|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - codin - 24 تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۵۳ ب.ظ
(۲۴ تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۴۲ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط: (24 تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۲۵ ب.ظ)codin نوشته شده توسط: میدونم خیلی از مشکلات خصوصی هستن و بیانش ممکن نیست اما اینجا همه دلسوز همدیگه هستن و اگر فکر میکنید میتونید سر بسته مشکلتونو بیان کنید خواهش میکنم دریغ نکنید چون ممکنه دوستان بتونن کمکی بکنن یا راه حلی داشته باشن یا هرچی... این حجم نا امیدی نگران کننده هست جدی
قرار شد فقط از این به بعد از خدا بخوام (:
ممنون از اینکه خواستید کمکم کنید. نا امید نیستم واقعا. نمیشه ادم نا امید باشه میدونید همین هست که میگن امید آخرین چیزی هست که از بین میره. من ته دلم امیدوارم. واقعا امیدوارم. به خدا امید دارم. پس وقتی امید دارم ناامیدی نمی تونه مقدار داشته باشه. نمیشه که امیدواری و ناامیدی در کنار هم باشن.
می دونید بعضی وقتا شاید لازمه این طور شرایط پیش بیاد و آدم قدر خیلی چیزها رو بدونه. شاید برای منم لازمه که این شرایطو تحمل کنم. احساس می کنم این وضعیت برای این هست که من برم به سمت خدا. یعنی یکسری آدم ها واسطه میشن که برات اتفاق های خوب بیافته. شاید وجود اون ادمها باعث شده من به این سمت کشیده بشم. شاید اونا خیلی خوب بودن. همیشه برای خودم دعای سخت سخت می کردم. دوستم میگه نباید برای خودت وقتی طاقت نداری دعای سخت کنی دعای عاقبت بخیری کن. شایدم راست میگفت. ولی من باز دوست دارم دعا کنم ولی در کنارش از خدا میخوام طاقتشم به من بده. در کنار همه ی این شرایط یه اتفاقهای خوبی هم برام افتاده. واقعا نمی تونم اینجا بگم. یه بنده ی خدایی میگفت این اتفاق های خوبو نگو. گفتم باشه دیگه نمی گم.
الان خودم نگران شدم که اینجا گفتمو واقعا ببخشید من قصد ناراحت کردم کسی رو نداشتم.
نمی خواستم کسی رو ناراحت کنم. راستش اینجا تو مانشت احساس راحتی می کنم که حرف دلمو می زنم. خواستم بگم که برام دعا کنید.
هر جور خودتون راحتید. انشا الله خدا دست همه ما را بگیره.
این دکلمه از شعر حضرت حافظو خیلی دوست دارم :
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
" طبیب عشق مسیحا دم است و مشفق لیک... چو درد در تو نبیند که را دوا بکند؟"
خیلی از ما گرفتار درد عشق نشدیم و الکی طبیبیو متهم میکنیم که نفسش مرده را زنده می کنه... : (
(روی صحبتم با خودم بود البته فقط)
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Aurora - 24 تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۵۹ ب.ظ
(۲۴ تیر ۱۳۹۵ ۰۷:۵۳ ب.ظ)codin نوشته شده توسط: هر جور خودتون راحتید. انشا الله خدا دست همه ما را بگیره.
ممنون
دوباره ببخشید که اگر باعث ناراحتی شدم. واقعا الان که پشت سیستم نشستم دارم تایپ می کنم الان حالم خوبه حتما بهترم میشه. ممنون.
حتما خدا دست آدمو می گیره. حتما. انشالله.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 24 تیر ۱۳۹۵ ۰۹:۴۵ ب.ظ
برید pokeman go بازی کنید ... روی گوشی ما که نصب نشد
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 24 تیر ۱۳۹۵ ۱۱:۳۳ ب.ظ
چ قدر این حس الان این تاپیک را دوست دارم
(۲۴ تیر ۱۳۹۵ ۰۶:۰۷ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط: نقل قول: امشب شب جمعه ست؛ اگه تو شهرتون جایی مراسم دعا کمیل برگزار میشه شرکت کنید، اگرم نه که حتما خودتون بخونید. هیچی مثل دعا کمیل نمیتونه آرومتون کنه. معنیش رو بخونید. بعضی وقتا دیگه نمیدونیم چطوری با خدا صحبت کنیم و چی ازش بخایم، تک تک جملات دعاکمیل کمکتون میکنه.
