به پزشک مراجعه کرد و نهایتا ام آر آی. همیشه وقتی پزشکان در برابر شرح جواب عکس، آزمایش یا ام آر آی جویای خانواده و اقوام میشوند یعنی اتفاق خوبی نیفتاده است. این کلیشهای است که در سکانس فیلمها و حتی زندگی واقعی امری طبیعی جلوه میکند. “با پدرو مادرت زندگی میکنی؟ برادر یا خواهری در این شهر نداری؟ یا…” معصومه در جواب این سوالها خیلی صریح از دکتر یک چیز را میخواهد: ” خواهش میکنم همه چیز را به خودم بگویید” به گفته خودش آن روز پزشک معالج با شنیدن این درخواست معصومه توضیحاتش را از بیان ویژگیهای سیستم عصبی و بیماری کنونی وی شروع کرد و بالاخره سخنان دکتر به اینجا ختم شد که” شما مبتلا به ام اس هستید”
اولین عکس العلمش بعد از شنیدن این جمله چه بود؟
در پاسخ به این سئوال میگوید: بعد از اینکه دکترم توضیحات لازم را داد و متوجه بیماری ام شدم اولین کاری که کردم این بود که بروم یک نان تازه بگیرم و صبحانهای بخورم، به صحبتهای دکتر فکر میکردم و اینکه باید قبل از هرچیزی اطلاعاتی در مورد این بیماری به دست بیاورم، بنابراین شروع کردم به تحقیق که البته با پاسخهای ناجوانمردانه و نا امید کنندهای هم روبه رو میشدم.
معصومه که یکی از ۵۰ هزار ایرانی مبتلا به ام اس است به گونه ای در برابر این بیماری خود را مقاوم ساخته که به گفته خودش در طول سال تنها دوهفته بیماری اش عود می کند و قابل کنترل است.
ادامه اش رو از زبان خود معصومه و در
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
بخونید.