|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Aurora - 16 اسفند ۱۳۹۴ ۰۹:۱۰ ب.ظ
...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 16 اسفند ۱۳۹۴ ۰۹:۱۶ ب.ظ
(۱۶ اسفند ۱۳۹۴ ۰۹:۱۰ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط: چقدر شهر سارایوو (Sarajevo) کشور بوسنی قشنگه. اصلا باور نمی کردم. یاد بازی های استراتژیک می افتم. همیشه با شنیدن بوسنی یاد جنگ می افتادم. خیلی زیباست. خدا کنه یروز بتونم برم اونجا.
من خیلی دوست دارم برم ژاپن، از ژاپنیا خوشم میاد
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 16 اسفند ۱۳۹۴ ۰۹:۲۲ ب.ظ
ممنون میشم در انتخاب موضوع به من کمک کنید.
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 16 اسفند ۱۳۹۴ ۰۹:۳۲ ب.ظ
.......................................
پ.ن: حرفهای دلی که نقطه چین شد و اشک شد و جاری شد
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 16 اسفند ۱۳۹۴ ۰۹:۴۸ ب.ظ
[شکلک گریه زیاد]
دیشب نمی دونم چی شد یه دفعه شعر گفتم . من اصلا اهل شعر گفتن نیستم اولین بار بود وخیلی قشنگ بود . اتفاقا داشتم آمار میخوندم پشت یکی از چرک نویسام نوشته بود
عصری یادم افتاد با بقیه چک نویسام انداختم سطل زباله
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 16 اسفند ۱۳۹۴ ۱۰:۳۱ ب.ظ
هیچگاه فراموش نکنیم که هیچکس بر دیگری برتری ندارد؛
مگر به " فهم و شعور " ؛
مگر به " درک و ادب " ؛
آدمی فقط در یک صورت حق دارد به دیگران از بالا نگاه کند،
و آن هنگامی است که بخواهد دست
کسی را که بر زمین افتاده را بگیرد و او
را بلند کند !
واین قدرت تو نیست ؛
این " انسانیت است.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fatemesoleimani - 16 اسفند ۱۳۹۴ ۱۰:۳۴ ب.ظ
به به چه درس های خوبی الان یه چای داغ + درس حال ادمو خوب می کنه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Pure Liveliness - 16 اسفند ۱۳۹۴ ۱۱:۱۲ ب.ظ
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یک بار از این خانه بر این بام برآیید
دیوان شمس
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 17 اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۰۷ ق.ظ
هنوزم چشمای تو مثل شبای پُر ستارست
هنوزم دیدن تو برام مثل عمر دوبارست
هنوزم وقتی میخندی دلم از شادی می لرزه
هنوزم با تو نشستن به همه دنیا می ارزه
اما افسوس تورو خواستن دیگه دیره ، دیگه دیره
ولی افسوس به نخواستن دلم آروم نمیگیره ، نمیگیره
تا گلی از سر ایوان تو پژمرد و فرو ریخت
شبنمی غم زده از گوشه ی چشمان من آویخت
تا گلی از سر ایوان تو پژمرد و فرو ریخت
شبنمی غم زده از گوشه ی چشمان من آویخت
دوری بین منو تو دوری ماه و تماشاست
دوری بین منو تو دوری ماهی و دریاست......
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 17 اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۱۴ ق.ظ
فکر کنم به مرز کفر و ایمان رسیدم...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Paraande - 17 اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۱۷ ق.ظ
گنجشک ها با تو دوست اند
گربه ها از صدای پایت فرار نمیکنند
سوسک ها
- اگر تو بخواهی -
کنار دمپایی ها دراز میکشند
جانور درونم آرام شده است
تو با کدام زبان حرف میزنی؟!
#حافظ موسوی
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - afrooz-OMD - 17 اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۱۷ ق.ظ
حرفای دلی که نقطه چینم نشد ولی اشک شد
: )
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - kilookiloo - 17 اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۲۱ ق.ظ
(۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۱۴ ق.ظ)vesta نوشته شده توسط: فکر کنم به مرز کفر و ایمان رسیدم...
باید ساخت , با کفر چیزی درست نمیشه ولی شاید با ایمان بشه, شاید!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 17 اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۲۳ ق.ظ
این کاکتوس ها رو میشه بعدا نصفشون کرد و آب داخلشون رو مصرف کرد؟ آب داخلشون قابل نوشیدنه؟
پ.ن: فکر می کنم درصد گیک بودنم کم شده. شاید تا حالا انقدر غیر گیک نشده بودم. حس تازه ایه!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 17 اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۳۳ ق.ظ
(۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۲۱ ق.ظ)kilookiloo نوشته شده توسط: باید ساخت , با کفر چیزی درست نمیشه ولی شاید با ایمان بشه, شاید!
گفتم مرز، حالا انقدر زود منو نندازید اونور مرز
پیش میاد، خدا که خودش مستقیم حرف نمیزنه با آدم، دلم یه آدم با ایمان باحال میخواد که حرفامو بهش بگم، از این با ایمان باحالا، فهمیده ها، نه از این خط کش به دستتا که منتظرن یه ذره بری اونور بندازنت تو جهنم
(۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۲۳ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: این کاکتوس ها رو میشه بعدا نصفشون کرد و آب داخلشون رو مصرف کرد؟ آب داخلشون قابل نوشیدنه؟
یخورده لطافتم بدنیستا... واقعا دلتون میاد!؟
(۱۷ اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۲۳ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: پ.ن: فکر می کنم درصد گیک بودنم کم شده. شاید تا حالا انقدر غیر گیک نشده بودم. حس تازه ایه!
اینم بخاطر عاشق شدنتونه، اینطوری پیش برید کلا مباحث فنی رو میگذارید کنار
پ.ن: کاربر صفحه گذارم خودتونید
پ.ن: تعداد پستهام خیلی زیاد شده، شاید دیگه پست نگذارم(منتظرم به ۱۴۰۰ برسه بعدش تصمیم بگیرم)، البته شاید
|