل کنه بلد نبوده ردش کردم.
یا از یکی دیگه خواستم یه کلید ساده ای رو فقط پیکربندی (و حتی ساخت هم نه) کنه اونم چیزی نمی دونسته و رد شده.
برام تعریف کرده و از این مدل ها زیاد داشته...
یعنی با یه فوق دیپلم داره دکتری رد می کنه!
_______________________________________________
مثال ها رو می بینید؟؟؟
این دو نفر نه Ph.D. از دانشگاه پنسیلوانیا گرفته نه کتابی نوشته و نه حتی استاد جاییه!
یه لیسانس معمولی مثل همه هستند که تنها از خودش
جربزه کار و تلاش نشون دادن و بس!
خواستم فقط بگم با یه لیسانس میشه خیلی کاری کرد!
مثل کسی که در DOS و البته به زبان اسمبلی، بازی قارچ خور رو ساخت و هنوز اسم و سایتش در بین تمام بازی سازان، پایداره و از ارزش خاصی برخورداره.
مدرک دکتری و هیئت علمی تا یه سقفی کمک می کنه و به اصطلاح کمکی هستند و نه اصل.
در نهایت این کارایی توام با پولی هست شخص رو بلند میکنه و اونو بالا میبره!!!
تحصیلات خوبه!
اما شما سه تا دکتری داشته باش، مادامی که نتونی از یه برنامه ساده تجاری سر در بیاری به چه درد خودت و جامعت می خوری؟
شما پروفسور باش، مادامی که تمام مطالب کتابت کپی پیست های تابلو و بدون کوچکترین تغییری باشه، چه کاری رو می تونی از سر راه برداری؟
به اصطلاح این عنوان رو می گیری:
خیالباف (کسی که عرضه عمل رو به هر دلیل نداره)