اگه اجازه بدین من یه جمله این وسط بگم که امیدوارم فقط نظر تلقی بشه :
اشکال در جامعه ما ساختارها ست و مجریها.
ساختارها را مجلس و مجریها دولتها هستند.
شرحش اینه که :
فوتبال ایران ، فوتبال دنیا نیست. چون فوتبال دنیا روی پای خودش ایستاده. پولش را بخش خصوصی در میاره و خودش هم خرج میکنه ، ورزشگاه میسازه ، امکانات ایجاد میکنه و علاوه بر همه اینها به دولت مالیات هم میده. شغل هم ایجاد میکنه و مزایای دیگری هم داره مثل صنعت توریسم و ....
فوتبال ملی برای دولتهاشون خرج آنچنانی نداره چون درصد ناچیزی از در آمد دولت صرف اونها میشه و حق پخش و فروش تلویزیونی و غیره باز میره تو جیب دولت و ملت.
اما فوتبال ایران. دولت هر سال بالغ بر سیصد تا چهارصد میلیارد تومان درش هزینه میکنه که عمده اش به بازیکنها میرسه. مدیران باشگاهها را مستقیم یا با واسطه فراوان دولت تعیین میکنه. علتش هم مشخصه چون وقتی پولش را میده ، متصدی خرجش را هم خودش باید در تعیین اش نقش داشته باشه. مدیران باشگاههای ما در واقع ماموران دولتی هستند که بنوعی هر جور دلشون بخواد هزینه میکنن.
حدود نودو پنج درصد طرفدار دو تا باشگاهند . بعضی باشگاهها حتی ده هزار نفر هم طرفدار ندارند ولی خب لیگ باید داشته باشیم. علتش هم اینه که ...... راستش نمیدونم
نداشته باشیم فقط چون هیچ تفریح دیگری برای تخلیه انرژی جوونها نداریم ممکنه دردسر ایجاد بشه.
در فوتبال ملی هم وضع بدتره. یه جورایی در این چند سال اخیر دولت دوست داره دخالت مستقیم کنه. اگه افتخاری باشه خودش را سریع قاطی میکنه. اگه اشکال باشه یا ناموفقیت میندازه گردن یکی دیگه. برکناری دکتر دادکان را که یادتون هست تا الآن.
اما نخبه ها :
نخبه ها هم برای پز دادن خوب ازشون استفاده میشه. منتها نخبه ها مثل فوتبال اقبال عمومی نداره. یه جورایی فقط یه دوره هایی در سال میشه ازشون استفاده کرد. در دولت نهم و دهم تعداد نخبه ها بشدت زیاد شد. نه اینکه مردم همه نخبه شده باشند. نه اینطور نبود . بلکه هر کس یه اختراعی ثبت میکرد اون اوایل میشد نخبه. الآن یه جورایی بعضی از نخبه ها فی الواقع نخبه نیستند. مثلا" کسیکه رشته اش زمین شناسی هست ولی داروی درمان سرطان اختراع میکنه وکسی هم خارج ایران تاییدش نمیکنه، یا با داشتن این همه کارخانه داروسازی و متخصص در این رشته تعداد زیادی از نخبگان ما دارو اختراع کرده اند و معلوم نیست چجوری تایید شده اند . در این دو سه سال اخیر دیگه اونقدر شور شد که صدای آشپز هم دراومد و ثبت اختراعات از سازمان مالکیت صنعتی جدا شد (از نظر ساختمانی) و یه سری مراحل برای ممیزی اختراعات وضع شد چون تعداد اختراعات بشدت در حال ازدیاد بود.
نخبه ها الآن خیلی زیادند . بعضی شون امکاناتی گرفته اند و کاری هم نکرده اند. من خودم چندتاشون را میشناسم.
ولی نخبه درسخوان با استعداد معمولا" اهل قاطی شدن تو بعضی بازیها برای گرفتن امکانات نیست. خیلی زرنگ باشه بتونه هیئت علمی یه دانشگاه خارج از تهران بشه.
اما بقیه دنیا که بقول دوستان استیو جابز و بیل گیتش پرورش میدن ، ساختارشون برای نخبه ها اینجوری نیست. ما یه کشوری هستیم که نفت داریم ، گاز داریم ،خلاصه حسابی پولداریم (البته الآن که تو تحریم هستیم نمیتونیم خرج کنیم)،. دولت هامون هم هیچوقت روی تولید ثروت غیر از فروش نفت حساب جدی باز نمیکنن.
اگه دولتی هم بخواد از نخبه ها حمایت کنه ، نمیتونه چون بدنه سازمانهای دولتی ما ، یه بدنه چاق و کم تحرکه که نمیشه تکانش داد. باید متصدی امور نخبه ها خودش نخبه باشه. نه اینکه با رانت های عجیب غریب دکتر شده باشه.
هفتصد سال پیش شاعر گفت : تا راهرو نباشی کی راهبر شوی؟
همه راهبرهایی که دولت در این وادی میگذاره راهرور نبوده اند.
متصدی امور نخبگان باید از بین خود نخبه ها و با رای خودشون انتخاب بشه.
دولت حمایت پولی نباید از نخبه ها بکنه باید کارشون را بخره. ولی دولت اصرار داره براشون حقوق بگذاره. آخه نخبه حقوق میخواد چیکار. مگه کارمنده ؟؟؟؟ بهش پروژه بده ازش بقیمت واقعی بخر.
بر وارداتی که میتونیم تولید داخلی خوب توسط نحبگان داشته باشیم عوارض سنگین بگذار.
نخبگانی که در علوم نظری کار میکنن دولت باید براشون بورس تحصیلی بگذاره و بفرسدشون برن بهترین دانشگاهها تحصیل کنن و شرایط کاریشون فراهم بشه تا برگردند . ولی ذهنیت دولتها دادن پول و یارانه و یه دونه ماشین و یه وام سی چهل میلیون تومانی است.