نه به سوالای it که اینقدر ساده و مسخره بود
نه به این سوالای کامپیوتر که به زور میشه حل کردم.
اینا به کنار ، حوزه ما سالن اجتماعات چهار را ادبیات شیراز بود
صندلی ها دسته نداشتن
و مراقبین لطف کردن تکه های مقوایی که از کارتن ها جدا کرده بودن رو به عنوان دسته صندلی به ما دادن.
اینقدر بهم سخت گذشت که چهار زانو نشستم
بازم اینا به کنار ، فاصله بچه ها از هم ۷۰ سانت هم نمیشد ، خیلی ها که تفریحی اومده بودن سر جلسه با هم حرف میزدن
انگار نه انگار جلسه کنکوره!
و بدتر از اونا : مراقبین محترم که نه تنها بقیه رو ساکت نمیکردن ، یکی باید خودشونو ساکت میکرد که باهم حرف نزنن.