|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - gogooli - 08 بهمن ۱۳۹۳ ۰۷:۰۳ ب.ظ
(۰۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۵:۳۰ ب.ظ)tabassomesayna نوشته شده توسط: چقدر خوبه قبل از اینکه قضاوتمون رو بیان کنیم یکم فکر کنیم!
دوستانی که می بینن ارسالهاشون نیس بهتره اول از همه به مدیر اون بخش پیام بدن نه اینکه جو منفی درست کنن اینجا! هیچ مدیری ارسالهای کاربری رو پاک نمیکنه.یعنی اونقدر بیکار نیس بشینه ارسالهای افراد رو کنترل کنه و بخواد پاک کنه.درمواقع خیلی خیلی خاص که واسه من یکی از چند ماه مدیریتم تا حالا پیش نیومده بخوام ارسالی رو پاک کنم!حتی وقتی بحث های دونفره شکل میگیره.
احتمالا" سیستم مانشت دچار اشکال شده و باید با ادمین صحبت بشه.
اگه واقعا" دوست دارید مشکلتون حل بشه این راهش نیس.اگر هم نمیخواید که جو منفی لطفا" ایجاد نکنید.
(۰۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۴:۳۹ ب.ظ)gogooli نوشته شده توسط: (08 بهمن ۱۳۹۳ ۱۲:۲۴ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: چند روز پیش من اینجا یه چیزی نوشتم ولی بعدش دیدم نیست!
عادی است در مانشت برای من هم چند بار در پست های دیگه پاک شده...از دست بعضی از مدیرها وقتی حرفی طبق سلیقه شون نیست...
احتمالا" سیستم مانشت دچار اشکال شده و باید با ادمین صحبت بشه!!!!!!!!!!!!!
لازم به یادآوری است که ما رشته هامون کامپیوتر و آیتی است...
هیچ مدیری ارسالهای کاربری رو پاک نمیکنه!!!
شما هم خیلی زود قضاوت می کنین یا قبل از اینکه قضاوتهاتون رو بیان کنین فکر نکردین شما فقط می تونین راجع به اینکه خودتون ارسالی رو حذف کردین یا نه نظر بدین نه راجع به همه مدیرها ... من ارسالم پاک شده و با اطمینان ۱۰۰ درصد می دونم اون مدیر خاص حذفش کرده و خودش هم می دونه که حذف کرده (به دلیلی که برای من قابل قبول نبود)...
راجع به همه مدیرها هم نظر ندادم و نوشتم بعضی از مدیر ها...
اسم تاپیک هرچه می خواهد دل تنگت بگو است دل ما هم خواسته این رو بگیم...شما نمی تونی تعیین کنی که ما چه چیزهایی رو بگیم...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - NP-Cσмρℓєтє - ۰۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۷:۳۴ ب.ظ
[quote='tabassomesayna' pid='330305' dateline='1422450053']
چقدر خوبه قبل از اینکه قضاوتمون رو بیان کنیم یکم فکر کنیم!
دوستانی که می بینن ارسالهاشون نیس بهتره اول از همه به مدیر اون بخش پیام بدن نه اینکه جو منفی درست کنن اینجا! هیچ مدیری ارسالهای کاربری رو پاک نمیکنه.یعنی اونقدر بیکار نیس بشینه ارسالهای افراد رو کنترل کنه و بخواد پاک کنه.درمواقع خیلی خیلی خاص که واسه من یکی از چند ماه مدیریتم تا حالا پیش نیومده بخوام ارسالی رو پاک کنم!حتی وقتی بحث های دونفره شکل میگیره.
احتمالا" سیستم مانشت دچار اشکال شده و باید با ادمین صحبت بشه.
اگه واقعا" دوست دارید مشکلتون حل بشه این راهش نیس.اگر هم نمیخواید که جو منفی لطفا" ایجاد نکنید.
مدیرجان ارسال منم واضحه دیگه؟؟ من هیچ منظوری به مدیرا نداشتمااا
سوء تفاهم نشه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - tabassomesayna - 08 بهمن ۱۳۹۳ ۰۷:۴۴ ب.ظ
از قدیم گفتن :از کوزه همان تراود که در اوست ! راست گفتن.
