انجمنصفحه اولجستجوی انجمن

[۲FA]

(۰۷ مرداد ۱۳۹۲ ۱۲:۱۴ ق.ظ)El@he نوشته شده توسط:  

(06 مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۵۶ ب.ظ)mohsen f نوشته شده توسط:  اینا باهم پارادوکس دارنا!
فکر میکنم هدفتون مشخص نیست..

نه ببینید. شما وقتی استاد میشید، همون مطالبی رو که بلدین به بقیه یاد میدید، یعنی چیزی به مطالب قبلی که هست اضافه نمیکنید.
ولی وقتی تحقیقات انجام میدین، از نظر من دارید یه راه جدیدی رو باز میکنید، که خودش به ثمر رسوندنه زحماتتونه.
نمی دونم منظورم رو متوجه میشید یا نه...

من نمی گم شما نظرتون اشتباه است، اما من سریع به این نتیجه نرسیدم که بعد فارغ التحصیلی رو به تدریس بیارم تجربه کار برنامه نویسی و پژوهش هم داشتم اما تدریس برام جذابتر هست و تدریس یک نوع شغل هست شما دوست دارید محقق بشید یکی دوست داره برنامه نویس بشه یکی تاجر یکی هم مربی اگر بنا باشه کسی برای تدریس نباشه اون وقت کسی نیست انگیزه محقق بودن رو پیدا کنه همین اساتید با درس دادن های تکراری یکی رو برنامه نویس می کنه یکی محقق و کلی شغل دیگه، این مربیان هستند با گفتن مسائل تئوری به دانشجوهاش فکر دانشجو رو باز می کنه تا نقاط ضعف و قوت خودش رو شناسایی کنه شما هم در همین کلاس ها این انگیزه رو پیدا کردید محقق بشید فرد دیگه تو همین کلاس ها متوجه میشه چقدر برنامه نویسی جالبه به سمتش میره در واقع بیان مسائل پایه توسط اساتید هست که هدف دانشجوها رو روشن می کنه و منظور من از انگیزه دادن این بوده اما یک مشاور تحصیلی نمی تونه بر فرض بگه خانم یا آقا به نظرم شما برو VB.NET کار کن.

[Nima Masghadi]

محیط آکادمیک و صنعت نمی تونن از هم جدا باشن . هم کسی که تو بخش صنعت کار میکنه نیاز داره از آخرین مباحث نظری اطلاعات کافی داشته باشه و هم کسی که داخل دانشگاه تدریس میکنه از صنعت و تکنولوژی های جدید مطلع باشه . مثلا کسی که پایگاه داده تدریس میکنه اگه ندونه که sql server 2012 چه امکاناتی داره و یا Entitiy Framework چی هست و نتونه باهاش کار کنه تدریسش درست نیست چون منطبق با نیازهای روز نیست . دانشجو باید بدونه درسی که الان داره میخونه در حال حاظر به چه نقطه ای رسیده در عمل. مهندسی هم که صرفا داره از چیزهایی که بلده استفاده میکنه و دیگه سری به محیط های آکادمیک نمیزنه و مقالات جدید رو مطالعه نمی کنه دچار رکود میشه .
به نظر من تدریس کار بسیار خوبیه و در دین ما هم جایگاه والایی داره اما اینکه چطور میخوایم تدریس کنیم مهمه .
پس اگه درس میخونیم تا استاد دانشگاه بشیم و از صنعت دور باشیم مطمئنا استادی نمی شیم که توی ذهن دانشجوهامون ماندگار بمونیم . و اگر هم درس میخونیم تا بعد از تحصیلات کلا محیط آکادمیک رو کنار بزاریم باز هم شخصی نمی شیم که تاثیرگذار باشیم.

[۲FA]

