(۰۵ مهر ۱۳۹۵ ۰۲:۴۱ ق.ظ)ستاره ی صبح نوشته شده توسط: ببینید آقا بهنام
آزادی بدون بسترهایی اجتماعی که باید باشه و الان نیس هیچ معنایی نداره
بدون این بسترها مثل عدالت اخلاق گرایی و... آزادی با هرج و مرج هیچ فرقی نداره
بحش اعظمی از ادماهم تابع جریان رودخونه ان
اجتماع ما الان اون میزان ظرفیت و عدالت رو نداره
وقتی حرف شما درسته که هرکسی لباسی می پوشه مطابق عقیده اش و البته منهای استفاده ابزاری
طرف با پوشش انچنانی می اد سرکار و با ارایش آنچنانی تر بعد به جای انجام کارش عشوه می اد کارش می افته گردن شما از اون بدتر اینکه اون کار فرما به خودش اجازه می ده نوع پوشش و ارایش تو رو هم تعیین کنه بخصوص توی کارهای سطح پایینتر این هم ازادی اون دختری که دوس نداره این مدلی لباس بپوشه سلب می کنه از اون مهمتر اینکه این توهین بزرگی به شخصیت زن حداقل از نظر ادمی مثل من این بزرگترین توهین به شخصیت زنه که برای کار میزان سواد و توانایی تو برای یه کار مورد سنجش نباشه و دخترانگی و زنانگی هم بخشی از سنجشت باشه
من ادم مذهبی نیستم به اجباری بودن حجابم اعتقادی ندارم هرکی با هر لباسی رو می پذیرم این مربوط به خودشه اما از جنسی لباس پوشیدن یه زن متنفرم
البته این نوع لباس پوشیدن حداقل توی محل ما توی اکثریته نه اقلیت دلیلش هم شاید یه بخش کوچیکش انتقادی باشه به جریان بسته ولی بیشترش سلیقه ایی که بالا دستی ها تعیین کردن من هیچ جریان اجتماعی نمی بینم این وسط یا هیچ فلسفه خاصی حالا این مدل خوشبختی زن ها و نهایت ارمان اونها شده
توی اروپا وقتی می رید کشوری مثل سوئد نهایت آرایش زنها و پوشیدن لباسهای خیلی کوتاه توی اقلیته که این اقلیتم بیشتر دخترهای زیر ۲۰ سالن بعد برید ایتالیا و اسپانیا اسپانیا که از ایران هم ارایششون بدتره مقایسه جایگاه زن توی سوئد و اسپانیا کاملا معرف اینکه قصه ربطی به محیط بسته نداره بستگی به جایگاهی داره که برای دست آوردنش رقابت با فکر و سواده یا استفاده کردن تمام و کمال از همه ی جنسیتت
در مورد اینکه دویست سال پیش مردم موافق برده داری بودن البته شما منظورتون اینکه گاهی اکثریت اعتقادشون اشتباه هس
ولی منهای این بحث اینجا تا تفکر برده داری هس برده داری از بین نمی ره تفکر برده داری هم از ظلم پذیری ادمها نشات می گیره
همون تفکری باعث شد توی جنگ شمال و جنوب برده ها برن با کسانی بجنگند که می خواستن از حق اونها به عنوان یه انسان دفاع کنن
یا توی مساله کودتای ۲۸ مرداد
همین امروزم هس
ما یه همسایه داریم یه جوری از این دفاع می کنه که آدمی مثل من باید رایش ارزش بیشتری داشته باشه تا کارگرهای کارخونه ام و ربطش می ده به اینکه من فهم اقتصادی بهتری دارم کسی رو انتخاب می کنم که باعث بشه بتونم وارداتم رو راحت تر انجام بدم بعد کارخانه ام فلان می شه وشماها اوضاعتون بهتر می شه یعنی از اتفاقات انقلاب صنعتی استفاده می کنه برای اینکه بگه رای من با ارزشتره بعد کلیم طرفدار داره افکارش
