|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Mohammad WR10 - 23 فروردین ۱۳۹۲ ۱۲:۴۵ ق.ظ
(۲۲ فروردین ۱۳۹۲ ۱۱:۵۶ ب.ظ)شاپری نوشته شده توسط: نگاهم رو به سمتِ تو ؛ شبم آیینه ی ماهه
دارم نزدیکتر میشم ؛ یکم تا آسمون راهه
به دستای نیازِ من ؛ نگاهی کن ازون بالا
من این آرامشه محضو ؛ به تو مدیونم این روزا
تو دیدی من خطا کردم ؛ دلم گُم شد دعا کردم
کمک کن تا نفس مونده ؛ به آغوشه تو برگردم
تو حتی از خودم بهتر ؛ غریبی هامو میشناسی
نمیخوام چترِ دنیارو ؛ که تو بارونِ احساسی
خدایا دوستت دارم ؛ واسه هرچی که بخشیدی
همیشه این تو هستی که ؛ ازم حالم رو پرسیدی
بازم چشمامو می بندم ؛ که خوبی هاتو بشمارم
نمیتونم ! فقط میگم : خدایا دوستت دارم . . .
شاعر: طهمورث پور شیر محمد
همین شعر در قالب آهنگ با خوانندگی مازیار فلاحی :
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Xilinx - 23 فروردین ۱۳۹۲ ۰۱:۳۵ ق.ظ
دلتنگم و لیکن
دلتنگیم حکایت هجران یار نیست
دلتنگ روزگارم و شادم ز روزگار...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - esisonic - 23 فروردین ۱۳۹۲ ۰۳:۱۵ ق.ظ
چقدر سخته...
تنها کسی رو که داری با یه بار خیلی سنگین ببینی...اما نتونی کوچکتریم کمکی بهش بکنی...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - sina_bhh - 23 فروردین ۱۳۹۲ ۱۲:۲۵ ب.ظ
همیشه روی لپ تاپم اینو نشون میداد
Battery health : Good
وضعیت منم همیشه اینطوری بود

دیشب اینو نشون داد
Battery health : Fair
وضعیت منم به این صورت تغییر کرد

امروزم قیمت گرفتم.وضعیتم دوباره به این صورت تغییر کرد
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - شاپری - ۲۳ فروردین ۱۳۹۲ ۱۲:۳۳ ب.ظ
من نمیدونم اخه گزارش ازمقاله نمرش متریه!!! کیلوییه!! وجبیه!! چیه! که استاد زور میگه که باید ۲۵ تا ۳۰ صفحه باشه!! مگه متر میزنه مطالبو!!!!!!!!!!!!۱۱
خستم کرددددددددددددددددد ((( نمیدونم چیکار کنمممممممممممممممممممممممممممم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Somayeh_Y - 23 فروردین ۱۳۹۲ ۰۲:۱۸ ب.ظ
بنده خدا از شهرستان اومده بود، خوشحال ۱۰۰ هزار تومان گذاشت روی میز مسئول داروخانه و گفت: آقا دو تا اسپری بهم بدید. مسئول داروخانه زیر چشمی نگاهی به روی میز انداخت و گفت ۱۶۰ هزار تومن دیگه بده، دو تا اسپری بدم. و رفت نسخه مشتری دیگه رو آماده کنه.
حالت چهره اش عوض شد، لبخند روی لبش خشک شد و گفت آخه اسپری که تا چند ماه پیش دونه ای ۴۰ هزار تومن بود چطوری الان شده ۱۳۰ هزار تومن. خوشحال بودم که با این پول میتونم ۲ تا اسپری بخرم و تا مدتی راحت باشیم.
و من اونقدر ناراحت شدم که یادم رفت از خدا بخاطر سلامتی ام سپاسگذاری کنم. با خودم گفتم خدایا توی زمونه ای که خیلی ها از خیلی نیازهاشون می زنند تا شاید دخل و خرجشون جور بشه، با مریضی و هزینه دکتر و دوا چه میشه کرد؟ افسوس که در این مواقع کاری از ما برنمیاد جز دعا برای افرادی که تحت چنین فشارهایی هستند.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ۲FA - 23 فروردین ۱۳۹۲ ۰۲:۴۳ ب.ظ
چگونه باور کنم که نیستی،
وقتی هنوز صدای گرم و مهربانت در گوشم شنیده می شود
چگونه باور کنم که پر کشیدی،
وقتی هنوز سرمست تماشای زیبایی ات هستم.