(۰۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۱ ق.ظ)Nima Masghadi نوشته شده توسط:  محیط آکادمیک و صنعت نمی تونن از هم جدا باشن . هم کسی که تو بخش صنعت کار میکنه نیاز داره از آخرین مباحث نظری اطلاعات کافی داشته باشه و هم کسی که داخل دانشگاه تدریس میکنه از صنعت و تکنولوژی های جدید مطلع باشه . مثلا کسی که پایگاه داده تدریس میکنه اگه ندونه که sql server 2012 چه امکاناتی داره و یا Entitiy Framework چی هست و نتونه باهاش کار کنه تدریسش درست نیست چون منطبق با نیازهای روز نیست . دانشجو باید بدونه درسی که الان داره میخونه در حال حاظر به چه نقطه ای رسیده در عمل. مهندسی هم که صرفا داره از چیزهایی که بلده استفاده میکنه و دیگه سری به محیط های آکادمیک نمیزنه و مقالات جدید رو مطالعه نمی کنه دچار رکود میشه .
به نظر من تدریس کار بسیار خوبیه و در دین ما هم جایگاه والایی داره اما اینکه چطور میخوایم تدریس کنیم مهمه .
پس اگه درس میخونیم تا استاد دانشگاه بشیم و از صنعت دور باشیم مطمئنا استادی نمی شیم که توی ذهن دانشجوهامون ماندگار بمونیم . و اگر هم درس میخونیم تا بعد از تحصیلات کلا محیط آکادمیک رو کنار بزاریم باز هم شخصی نمی شیم که تاثیرگذار باشیم.

کاملا با صحبت های شما موافقم و قطعا یک فردی که در حال تدریس هست نمی تونه فقط به دانش فعلیش اکتفا کنه و مطمئنا با توجه به پیشرفتی در علم رور دنیا شاهد هستیم بعد از مدتی این استاد با علم قدیمی خودش از عرصه تدریس به طور کامل محو میشه ممنون از اینکه به برخی از نکات اشاره نمودید

[x86]

(۰۳ مرداد ۱۳۹۲ ۰۳:۴۴ ب.ظ)irisadaf نوشته شده توسط:  من که چن وقتیه افسرده شدم..
یکسال بیخودی وقت گذاشتم واسه ارشد و اتفاقا رتبم هم خوب شد و قبول میشم ان شاءالله ولی آخرش چی؟ فوق لیسانس هم بگیریم چه فایده دو سال از بازار کار هم عقب افتادیم... بازار کار هم که اشباع شده.. با فوق لیسانس هم که نمیشه استاد شد گیرم برم دکتری را هم بگیرم بعد چند سال دیگه برای استادی هم کار نیست چون همین الآنش هم دانشگاهها از استادا اشباع شده .من که تو غیر انتفاعی درس خوندم خیلی استادامون فوق لیسانسشون از دانشگاههای مطرح تهرانه. میدونین یعنی چی؟؟ یعنی اونام کلی درس خوندن آخرش به اینجا رسیدن.. اگه تو این یکسالی که گذشت رفته بودم سربازی زودتر میرفتم سرکار و همه چی حل بود ولی حالا از تلف کردن یکسال خودم ناراحتم.. سربازی هم که هر روز داره سخت تر و طولانی تر میشه فک کنم تا به ما برسه بگن اون ۱۰ سال احتیاط اول را هم باید خدمت کنیم.

دقیقا درست میگی ، ولی چیزی که هست و هم من و هم تو هم هر کس دیگه ای میدونه اینه که ما از اول مهر ماه قرار نیست فقط دانشگاه بریم و دانشجوی ارشد بشیم . عملا همراه با اینکه ارشد میخونیم وارد بازار کار هم میشیم و این دانشجوی ارشد بودن در یک دانشگاه خوب + سابقه ی کاری خوب میتونه یه شایستگی خوب برای اون کسی باشه که میخواد شما رو استخدام کنه . ولی اگه بخوای اینطوری فکر کنی که خب من دو سال ارشد بخونم (بدون کار) دو سال برم سربازی (بدون کار) بعد از اون بیام بیوفتم دنبال کار ، حالو روزت همینی میشه که الان هست . عملا شما نباید هدفت رو فراموش کنی و نباید دانشجوی ارشد بودن رو مغایر با رفتن سر کار بدونی... اگه بتونی تو این دو ماهی که تا اول مهر باقی مونده خودتو تو یه زمینه ی کاری (طراحی سایت ، نرم افزار، اندروید و...) قوی کنی مطمئن باش که اول مهر مصادف خواهد بود با : ۱-دانشجوی ارشد شدن در یک دانشگاه خوب و ۲- مشغول شدن در یک شغل خوب با درآمد خوب.(البته شاید من اشتباه میکنم و به قول دوستان شاید کله ام باد داره ولی فکر نمیکنم حرفایی که زدم دور از واقعیت باشه)

(۰۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۳۱ ق.ظ)Nima Masghadi نوشته شده توسط:  مثلا کسی که پایگاه داده تدریس میکنه اگه ندونه که sql server 2012 چه امکاناتی داره و یا Entitiy Framework چی هست و نتونه باهاش کار کنه تدریسش درست نیست .