مورد اخرم اقای بهنام کاری به دعواتون با اقای دو هشت ندارم ولی رفتارتون با خانم stateless کاملا دیکتاتور مآبانه اس
شما می تونید دفاع کنید از نظرتون ولی حق ندارید یه آدم بیست و چند ساله رو به خاطر اشتباهات و حتی جنایتهای یه حکومت عریض و طویل ۳۷ ساله بازخواست کنید فقط به این علت که فک می کنید نظر این آدم نزدیکه به نظر حکومت
که البته کاملا مخالفم باهاش
مشکلتون با حکومت رو باید با حکومتی ها حل کنید نه یه آدم عادی
منم البته یه ماهه اومدم مانشت اما شخصا این رفتاررو اصلا از شما انتظار نداشتم
رفتار دیکتاتوری حتی اگه از زیباترین ارزشهای انسانی هم دفاع کنه مسلما نکوهیده اس
اینکه بستر اجتماعی وجود نداره رو من در هم خلال حرفام گفتم. توو مثالم گفتم که اگر یک چیز بدیهی و بدون ضرر رو هم ممنوع کنید و یک مرتبه از ممنوعیت خارجش کنید همون خودش باعث مشکلات میشه. اما اینکه جلوی بسترسازی اجتماعی و حرکتهایی که در این زمینه انجام میشه رو بگیریم و تا ابدالدهر بگیم بسترش وجود نداره قابل قبول نیست. الان سر چیزهای خیلی جزئیتر هم که پیش میاد میگن در شرایط اضطرار هستیم و با این جمله کل حق و حقوق رو دور میزنند، حتی اگر در قانون اساسی هم اومده باشه. من هیچگاه نگفتم فرهنگ سوئد یا آمریکا رو کپی پیست کنیم که حداقل با این دومی و فرهنگ مصرفگرایانهش قویاً مخالف هستم.
اینجا فکر کنم خواسته یا ناخواسته خلط مبحث کردید چون من رو در موضع فردی قرار دادید که طرفدار هردمبیلی [کلمهی درستش هردن بیر هست] و ... هست بدون اینکه این موارد ربطی به عقاید من داشته باشه. استفادهی ابزاری که وجود داره و گمون کنم نیازی نباشه کسی تأکید کنه که با این مورد مخالف هست. با هنجارشکنی هم همینطور. اما ببینید دقیقاً همین رفتار به قول شما ناهنجار از کجا و کِی شروع شد. یکیش به خاطر عقدههای (که البته شاید بهتر باشه به جای واژهی عقده، از "واکنش کنترل نشده" استفاده کنیم) ناشی از محدودیتها و محرومیتهای بیدلیل و غیرضروری و بعضاً مسخره هست. یکیش هم از سر لج کردن و یه جور اعتراض مدنی. من این ناهنجاریها رو تأیید نمیکنم ولی میتونم تحمل کنم فعلاً، اما اول باید کسانی، در واقع عقایدی، زیرسؤال بروند که از یک طرف با اعمال اون محدودیتها باعث شدند چنین خروجی به وجود بیاد، از طرف دیگه خود این خروجی رو به جای اینکه به چشم یک "معلول" نگاه کنند، تبدیلش میکنند به "علت" همهی بدبختیهای بیربط و باربط و یک فیدبک مثبت این وسط بوجود میآورند.
تقریباً میتونم بگم تمام حرف و سمت و سوی صحبتهای من در پستهای قبلی این هست که نمیشه حقوق طبیعی افرادی رو ازشون بگیریم (که این حق طبیعی مسلماً شامل عشوهگری در اداره و ... نمیشه) اما عوض معذرتخواهی بابت زندانی که براشون درست کردیم و سعی در اصلاح ادامهی مسیر، بیاییم خودمون رو حق مسلم بدونیم و اعتراضِ به اندازهی کافی به تعویق افتادهی اون افراد رو هم محدود کنیم به تعداد قلیلی که از کوره در رفتند و خودمون شاکی و خودمون قاضی بشیم.
