|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - jazana - 31 تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۲۲ ق.ظ
طرف میگفت: اه ما IT کارها فقط واسه این و اون مفت کار می کنیم، مفت ویندوز می زنیم واسه رفقا، برنامه میدیم، از بقیه رشته ها باید یاد بگیریم.
بعدش شونصد برنامه رایگان دانلود می کنه و مشکلاتش رو با stackoverflow رفع میکنه و انتظار داره از فروم تا منابع آموزشی به صورت رایگان در اختیارش باشه
در عجبم با این تفکر oxymoronیش چطور زندگی می کنه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 31 تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۳۱ ق.ظ
یه وقتایی دلم میخواد بیام اینجا حرفای دلمو و چیزایی که تو ذهنمه رو بنویسم، ولی گاهی خیلی برام سخته ک جمله بندیشُ طوری درست کنم که منظورم رسونده بشه. میگم بیخیال :-)
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ezra - 31 تیر ۱۳۹۵ ۰۲:۱۱ ق.ظ
رجب اسکورسیزی !
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - jazana - 31 تیر ۱۳۹۵ ۰۲:۱۷ ق.ظ
(۳۱ تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۳۹ ق.ظ)samanbeigmiri نوشته شده توسط: منم در عجبم که چرا وقتی کسی عرضه ی پریدن نداره ؛ تو سر اونی میزنه که هم قد خودشه!!
wow ممنون از لطفت، جملاتت سرشار از محبت بود. 
احتمالا متن رو به خودت گرفتی. حرف من به خاطر صحبتی بود که با یکی از مدرسان طراحی وب موسسه دیباگران داشتم، ایشون عادت به استفاده از template های رایگان و اسکریپت های null شده داره و به این شیوه آموزش میده و در عین حال می گفت باید فرهنگ IT عوض بشه. مثالش پنجر گیری تعمیرگاه چی و مقایسه اش با ویندوز زدن کامپیوتری ها بود.
به هر حال توضیح رو دادم چون احترام قائل شدم که بگم تا فکر نکنی مخاطب بودی.
موفق در کشف حقیقت
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Behnam - ۳۱ تیر ۱۳۹۵ ۰۵:۱۳ ق.ظ
توو تاپیک بغلی، صحبت از رسم و رسومات عجیب موقع ازدواج مانند سان دیدن از جهیزیه و ... شده بود. داشتم به این فکر میکردم که توو این موارد از اول با قاطعیت برخورد کردم و حرفم رو به کرسی نشوندم، منتهی یه استثنا یادم اومد ![[تصویر: 415793_4.gif]](https://img.manesht.ir/415793_4.gif)
اون موقع که میخواستم لپتاپ بخرم یه مدت استراتژی حرفگوش کنی توو خونه پیادهسازی کرده بودم. قرار شد هفتهی بعد شنبه برم بخرم. زد و عموی همسایهی ما افتاد مرد. اینا از اون قومی قبلیهایها بودند، تعداد خانوار روستاشون بیست برابر دهات ما بود و تازه هر خونه هم حداقل ۸ نفر. اوناییشون که شهری شده بودند هم این اصرار به تولید مثل رو هنوز توو خونشون داشتند (رسماً هم از بچهداری و تعلیم و تربیت، همون مرحلهی تولید مثل رو به جا میآوردند).
ختم رو انداخته بودند پنجشنبه. فوتبال مهمی هم بود، فکر کنم سپاهان پرسپولیس بود یا استقلال. اون موقع هنوز تراکتورسازی به لیگ برتر نیومده بود، بابام طرفدار سپاهان بود. خلاصه بهم گفت من کار (فوتبال) دارم، تو برو ختم. منم گفتم من تا حالا یه مجلس ختم نرفتم عمراً برم، روزی مجبور بشم برم هم قطعاً مجلس اینا نیست! از اهرم لپتاپ استفاده کرد و گفت پس خبری از لپتاپ نیست بعد از کلی جنگ و مرافعه، گفتم اوکی میرم. بعد رفتم از توو بقچه یه پیرهن سفید آستین کوتاه داشتم پیدا کردم پوشیدم رفتم مسجد همه چپچپ نگا میکردند چون هم نمیشناختن من رو، هم به خاطر پیرهنم ![[تصویر: 415793_4.gif]](https://img.manesht.ir/415793_4.gif)
بعد حالا مجلس ختم هم در واقع ناهار و اینا میدن، اون مدلی بود. منتهی عقل کلها انداخته بودند مسجد تا هم نفوس جا بشه، هم لابد ارزونتر در بیاد. سفره! پهن کردند و نشستیم، بعد روبروی من یکی نشسته بود که لابد بزرگخاندان فامیل خودش بود (کلی از این بزرگخاندانها توو اون مجلس بود، اصلاً اوضاعی بود). بعد برداشت برای چند نفری که اطرافش نشسته بودند هم اون سوپ کشید! بعد موندیم من و خودش. برداشت کل ظرف رو کشید برای خودش و واسه من هم دو قاشق موند که اون رو خالی کرد توو بشقابم. بشقاب هم عمق نداشت و در اصل برای برنج بود، بعد سوپ هم که همهش دو قاشق شد، رسماً وسط بشقابم رو یه خورده فقط زرد کرد، اصلاً به روی خودش نیاورد مردک خرفت شرایط خیلی miserable بود فقط منتظر بودم تموم بشه در برم جمعیت زیاد بود تقریباً کیپ نشسته بودیم، از پشت سر یکی دو نفر هورت میکشیدند موقع خوردن سوپ، صداش توو گوشم میاد اه اه چقدر بدم میاد از این حرکت، خب مثل آدم بخور واسه برنج، جام رو عوض کردم فوری منتهی بدتر شد، یه پیریه کنارم نشسته بود هی صدای خرناس از گلوش میداد بیرون اصلا نخوردم یکی دو حرکت دیگه هم شد که نمیگم، خلاصه بار اول و آخرم شد
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - NP-Cσмρℓєтє - ۳۱ تیر ۱۳۹۵ ۰۵:۵۰ ق.ظ
(۳۱ تیر ۱۳۹۵ ۰۵:۱۳ ق.ظ)behnam5670 نوشته شده توسط: توو تاپیک بغلی، صحبت از رسم و رسومات عجیب موقع ازدواج مانند سان دیدن از جهیزیه و ... شده بود. داشتم به این فکر میکردم
.