یادش بخیر، آزمایشگاه پایگاه داده داشتیم . استادمون فرق بین Visual Studio و SSMS رو نمیدونست (به جرات میتونم بگم حتی دستور select رو هم بلد نبود) . بچه ها هم نمیدونستن و فقط برای اینکه استاد نمرشونو بده حرفی نمیزدن. خلاصه دیدم که اینجوری نمیشه و با اجازه ی استاد شروع به آموزش SQL Server کردم و در آخر هم از مطالبی که من سرکلاس گفته بودم امتحان گرفته شد... تعریف از خود نباشه یکی از بچه ها میگفت آقای فلانی ای کاش شما استاد ما میشدید منم که از خود راضی گفتم فعلا که نشدم ایشالا در آینده بشم

[Nima Masghadi]

(۰۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۵۸ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط:  ولی انگیزه تون از درس خوندن استادی نباشه. مطمئنا" بیست درصد فارغ التحصیلان ارشد یا دکترای پنج شش سال دیگه هم به تدریس نائل نمیشن.
میگید نه. فکر کنید همین الآن دکترا دارید و بخواهید یه شغل تدریس تو دانشگاه در یک شهر بزرگ پیدا کنید.بگردید ببینید کجاها جذب دارند. ...

البته فکر کنم مهندس فرداد عزیز دانشگاه بین المللی غیر انتفاعی رئیس جمهور که قراره تاسیس بشه رو فراموش کردن که واسه هممون فرصت شغلی ایجاد میشه نگران نباشید درستون رو بخونید

[Mehrdad7soft]

“دزد کیست!؟”
داستان ما اینگونه آغاز میشود که :
در یک دزدی بانک یکی از ایالات آمریکا دزد فریاد کشید :
“همه افراد حاظر در بانک ، حرکت نکنید ، پول مال دولت است و زندگی به شما تعلق دارد”
همه در بانک به آرامی روی زمین دراز کشیدند
این «شیوه تغییر تفکر» نام دارد، تغییر شیوه معمولی فکر کردن .
هنگامیکه دزدان بانک به خانه رسیدند، جوانی که (مدرک لیسانس اداره کردن تجارت داشت)
به دزد پیرتر(که تنها شش کلاس سواد داشت) گفت «برادر بزرگتر، بیا تا بشماریم چقدر بدست آورده ایم»
دزد پیرتر با تعجب گفت؛ «تو چقدر احمق هستی، اینهمه پول شمردن زمان بسیار زیادی خواهد برد.
امشب تلویزیون ها در خبرها خواهند گفت ما چقدر از بانک دزدیده ایم»
این را میگویند: «تجربه» اینروز ها، تجربه مهمتر از ورقه کاغذ هایی است که به رخ کشیده میشود!
پس از آنکه دزدان بانک را ترک کردند ، مدیر بانک به رییس خودش گفت، فوری به پلیس خبر بدهید.
اما رییس اش پاسخ داد: «تامل کن! بگذار ما خودان هم ۱۰ میلیون از بانک برای خودمان برداریم
و به آن ۷۰ میلیون میلیون که از بانک ناپدید کرده بودیم بیافزاییم»
اینرا میگویند «با موج شنا کردن» پرده پوشی به وضعیت غیرقابل باوری به نفع خودت !
رییس کل می گوید: «بسیار خوب خواهد بود که هرماه در بانک دزدی بشود»
اینرا میگویند «کشتن کسالت» شادی شخصی از انجام وظیفه مهمتر می شود.
روز بعد، تلویزیون اعلام میکند ۱۰۰ میلیون دلار از بانک دزدیده شده است.
دزد ها پولها را شمردند و دوباره شمردند اما نتوانستند ۲۰ میلیون بیشتر بدست آورند.
دزدان بسیار عصبانی و شاکی بودند:
«ما زندگی و جان خودرا گذاشتیم و تنها ۲۰ میلیون گیرمان آمد.
اما روسای بانک ۸۰ میلیون را در یک بشکن بدست آوردند.
انگار بهتر است انسان درس خوانده باشد تا اینکه دزد بشود.»
اینرا میگویند؛ «دانش به اندازه طلا ارزش دارد»
رییس بانک با خوشحالی میخندید زیرا او در ضرر خودش در سهام را در این بانک دزدی پوشش داده بود.
اینرا میگویند؛ «موقعیت شناسی» جسارت را به خطر ترجیح دادن.
در اینجا کدامیک دزد راستین هستند؟