(۰۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۷:۳۴ ب.ظ)zahra.s نوشته شده توسط: مدیرجان ارسال منم واضحه دیگه؟؟ من هیچ منظوری به مدیرا نداشتمااا
سوء تفاهم نشه
خیر دوست عزیز نه با شما بودم ونه با اون یکی دوستمون.ارسالی که مد نظرم بود نقل قول کردم که سوء تفاهم نشه.که انگاری شد : ))
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - A V A - 08 بهمن ۱۳۹۳ ۰۷:۴۶ ب.ظ
دوستان، مدیرها فقط دسترسی به ویرایش بخش خودشون رو دارن و خانوم تبسم هم گفتن حذف نکردن
تا حالا ندیدین ارسالی از بیرون تاپیک مشخصه ولی وقتی وارد تاپیک میشین ارسال نیست؟ این موارد عجیب غریب توو فروم زیاد بوده، ارسالتونو دوباره بنویسید
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 08 بهمن ۱۳۹۳ ۰۸:۱۳ ب.ظ
آدمایی که احترام نمیذارن رو از دایره روابطمون حذف کنیم.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - A V A - 08 بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۰۳ ب.ظ
(۰۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۸:۱۳ ب.ظ)diligent نوشته شده توسط: آدمایی که احترام نمیذارن رو از دایره روابطمون حذف کنیم.
چرا بعضی اوقات انقدر سخته؟...خود آزاری!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 08 بهمن ۱۳۹۳ ۱۰:۰۳ ب.ظ
(۰۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۹:۰۳ ب.ظ)AVA 94 نوشته شده توسط: (08 بهمن ۱۳۹۳ ۰۸:۱۳ ب.ظ)diligent نوشته شده توسط: آدمایی که احترام نمیذارن رو از دایره روابطمون حذف کنیم.
چرا بعضی اوقات انقدر سخته؟...خود آزاری!
واقعا چرا؟ بعضی از آدما رو با اینکه میبینی بهت احترام نمیذارن و براشون مهم نیستی ولی بازم آدم یه جورایی دلش نمیاد بذارتش کنار!
حماقته محضه، موندن تو همچین رابطه هایی...
بعضی وقتا آدم میدونه ته جاده ای که توش قرار گرفته بن بسته ولی میره..
خیلی وقتا واسه بقیه راه کار میدیم ولی تو موقعیتای مشابه که قرار میگیریم میبینیم عیارمون صفره! مثل دانشجویی که برنامه نویسی رو از رو کتاب روخونی کرده و فکر میکنه یاد گرفته.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Aseman7 - 08 بهمن ۱۳۹۳ ۱۱:۱۷ ب.ظ
ای دل عبرت بین
هرچند ...
![[تصویر: 330379_7tivv8t6to3hultv7t5m.png]](https://img.manesht.ir/330379_7tivv8t6to3hultv7t5m.png)
امروز یه لحظه رفتم تو حیاط هوا بخورم .
یه بچه گربه دیدم نمدونم چه فکری کردم احتمالاً فک نکردم .رفتم بگیرمش
بی چشم و رو پنجه انداخت به یه دستم ان یکی دستمم گاز گرفت..(می دونین گربه ها می تونن چند درجه سرشون رو بچرخونن مطمئنن از ۱۸۰ که بیشتره یه لحظه فک کردم ۳۶۰ درجه سرش رو چرخوند!)
جخ حالا خوب شده سوزش دستام
ولی نگرانم جاش بمونه!
آجیم گفت مثه ..شدی یه چی بکش روش ما نبینیم.
منم شونصدتا عکس از دستم گرفتم تا مایه عبرتم شه هر وقت ببینم یادش بیفتم دیگه از گربه جماعت فاصله بگیرم. 
یادمه یه بار بچه بودم رفته بودیم باغ وحش .