دربارهی مورد آخر (و مهم) اول روشن کنم که من وارد مصداق شخص نمیشم و ایشون با شما فرقی نداره. اما اینجا اصلاً و ابداً بحث یک قضیهی جدا بین حکومت و مردم نیست. واضح بخوام بگم بله اگر مثلاً من طرفدار کاندیدای x یا قانون x (مثلاً به کسی یارانه داده نشه) بودم و شما و حکومت طرفدار کاندیدای y و یا قانون y و این وسط من شما رو به خاطر همراهی با حکومت تخطئه و دشمنی میکردم اون موقع حرف شما درست میشد، من حق ندارم صرفاً به خاطر نزدیک بودن نظر شما با فلان ارگان با شما جدل کنم. اما این قیاس در اینجا صدق نمیکنه؛ در مورد بحث آزادی حجاب (که حق طبیعی میدونم) قضیه فرق داره چون وقتی در موردش صحبت میکنید دیگه مثل جریمهی ماشین یا نمره نیست که برای دادن یا ندادنش و گرفتن و نگرفتنش صرفاً با حکومت و یا استاد درگیر بشید. اینجا با مخالفت افراد حقیقی مواجه میشید که نظر خودشون رو یک اصل غیرقابلبازگشت که مقدستر از اون هست که حتی امکانش باشه به مرحلهی رأیگیری و یا به قول شما بسترسازی هم گذاشته بشه مواجه میشید و یک سری مغالطهها صورت میگیره. این به هیچ وجه یک مشکل با حکومتیها نیست چون با گرفتن یقهی چهار تا نماینده و ... حل شدنی نیست. در همون قضیهی بردهداری هم سیاهپوستها صرفاً با حکومت نجنگیند چون تعدادشون چند صد برابر کل حکومت و حتی نیروی نظامی بود.
اینجا هم شما با دو جریان مواجه هستید؛ جریان اول که عقاید و حقوقش توسط جریان دوم یعنی حکومت و بخشی از مردم (با هر سن و سال) محکوم و پایمال شده (صرفاً چون با عقاید اونها سازگار نیست) و صرفاً داره نظرات (و نه عقاید) مخالفِ طرف مقابل رو به چالش میکشه (ضمن احترام و رعایت عقاید اونها) تا از حق خودش دفاع کنه. در این حالت در تعیین دیکتاتور باید دقت بیشتری به خرج بدهیم.
ضمناً اطلاعات تاریخیتون خوبه ولی در مثالتون در مورد همراه شدن برخی از سیاهپوستان علیه بردهداری جای دوری رفتید. وقتی حزب دموکرات توده لایحهی حق رأی به زنان رو بعد از مشروطه رو به مجلس ارائه کرد، (آیاتالله) کاشانی و حسن مدرس کل مملکت رو علیه این طرح به شورش کشوندند فقط و فقط با این استدلال که زن باید در خانه بماند و حق رأی باعث فساد در اجتماع خواهد شد! کدوم زن حرفی زد؟
این هم تلگرافی که در سال ۱۳۴۱ به محمدرضا پهلوی در مورد حق رأی زنان که در انجمنهای ایالتی و ولایتی زده شده:
"حضور مبارک اعلیحضرت همایونی
پس از اهدای تحیت و دعا، به طوری که در روزنامه ها منتشر است ، دولت درانجمنهای ایالتی و ولایتی ، "اسلام " را در رای دهندگان و منتخبین شرط نکرده ؛ و به زنهاحق رای داده است . و این امر موجب نگرانی علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین است .بر خاطر همایونی مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام وآرامش قلوب است . مستدعی است امر فرمایید مطالبی را که مخالف دیانت مقدسه ومذهب رسمی مملکت است از برنامه های دولتی و حزبی حذف نمایند تا موجب دعاگویی ملت مسلمان شود.
الداعی : روح الله الموسوی"
همانطور که دیدیم بعد از ۱۶ سال اسلام تغییر کرد و بدون اینکه مفسدهای پیش بیاد حق رأی به زنان داده شد. اتفاقاً بدون بسترسازی و یک مرتبه هم داده شد! به احتمال قوی اون موقع هم کسانی میگفتند که رأی دادن برای فرهنگ غربیها هست که بسترش رو دارند. یعنی ظرف ۱۶ سال و اون شرایط (که جامعه به سمت انقلابی شدن و دوری از غرب پیش میرفت) فوری بسترسازی شد و یا شرع اسلام تغییر کرد؟ شما به این موضوع فکر کنید که چند نفر از سال ۱۳۲۲ تا ۱۳۵۷ دهن مخالفان رو با این استدلال که رأی زنان موجب مفسده میشه و با شرع مقدس اسلام در مخالفت هست (و واقعاً هم به چیزی که میگفتند باور داشتند) بستند. از نظر شما کسی با این افراد (نه فقط حکومت) برای گرفتن حق خودش مجبور میشد جدل کنه، دیکتاتور میشد؟ حتماً در هر بار تکرار تاریخ باید یک یا دو نسل سوخته بشن تا کسی بیاد دستور بده یک عقیدهی سابقاً نادرست از این لحظه ملغی اعلام بشه و بقیه ازش تبعیت کنند؟