[kevin]

من که گفتم اگر میخواید ایران بمونید گرفتن فوق با نگرفتنش توفیر چندانی نمیکنه اگهی های استخدامم نگاه کنید همه جا لیسانس میخوان بعضی جاها که پشتیبان شبکه میخوان که اصلا لیسانسم نمیخوان فقط کافیه دوره های شبکه رو گذرونده باشی .چون باید به فوق لیسانسه حقوق بیشتری بدن برای همین خیلی جاها ترجیه میدن لیسانسه بردارن فقط امیدوارم هممون با انتخاب هدف های درست بریم ارشد بخونیم که بعد از ارشد حداقل یه استفاده ای از دو سال زندگیمون کرده باشیم و این طور نباشه که بعد از این دو سال برگردیمم سر جای دو سال قبل و بریم سراغ کارایی که با لیسانسم میشد انجام داد . در مورد کار همزمان با ارشدم باید بگم اگر دانشگاه درجه دو و سه باشین که استاداش سخت گیری زیادی نداشته باشن میشه هم کار کرد و هم درس خوند ولی تجربه نشون داده غالبا کسایی که هم کار میکنن و هم تدریس تو درس کم میارن و عقب میفتن وقتیو که میتونی بذاری برای یه مقاله یا یادگیری یه مبحث جدید یا تقویت زبان باید بری کار کنی البته اگر کار داخل همون دانشگاتون باشه خوبه هرچند حقوقش کمه ولی اگر روزانه هستین همون پولم کفاف میده

[mohsen f]

دوستان اگه میشه توی این بحث شرکت کنید


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


مربوط میشه به همین موضوع ولی یکم صریح تر گفته شده.

[SubManesht]

(۰۸ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۵۸ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط:  نمیدونم چرا حس میکنم اظهارات بعضیها و انگیزه ها تون یه کم غیر واقعیه.


حرف نمیزنم میترسم بی انگیزه بشید.
ولی انگیزه تون از درس خوندن استادی نباشه. مطمئنا" بیست درصد فارغ التحصیلان ارشد یا دکترای پنج شش سال دیگه هم به تدریس نائل نمیشن.
میگید نه. فکر کنید همین الآن دکترا دارید و بخواهید یه شغل تدریس تو دانشگاه در یک شهر بزرگ پیدا کنید.بگردید ببینید کجاها جذب دارند.
یعنی توسعه آموزش عالی تو شیب منفی اش هست. پیک جمعیتی داره رد میشه.
در اینده دبیرستان و دانشگاه خلوت زیاد داریم.
قرار نیست فلان استاد هیئت علمی بره بیرون و فرد با سوادی بیاد جایش. هیئت علمی هم که بازنشستگیش هفتاد ساله .

ما هم داشتیم. کم سواد ترین استاد بعد چهار سال دیگه دستش میاد چی بگه و چطوری درس بده.
.
.
.

با تشکر از فرداد عزیز...
من صحبت های دوستان رو خوندم...

من یه چیزی رو متوجه شدم.

بعضی دوستان فکر می کنند اگه برن سر کار و درسشون عقب بیوفته و از فلان دوست، آشنا یا فامیل کم بیارن (در تحصیلات)، وجهشون خراب میشه و تمام!

بزارید من یه مثال در خانواده خودمون بزنم.

من پسردایی مادرم، در کانادا مهندس عمرانه.
این آقا در دبیرستان نمونه دولتی درس خونده بود و ضخص با استعدادی بود و هست.
این آقا حدود ۱۵ سال پیش وقتی از لیسانس فارغ التحصیل شد، بلافاصله رفت سر کار و کسب درآمد و طی ۴ سالی کار کرد.

کار کرد و کار کرد و کار کرد تا چند میلیونی حدودای ۱۰ سال پیش جمع کرد و بعد از اون با پیگیری هایی برای مهاجرت به کانادا اقدام و موفق هم شد و دوست هایی هم در اونجا (ایرانی های همکلاسیش در دوره لیسانسش) داره و تنها هم نیست.

چند روز پیش شنیدم ازدواج کرده با یه خانوم پزشک ایرانی که خیلی پول دار هم هستند خانواده خانومه.