دیدیم مردم دور یه چی حلقه زدن (مثله فیلما)
ما(من و داداشم) هم راهمون رو از وسط جمعیت باز کردیم رفتیم جلو
دیدم یه توله شیر رو مامور باغ وحش اورده بیرون (ان موقع حدوداً ۷ ساله بودم دیگه هم هیچ وقت ندیدم این اتفاق بیفته)
تا توله شیره رو دیدم گفتم عزیزم و رفتم جلو بغلش کردم . یادمه پنجه می نداخت مجبور شدم بذارمش زمین ولی اصن یادم نیست ان موقع زخم شده باشه دستم .
خلاصه ملت از گوشه و کنار می گفتن خطرناکه بیاین عقب .من و داداشم هم یکم نازش کردیم و بعد رفتیم پیش مامان بابامون
به بابام گفتم خیلی نازه برام بخرینش
گفتن چی می خوای بدی بخوره
گفتم خودم گوشت نمی خورم سهمم رو می دم بش
گفتن وقتی بزرگ شد چی لابد خودت رو می دی بخوره
دیگه جواب قانع کننده تر از این ان موقع نشنیده بودم کوتاه امدم البته ته ذهنم فک کردم چون من باش دوست می شم منو نمی خوره ولی ممکنه دیگران رو بخوره.
(۰۸ بهمن ۱۳۹۳ ۱۰:۰۳ ب.ظ)diligent نوشته شده توسط: واقعا چرا؟ بعضی از آدما رو با اینکه میبینی بهت احترام نمیذارن و براشون مهم نیستی ولی بازم آدم یه جورایی دلش نمیاد بذارتش کنار!
حماقته محضه، موندن تو همچین رابطه هایی...
بعضی وقتا آدم میدونه ته جاده ای که توش قرار گرفته بن بسته ولی میره..
خیلی وقتا واسه بقیه راه کار میدیم ولی تو موقعیتای مشابه که قرار میگیریم میبینیم عیارمون صفره! مثل دانشجویی که برنامه نویسی رو از رو کتاب روخونی کرده و فکر میکنه یاد گرفته.
می دونی یاد این افتادم :
سلوک محمود دولت آبادی:
پُک زدن به سیگار هیچ معنایی ندارد الّا نوعی لجاجت با خود،
و حتی لجاجت در تداوم ِ نوعی عادت.
عجیب ترین خوی ِ آدمی این است که می داند
فعلی بد و آسیب رسان است، اما آن را انجام می دهد و به کرات هم.
هر آدمی ، دانسته و ندانسته،
به نوعی در لجاجت و تعارض با خود بسر می برد،
و هیچ دیگری ویرانگرتر از خود ِ آدمی
نسبت به خودش نیست.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - neda_Network - 08 بهمن ۱۳۹۳ ۱۱:۲۴ ب.ظ
یه امشبا راحت میخوابم خداراشکر تموم شد امتحانا بخدا دیگه امروز با هزار بدبختی امتحان دادم استانه تحملم کم شده جمعه پیش به سوی خونه به صورت سوپرایزی هیچکی خبر نداره من میرم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - codin - 08 بهمن ۱۳۹۳ ۱۱:۳۳ ب.ظ
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - shayesteNEY - 09 بهمن ۱۳۹۳ ۰۲:۳۶ ق.ظ
(۰۸ بهمن ۱۳۹۳ ۰۳:۳۹ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: (08 بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۱۷ ق.ظ)shayesteNEY نوشته شده توسط: پسر اراده داشته میتونه کار کنه و تو حدود سن ۲۸ سالگی تا ۳۰ در حد یه زندگی معمول و متعارف درامد داشته باشه
داداش من ۲۰ سالشه از ۱۸ سالگیش که دانشجو شد تو سرش خوندم بره کار یاد بگیره کاری که دوست داره . خب الانم داره در کنار درسش کار میکنه و تا حدودی میتونه بعد از لیسانس و سربازی برای اینده شغلیش یه برنامه ریزی داشته باشه
ولی اگه تازه تو ۲۵ سالگیش و خشک شدن مهر فارغ التحصیلیش بخاد بره دنبال کار ،باید بره کاری رو انجام بده که در شآن این مدرکی که تو دستش داره، نیست و حسابی داغون میشه
اونموقع اگه یکی مثلا ۱۹ سالگی وقت ازدواجش باشه باید صبر کنه تا ۲۸ سالش بشه (۹ سال یعنی!) بعد ازدواج کنه؟
همین لیسانس و سربازی رو که میگید به تنهایی میشه تا ۲۴ سالگی. تازه اگه خانواده کمک نکنن خود پسر باید سرمایه داشه باشه حداقل برای هزینه های عقد و عروسی. فکر می کنید این ایده شما برای چند درصد جامعه جواب میده؟
من چیزی که از بعضی از دوستای خودم دیدم در حد ۱۹-۲۰-۲۱ سالگی باید ازدواج میکردن.
