صدای زنگ تلفن میاد .... شیوا بیا باتو کار دارن
شیوا: سلام پریسا خوبی ؟.... مشغول مطالعه بودم و باقی مکالمه رو گوش ندادم چند دقیقه بعد شیوا(دختر داییم) اومد کنارم نشست ... دیدم کتاب و دفتر آورد و شروع کرد به خوندن ... خوشحال شدم و بهش گفتم به به بلاخره دیدم که توهم رفتی سراغ درسو... زد زیر خنده وگفت داشتم با دوستم حرف میزدم قرار شده ریسک کنیم و واسه فردا کتاب رو نخونیم و با باقی بچه ها کاری کنیم خانم معلم امتحان نگیره گفتم پس اگه قرار گذاشتین ریسک و کنید و... پس چرا کتاب و دفتر آوردی و داری میخونی ؟!! گفت خب من میخونم چون میدونم دوستمم میخونه و الکی به من میگه ریسک کنیم خودش تا حالا ۱۰ دور کتاب رو خونده ....منو بگو اینجوری؟؟!!!
با خودم گفتم عجب دوره زمونه ای شده دروغ و کلک حتی تو درس خوندن؟!چرا؟؟؟ چرا باید بچه های ما به این سمت و سو برن؟
به یاد ندارم که تو تمام دوران تحصیلم همچین کاری کرده باشم همیشه دوستام رو تشویق بخوندن میکردم و هرچی بلد بودم یادشون میدادم و متقابلا از اونا یاد میگرفتم
هییییییییییییییییییی روزگار