ممنون. از خدامه برم به سمت خدا و خدا بهم نگاه. از ته دل میخوام.
حتما می خونم. واقعا قشنگه. معنیشم قشنگه. اونجاست که بنده ی گناهکار و بی پناه به خدا پناه می بره.
واقعا انقدر خدا لطف داره و مهربونه. اگر من این طوری شدم حتما به خاطر خودمه نه اینکه خدا بخواد. انقدر این روزا حال و هوای عجیبی دارم.
یوقتی فکر کردم شاید پدر و مادرم ازم ناراضی ان. ازشون پرسیدم. گفتن راضی هستیم. پدرم میگفت از تو وحشتناک راضیم میگه تو رو از همه بیشتر دعا می کنم. خیالم راحت شد که پدر و مادرم ازم راضی هستند. واقعا نمی دونم چی بگم.
امیدوارم همه حس و حال اشون خدایی بشه. دلشون با یاد خدا آروم بشه ..........
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - samaneh@90 - 24 تیر ۱۳۹۵ ۱۱:۵۴ ب.ظ
(۲۴ تیر ۱۳۹۵ ۰۴:۳۳ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط: خیلی وقته دیگه چیزی رو نمی فهمم. حتی گذر زمان رو هم متوجه نمیشم. انگاری تو زندگی ام متوقف شدم. واقعا خیلی چیزا رو دیگه نمی فهمم. انقدر فکر می کنم ولی باز نمی فهمم انقدر گیج شدم که هیچی رو دیگه نتونم تشخیص بدم.
بعضی وقتا فکر می کنم خدا فراموشم کرده. امروز احساس کردم خدا می خواد فراموشم کنه. میشه خدا بنده اشو کلا فراموش کنه؟ میشه؟ من بنده ی خوبی نبودم اینو خدا بهم نشون داد. اشتباهاتمو نشون داده. ولی یعنی انقدری بد بودم که کلا فراموش بشم؟ واقعا میشه؟ فقط از خدا خواستم که باهام حرف بزنه. ولی انگار خدا میخواد فراموشم کنه. واقعا طاقت ندارم دیگه. طاقت هیچی رو ندارم. واقعا سخته که احساس کنی خدا فراموشت کنه. میشه آخه؟ چرا؟ نمی فهمم. مگه خدایی که باهام حرف زده میشه دیگه فراموشم کنه؟ آره خدا صبرم تموم شده خدایا طاقتم کمه من که صبور بودم ولی دیگه صبور نیستم فراموشم نکن. تو فراموشم کنی دیگه کی حرفامو بشنوه کی بگه aurora...
خدایا aurora رو این طوری مجازات نکن. خدایا فرصت بده بهش بگذار جبران اشتباهاتشو کنه. بگذار به این امید داشته باشه که تو تنهاش نمی گذاری. خدایا اینجا نوشتم. ببین خدا اینجا جلوی این همه بنده ات می نویسم که یادم باشه که ازت خواستم که تنهام نگذاری و باهام حرف بزنی و به دلم نگاه کنی.
خدایا بگو که فراموشم نکردی بگو که من اشتباه کردم بگو تا به همه بگم که خدا aurora رو فراموش نمی کنه حتی اگر گناهکار باشه.
آدم تو ناراحتی هاش یاد خدا می افته. منم فراموش کارم وقتی حالم خوبه یاد خدا نیستم. ولی خدایا من کوچیکم و شما بزرگ من کجا و شما کجا منو ببخش و فراموشم نکن.
بچه ها برام دعا کنید. یادتون باشه برام دعا کنید. اگر دوست داشتید یادتون باشه برام دعا کنید. یادتون باشه بگید که خدا فراموشش نکنه. ممنون.