۱۹ سالگی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مگه میخان عروسک بازی کنن
حداقل ادم باید به یه عقلانیت نسبی برسه ولا
شما یه سر تا دبستان و مدارس راهنمایی بزن میفهمی اون پسر بچه ها هم احساس میکنن نیاز به ازدواج دارن! (مجبورم بی پرده بگم دیگه)
پس مسایل جنسی رو فاکتور میگیرم . ایا واقعا یه پسر ۲۰ ساله میفهمه زندگی یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
(استثنا ها رو فاکتور میگیرم ).
چند درصد از پسرای ۲۰ ساله میفهمن اجاره خونه یعنی چی؟
خرید خونه یعنی چی؟
دعواهای خانودگی یعنی چی؟
چند درصدشون با خصوصیات و خلقیات خانومها اشنایی دارن؟
اصلا چند درصدشون به طور کلی میفمن ازدواج یعنی چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ازدواج زود= مسولیت پذیری زود= فشار زندگی زود = فشار روحی زود هنگام= توان مبارزه پایین 
ولا پسر ۲۰ ساله های دور ما همه یا الان فیس ** بوق میچرخن یا خوب خوباشون الان دنبال سی دی گیم هستن!!!!!!!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ۸۷۰۱۸۳۲۹۵ - ۰۹ بهمن ۱۳۹۳ ۱۲:۳۵ ب.ظ
حمایت از یک برنامه ایرانی در گوگل پلی
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - negar.v - 09 بهمن ۱۳۹۳ ۱۲:۴۴ ب.ظ
چند روز پیش فهمیدم جایی که چند سال بود ازش ذرت مکزیکی میخریدیم،اصلا قارچی که قاطی ذرت ها میکنه،نمیشوره،همینجوری با اون چیزای سیاه که روی قارچه،فقط حرارتش میده
ای وای ،کاش زودتر میفهمیدم
Sent from my C5302 using Tapatalk
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ziba.O - 09 بهمن ۱۳۹۳ ۱۲:۴۶ ب.ظ
(۰۹ بهمن ۱۳۹۳ ۱۲:۴۴ ب.ظ)negar.v نوشته شده توسط: چند روز پیش فهمیدم جایی که چند سال بود ازش ذرت مکزیکی میخریدیم،اصلا قارچی که قاطی ذرت ها میکنه،نمیشوره،همینجوری با اون چیزای سیاه که روی قارچه،فقط حرارتش میده
ای وای ،کاش زودتر میفهمیدم
Sent from my C5302 using Tapatalk
واسه همینه خوشمزه میشده دیگه
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - negar.v - 09 بهمن ۱۳۹۳ ۱۲:۴۷ ب.ظ
(۰۹ بهمن ۱۳۹۳ ۱۲:۴۶ ب.ظ)ziba.O نوشته شده توسط: (09 بهمن ۱۳۹۳ ۱۲:۴۴ ب.ظ)negar.v نوشته شده توسط: چند روز پیش فهمیدم جایی که چند سال بود ازش ذرت مکزیکی میخریدیم،اصلا قارچی که قاطی ذرت ها میکنه،نمیشوره،همینجوری با اون چیزای سیاه که روی قارچه،فقط حرارتش میده
ای وای ،کاش زودتر میفهمیدم
Sent from my C5302 using Tapatalk
واسه همینه خوشمزه میشده دیگه 
دقیقا،دیدین هرچی واسه بدن ضرر داره خوشمزش؟؟
هرچی هم که واسه سلامتی خوبه، بدمزس
Sent from my C5302 using Tapatalk
|