باور نمی کنم،
چرا که در لحظه لحظه هایم حضور داری،
تو در زلال آبشاران جاری هستی
و
در لطافت عشق به چشم می خوری
هنوز هستی و تا همیشه خواهی بود…
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - SaMiRa.e - 23 فروردین ۱۳۹۲ ۰۹:۵۱ ب.ظ
خدایا
با تو که باشم تمام دورها نزدیکند و ناممکن ها ممکن ! .....
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Eternal - 23 فروردین ۱۳۹۲ ۰۹:۵۵ ب.ظ
نمیدونم چرا بعضیا تو مانشت کمک میکنن ، بعدش توسری میزنن که کمک کردم سپاس نزدی و منفی هم میدن(واسه من مهم نیست) و کمک هاشون رو هم(که ارسال کرده بودن) پاک میکنن...
ای بابا دوست من مگه واسه سپاس و مثبت به بقیه کمک میکنی؟؟؟؟
به قول دوستم خانم good-wishes زکات علم یاد دادن به دیگرانه (همینجا من دوباره از زحمتای دوستم good-wishes تشکر میکنم، که بدون هیچ چشم داشتی بهم کمک میکنن و راهنماییم میکنن)....
(مخاطب خاص )از شما هم تشکر میکنم که کمکم کردین. اگه مجال میدادین ، سپاس هم میزدم ، دوستان در ارتباط میدونن که این روزا سرم شلوغه و اعصابم خرد شده (پروژه ام به مشکل برخورده).... دوست من ، من اینجا نه از کسی ناراحتم و نه دوست دارم کسی از من ناراحت باشه، همینجا هم عذر میخوام که به خاطر راهنماییتون براتون سپاس نزدم ، شرمنده(دوستان دیگر، لطفا به من خرده نگیرید که چرا این حرفارو اینجا میگم ، چون واسه کارم دلیل داشتم)
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ec_a_j - 24 فروردین ۱۳۹۲ ۱۲:۱۲ ق.ظ
(۲۲ فروردین ۱۳۹۲ ۰۷:۰۹ ب.ظ)Masoud05 نوشته شده توسط: این نیز بگذرد 
".In three words I can sum up everything I've learned about life: it goes on"
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Mänu - 24 فروردین ۱۳۹۲ ۱۲:۲۰ ق.ظ
آن کسی را که تو می جویی
کی خیال تو به سر دارد
بس کن این ناله و زاری را!
بس کن! او یار دگر دارد
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - teacherpc - 24 فروردین ۱۳۹۲ ۰۱:۲۴ ق.ظ
(۲۳ فروردین ۱۳۹۲ ۰۹:۵۵ ب.ظ)Eternal نوشته شده توسط: نمیدونم چرا بعضیا تو مانشت کمک میکنن ، بعدش توسری میزنن که کمک کردم سپاس نزدی و منفی هم میدن(واسه من مهم نیست) و کمک هاشون رو هم(که ارسال کرده بودن) پاک میکنن...
فکرشو نکنین خدا تو سختی ها به انسان نظر داره
امشب شانسی اومدم تو این تاپیک وقتی خوندم دیدم جالبه
میدونین منم اینجوریم وقتی واسه کسی وقت میزارم حتی ممکنه از وقت خودم بزنم بعد یه جایی حرفی باشه کسی به ادم بد بگه بعد طرفی که بدون چشمداشت بهش کمک میکردی بیاد برا مخالفت که نکته خاصی تو حرفاش نیست سپاس بزاره چی رو ثابت میکنه؟ (یادم نیست ولی فکرکنم تو ایدیش nina داشت!) حداقل میتونست رد بشه ولی وقتی اینکارو میکنه فقط ادم رو میخاد عذاب بده! مگه این سپاس ها چیه ولی وقتی این عمل رو ادم میبینه ناراحت میشه
طوری با مردم رفتار کن که دوست داری باهات رفتار کنن(حدیٍٍث)
دوستی اسرار زندگیشو تو پیامی گفته من راز زندگیشو فاش نکردم! حتی بهشون گفتم دیگه اینا رو پیش کسی دیگه نگو! بعد خودش اومد تو تاپیکی حرفی زد که نباید میزد! بنظرتون من باید رازش رو فاش کنم!
خانمی با اقایی دوسته بعد بهم میزنن حالا شما واسه انتقام باید برین اسرارش رو فاش کنین! و رابطش رو با دیگری بهم بزنین!