این آقا از خودش به اصطلاح Performance + اعتماد به نفس نشون داد و الان من فکر نمی کنم در بین جوان های و حتی پیرهای پولدار فامیل ما، کسی به اندازه ایشون با یه لیسانسی که داره ارزش اجتماعی بالا داشته باشه حتی یه حاجی بازاری که میلیونر هست یا فوق لیسانس برقی که مدیر برق یه منطقه هست!

تازه سالی سه چهار بار هم میاد ایران و میره (تو این گرونی!).

یه فامیلی داریم پسرخاله مادرم و همسرش که هر دو کارمند دانشگاه دولتی هستند و خانومش هیئت علمی پیراپزشکیه و خودش امور دانشجویی و هر دو فوق لیسانس از دانشگاه تهران.
اینا هر وقت می فهمن این آقا داره میاد ایران، اولین نفرایی هستند که میرن پیشوازش!
مثل یه اسکورت دور و ورشن و ابراز محبت و فامیلی باهاش می کنند و حتی پسرشونم فرستادن این رشته (عمران!).

یا اصلا پدرم!!!
ایشون فوق دیپلم برقه که حدود ۳۵ ساله داره سرپرستی برق کارخانه ای رو به عهده گرفته و ۱۵ سال پیش نظام مهندسی بهش لیسانس داد و داشتن امتیاز در آزمون کارشناسی ارشد.

این آقا می گه من برای استخدام و دستیار داشتم دانشجوی دکتری که ازش خواستم فلان نقشه خیلی ابتدایی رو تحلیل کنه بلد نبوده ردش کردم.
یا از یکی دیگه خواستم یه کلید ساده ای رو فقط پیکربندی (و حتی ساخت هم نه) کنه اونم چیزی نمی دونسته و رد شده.
برام تعریف کرده و از این مدل ها زیاد داشته...
یعنی با یه فوق دیپلم داره دکتری رد می کنه!
_______________________________________________

مثال ها رو می بینید؟؟؟

این دو نفر نه Ph.D. از دانشگاه پنسیلوانیا گرفته نه کتابی نوشته و نه حتی استاد جاییه!
یه لیسانس معمولی مثل همه هستند که تنها از خودش جربزه کار و تلاش نشون دادن و بس!

خواستم فقط بگم با یه لیسانس میشه خیلی کاری کرد!

مثل کسی که در DOS و البته به زبان اسمبلی، بازی قارچ خور رو ساخت و هنوز اسم و سایتش در بین تمام بازی سازان، پایداره و از ارزش خاصی برخورداره.

مدرک دکتری و هیئت علمی تا یه سقفی کمک می کنه و به اصطلاح کمکی هستند و نه اصل.
در نهایت این کارایی توام با پولی هست شخص رو بلند میکنه و اونو بالا میبره!!!

تحصیلات خوبه!
اما شما سه تا دکتری داشته باش، مادامی که نتونی از یه برنامه ساده تجاری سر در بیاری به چه درد خودت و جامعت می خوری؟
شما پروفسور باش، مادامی که تمام مطالب کتابت کپی پیست های تابلو و بدون کوچکترین تغییری باشه، چه کاری رو می تونی از سر راه برداری؟

به اصطلاح این عنوان رو می گیری: خیالباف (کسی که عرضه عمل رو به هر دلیل نداره)

[mohsen f]

(۰۹ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۲۸ ق.ظ)SubManesht نوشته شده توسط:  بزارید من یه مثال در خانواده خودمون بزنم.

من پسردایی مادرم، در کانادا مهندس عمرانه
.......................
یه فامیلی داریم پسرخاله مادرم و همسرش که هر دو کارمند دانشگاه دولتی هستند و خانومش هیئت علمی پیراپزشکیه و خودش امور دانشجویی و هر دو فوق لیسانس از دانشگاه تهران.

---------------------------------------------------------------------------

می بینید؟؟؟

خواستم فقط بگم که یعنی با یه لیسانس میشه خیلی کاری کرد!

دوست عزیز این جامعیت نداره!
از بین هر ۱۰۰۰۰ نفر لیسانسه شااااید یکیشون اینطوری بشه!
ما باید کلیت رو ببینیم.

یکی از دوستای من با لیسانس فیزیک از صنعتی اصفهان رفت ایتالیا ... ولی زیاد میشناسم لیسانس فیزیک که....