برین صفحه قرآن با خلوص باز کنین دقیقا جوابتون میگیرین خدا بدترین بنده اش رو هم فراموش نمیکنه! برای خودم این حس شما پیش اومد اخیرا وقتی قرآن باز کردم برام شرح ماجرای حضرت موسی و حضرت خضر اومد و دقیقا اولین آیه این بود که خضر داشت به حضرت موسی میگفت تو ظرفیت درک همه چیز رو نداری ونمیتونی حکمتش رو تشخیص بدی
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - NP-Cσмρℓєтє - ۲۴ تیر ۱۳۹۵ ۱۱:۵۵ ب.ظ
خسته شدم؛ الان درک میکنم چقد انتظار سخته! :|
نه جواب اس, نه ایمیل, نه پیام , نه تلگرام نه نه نه :| :| اینا برای یک نفر نیست, منتظر ۸ نفرم؛ البته ۱۰ تا بودن, رسیده به ۸؛ روند رو به رشد بوده
اینو یادم رفت
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - samaneh@90 - 25 تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۰۷ ق.ظ
جه خبره np???????? ده نفر؟؟؟؟؟؟؟؟؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - NP-Cσмρℓєтє - ۲۵ تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۲۱ ق.ظ
(۲۵ تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۰۷ ق.ظ)samaneh@90 نوشته شده توسط: (24 تیر ۱۳۹۵ ۱۱:۵۵ ب.ظ)NP-Cσмρℓєтє نوشته شده توسط:
جه خبره np???????? ده نفر؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلامتی
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - samaneh@90 - 25 تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۲۵ ق.ظ
(۲۵ تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۲۱ ق.ظ)NP-Cσмρℓєтє نوشته شده توسط: (25 تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۰۷ ق.ظ)samaneh@90 نوشته شده توسط: (24 تیر ۱۳۹۵ ۱۱:۵۵ ب.ظ)NP-Cσмρℓєтє نوشته شده توسط:
جه خبره np???????? ده نفر؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سلامتی
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 25 تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۱۱ ق.ظ
یه موز خوردم، مزه سیب میداد! اصلا طعم و قوام موزُ نداشت! ای چه وضشه؟! میشه موزُ با سیب پیوند بزنن؟؟ داریم اصن؟ O_o
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - NP-Cσмρℓєтє - ۲۵ تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۲۴ ق.ظ
(۲۵ تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۱۱ ق.ظ)diligent نوشته شده توسط: یه موز خوردم، مزه سیب میداد! اصلا طعم و قوام موزُ نداشت! ای چه وضشه؟! میشه موزُ با سیب پیوند بزنن؟؟ داریم اصن؟ O_o
ماست خیار چی؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 25 تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۳۴ ق.ظ
(۲۵ تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۲۴ ق.ظ)NP-Cσмρℓєтє نوشته شده توسط: (25 تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۱۱ ق.ظ)diligent نوشته شده توسط: یه موز خوردم، مزه سیب میداد! اصلا طعم و قوام موزُ نداشت! ای چه وضشه؟! میشه موزُ با سیب پیوند بزنن؟؟ داریم اصن؟ O_o
ماست خیار چی؟
اونُ بعد موز خوردم
امضات چرا هی آب میره؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - NP-Cσмρℓєтє - ۲۵ تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۴۲ ق.ظ
(۲۵ تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۳۴ ق.ظ)diligent نوشته شده توسط: (25 تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۲۴ ق.ظ)NP-Cσмρℓєтє نوشته شده توسط: (25 تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۱۱ ق.ظ)diligent نوشته شده توسط: یه موز خوردم، مزه سیب میداد! اصلا طعم و قوام موزُ نداشت! ای چه وضشه؟! میشه موزُ با سیب پیوند بزنن؟؟ داریم اصن؟ O_o
ماست خیار چی؟
اونُ بعد موز خوردم
امضات چرا هی آب میره؟
برای سلامتیت دست به دعا شیم پس
به زولبیا اعتراض خیلی شد
مثلا خیلی امضام تو چشه
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Behnam - ۲۵ تیر ۱۳۹۵ ۰۴:۳۲ ق.ظ
کلیپ طنز.
[attachment=20340]
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RangiRangi - 25 تیر ۱۳۹۵ ۱۱:۰۱ ق.ظ
(۲۵ تیر ۱۳۹۵ ۰۴:۳۲ ق.ظ)behnam5670 نوشته شده توسط: کلیپ طنز.
[attachment=20340]
از اون طنزهایی بود که هم میشه باهاش خندید و هم میشه باهاش گریه کرد.
ولی خیلییی خنده دار بود
به خصوص اون تیکه که گفت قیافه ات شده عینهو بان کی مون : )))))
من مردم انقدر خندیدم وااای این چرا اینجوری میخندید
صد رحمت به مهران غفوریان خودمون
|