میگن حرف بین دوتا میشه راز وقتی شد سه تا ...
سعی کنین ابروی کسی رو نبرین! که هیچ چیز نمیتونه برش گردونه!
آن آبرو چو جوی بوَد رنج و غصه ،سنگ
سنگش به جای ماند و آبش ز جو رود
یکی باهاتون درددل کرد زودی برین آبروش رو ببرین(تو همین دنیا میبینی)
تا چند عمـــــر در هوس و آرزو رود
ای کاش این نفس که بر آمد فرو رود
مهمـــــان سراست خانه دنیا که اندرو
یک روز این بیاید و یک روز او رود
بر کام دل به گــــــردش ایام دل مبند
کاین چرخ کج مدار نه بر آرزو رود
آن کس که سر به جیب قناعت فرو نبرد
بگـــــــــذار تا به چاه مذلّت فرو رود
از بهر دفع غـــــم به کسی گر بری پناه
هم غـــــم به جای ماند و هم آبرو رود
آن آبرو چو جوی بوَد رنج و غصه ،سنگ
سنگش به جای ماند و آبش ز جو رود
ای گل به دست مال ِهوس پیشگان مرو
مگذار تا زدست تو این رنگ و بو رود
کردیم هر گنــــاهی و از کرده غافلیم
ای وای اگر حدیث گنه رو به رو رود
امروز رو نکرد به درگـــاه حق، سنا
فردا به سوی درگه او با چه رو رود
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - sahar121 - 24 فروردین ۱۳۹۲ ۱۲:۱۳ ب.ظ
چقدر عذاب وجدان بده....ادمو دیوونه میکنه..یه کاری میکنی تو چند ثانیه بعد تا چند ساعت درگیری با خودت..پشیمونی افسوس گریه...
بالاخص طرف مقابلت مادرت باشه.... و مادرتم انگار ن انگار اتفاقی افتاده..باز دورت بچرخه.... به دستاش ک نگاه کنی به صورتش که پای ما بچه ها طراوت خودشو از دست داده...اشکت میریزه..
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - good-wishes - 24 فروردین ۱۳۹۲ ۱۲:۵۵ ب.ظ
(۲۳ فروردین ۱۳۹۲ ۰۹:۵۵ ب.ظ)Eternal نوشته شده توسط: از زحمتای دوستم good-wishes تشکر میکنم
اختیار دارید خانم. کاری نکردم.انجام وظیفه بود.
(۲۴ فروردین ۱۳۹۲ ۱۲:۱۳ ب.ظ)sahar121 نوشته شده توسط: چقدر عذاب وجدان بده.... بالاخص طرف مقابلت مادرت باشه....
یاد یک خاطره افتادم . از بچگی هر وقت مامانم می خواد تنبیه ام کنه باهام حرف نمی زنه . آقا اینقدر سخته . اینقدر سخته . اینقدرررررررررررررررررررررررررررررررررر برا من سخت می گذرههههههههههههههههههههههه که حاظرم یک فصل کتک بخورم اما مامانم باهام حرف بزنه . خلاصه یک بار یک حرف ناشایستی (که معنی اش رو نمی دونستم- متاسفانه قبلش تو یک جمعی بودم که بچه ها زیاد این کلمه رو به کار می بردن و من ناخودآگاه اومد رو زبونم) جلو مامانم به خواهرم گفتم . آقا چشمتون روز بد نبینه. مامانم همین که شنید گفت دیگه با من حرف نزن ! واااااااااااااای می خواستم خودمو بکشم. اینقدر برام سنگیم بود که حد نداشت. هرچی دور و برش چرخیدم باهام حرف نزد و من رو از خودش دور کرد. من که دیگه به سرحد استیصال (=درماندگی) رسیده بودم یهو با جدیت تمام گفتم : مامان هرچی تو قلکم دارم می دم به تو ! اما تو با من قهر نکن...
مامانم یهو از پیشنهاد ابلهانه من خنده اش گرفت و دیگه همون باعث شد با من آشتی کنه
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - kati - 24 فروردین ۱۳۹۲ ۰۲:۰۳ ب.ظ
آرزویی کن...
گوش های خدا پر از آرزوست !!!
ودستهایش پر از معجزه...
آرزویی کن...
شاید کوچکترین معجزه اش،
بزرگترین آرزوی تو باشد!
|