[SubManesht]

(۰۹ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ق.ظ)mohsen f نوشته شده توسط:  دوست عزیز این جامعیت نداره!
از بین هر ۱۰۰۰۰ نفر لیسانسه شااااید یکیشون اینطوری بشه!
ما باید کلیت رو ببینیم.

یکی از دوستای من با لیسانس فیزیک از صنعتی اصفهان رفت ایتالیا ... ولی زیاد میشناسم لیسانس فیزیک که....

خودت داری می گی زیاد می شناسم!
پس جامعیت داره.

[mohsen f]

(۰۹ مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۵۶ ق.ظ)SubManesht نوشته شده توسط:  

(09 مرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ق.ظ)mohsen f نوشته شده توسط:  دوست عزیز این جامعیت نداره!
از بین هر ۱۰۰۰۰ نفر لیسانسه شااااید یکیشون اینطوری بشه!
ما باید کلیت رو ببینیم.

یکی از دوستای من با لیسانس فیزیک از صنعتی اصفهان رفت ایتالیا ... ولی زیاد میشناسم لیسانس فیزیک که....

خودت داری می گی زیاد می شناسم!
پس جامعیت داره.

ولی زیاد میشناسم لیسانس فیزیک که.......!
واقعا این جاخالی گویا نیست؟
جای خالی را با کلمات مناسب پر کنید !
زیاد میشناسم لیسانس فیزیک که اینطوری نیستن! ممکنه کار هم نداشته باشن.
شما منفی بده بازم اشکال نداره .. اینجا واسه مقبولیت مثبت جایزه نمیدن عزیزم

[Elena_71]

ادامه تحصیلات برا اونایی که واقعا علاقه دارن خوبه!همه چی که کار نیس!
تحصیلات انقد باشه که آدم بتونه ۴تا مقاله بنویسه؛ تحقیق علمی کنه نه فقط صرفا بره ۱جا استخدام شه و تمام!
برای کار علاقه باشه سرمایه اولیه هم باشه راحت میشه میلیونر شد ربطی هم به مدرک نداره
ما ایرانیا یادمون رفته درسو برا چی میخونیم! بخاطر همینه انقد عقب افتاده ایم!
مشکل هم از ریشس
کاش برامون جا بیوفته دقیقا چی از زندگی میخوایم

[mohsen f]

(۰۹ مرداد ۱۳۹۲ ۰۱:۰۱ ب.ظ)Elena_71 نوشته شده توسط:  ادامه تحصیلات برا اونایی که واقعا علاقه دارن خوبه!همه چی که کار نیس!
تحصیلات انقد باشه که آدم بتونه ۴تا مقاله بنویسه؛ تحقیق علمی کنه نه فقط صرفا بره ۱جا استخدام شه و تمام!
برای کار علاقه باشه سرمایه اولیه هم باشه راحت میشه میلیونر شد ربطی هم به مدرک نداره
ما ایرانیا یادمون رفته درسو برا چی میخونیم! بخاطر همینه انقد عقب افتاده ایم!
مشکل هم از ریشس
کاش برامون جا بیوفته دقیقا چی از زندگی میخوایم

این که شما میگی خیلی خوبه ولی یه محقق زمانی میتونه خوب فکر کنه که مشکل اقتصادی نداشته باشه .

نمیشه آدم بچش مریض باشه مثلا
کار هم نداشته باشه
مخارج زندگی هم بهش فشار بیاره
بعد تو همین شرایط بخاطر علاقه ای که به درس داره بره دنبال درس خوندن و مقاله نوشتن..

[مینو صالح زاده]

خیلی قشنگ بود

---

آگه درس نخونیم پس چیکار کنیم؟؟ فکر کنم جواب این سوال کلا صورت مسئله رو به چالش بکشه

---

آگه درس نخونیم پس چیکار کنیم؟؟ فکر کنم جواب این سوال کلا صورت مسئله رو به چالش بکشه

---

آگه درس نخونیم پس چیکار کنیم؟؟ فکر کنم جواب این سوال کلا صورت مسئله رو به چالش بکشه

---

آگه درس نخونیم پس چیکار کنیم؟؟ فکر کنم جواب این سوال کلا صورت مسئله رو به چالش بکشه

---

آگه درس نخونیم پس چیکار کنیم؟؟ فکر کنم جواب این سوال کلا صورت مسئله رو به چالش بکشه

---

آگه درس نخونیم پس چیکار کنیم؟؟ فکر کنم جواب این سوال کلا صورت مسئله رو به چالش بکشه