.
.
برای چند نفری که اطرافش نشسته بودند هم اون سوپ کشید! بعد موندیم من و خودش. برداشت کل ظرف رو کشید برای خودش و واسه من هم دو قاشق موند که اون رو خالی کرد توو بشقابم. بشقاب هم عمق نداشت و در اصل برای برنج بود، بعد سوپ هم که همهش دو قاشق شد، رسماً وسط بشقابم رو یه خورده فقط زرد کرد، اصلاً به روی خودش نیاورد مردک خرفت.....
.
.
.
تقریباً کیپ نشسته بودیم، از پشت سر یکی دو نفر هورت میکشیدند موقع خوردن سوپ، صداش توو گوشم میاد اه اه چقدر بدم میاد از این حرکت، خب مثل آدم بخور
: )))))))
سبک نوشتن خیلی بامزه بود, و تصور این دو قسمت
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - zhid - 31 تیر ۱۳۹۵ ۰۸:۵۳ ق.ظ
یه سوال خیلی مهم دارم
به نظرتون آدم می تونه وقتی ازدواج کنه یه شهر دیگه ارشد بخونه
یعنی دوسه روزی که کلاس هست بره وبرگرده
اصلا درسته آدم زندگی اش را ول کنه بره سه روز دانشگاه . یا اینکه پیام نور بخونه که نیاز به کلاس رفتن نباشه
خیلیمهمه مخصوصا خواهش میکنم آقایون نظر بدن .واقعا واقع گرایانه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - خانه سبز - ۳۱ تیر ۱۳۹۵ ۱۰:۴۰ ق.ظ
سلام اگه کسی مایل بود باهم بخونیم برای ازمون استخدامی جاری از طریق تلگرام هم سوال بپرسیم از هم هرروز (عمومی وتخصصی) برای کد رسته برنامه نویسی سیستم یا شبکه های کامپیوتری اطلاع بده.
گروه تلگرام هم درست کردم
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
باتشکر
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 31 تیر ۱۳۹۵ ۱۰:۴۸ ق.ظ
(۳۱ تیر ۱۳۹۵ ۰۸:۵۳ ق.ظ)zhid نوشته شده توسط: یه سوال خیلی مهم دارم
به نظرتون آدم می تونه وقتی ازدواج کنه یه شهر دیگه ارشد بخونه
یعنی دوسه روزی که کلاس هست بره وبرگرده
اصلا درسته آدم زندگی اش را ول کنه بره سه روز دانشگاه . یا اینکه پیام نور بخونه که نیاز به کلاس رفتن نباشه
خیلیمهمه مخصوصا خواهش میکنم آقایون نظر بدن .واقعا واقع گرایانه
خیلی سخته یعنی شروع زندگی اتون شما مدام خونه نیستی، سرت شلوغه درگیر مقاله ای شاید زیاد نتونی بری مهمونی. البته نمی دونم که حتما بشه اگه روزانه باشی کلاساتون را توی دو روز برید یا نه
شاید اگر شهر خودتون باشه بهتر باشه
پیام نور تا جایی که می دونم کلاساش اینترنتیه برای آزمون هم میتونید شهر خودتون را برای امتحانات انتخاب کنی
البته این نظر منه
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - salam5 - 31 تیر ۱۳۹۵ ۱۱:۱۱ ق.ظ
این که بعضیا یه کار کوچیک انجام میدن، و میتونن بزرگ جلوه ش بدن م یه هنره، اعتماد به نفس زیادی م میخواد
الان که دارم کارمو واسه استادم میفرستم حسودیم میشه به اونایی که این هنر و دارن
نمیدونم ذاتیه یا اکتسابیه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Milestone - 31 تیر ۱۳۹۵ ۱۱:۳۴ ق.ظ
آقا من به شکل فورس ماژور به اینترنت همراه نیاز دارم!
حالا موندم، مبیننت که هیچ (میدونم خیلی افتضاحه!)، بین این همراه اول، رایتل و ایرانسل کدومش کیفیت سرویس بهتری داره؟ دسترسپذیری برام مهمتر از سرعته، مثلا سرعت ۱۰۰ تا ۲۰۰ کیلوبایت بر ثانیه هم باشه کافیه. در این صورت خیلی مهم نیست که مودم ۲G یا ۳G یا ۴G باشه فکر کنم!؟ (جزئیات امکاناتشون رو نمیدونم). ماهی هم فکر کنم ۵ گیگ بیشتر نخوام، واسه بقیش WI-FI خونه هست!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - NP-Cσмρℓєтє - ۳۱ تیر ۱۳۹۵ ۱۱:۴۸ ق.ظ
(۳۱ تیر ۱۳۹۵ ۱۱:۳۴ ق.ظ)Milestone نوشته شده توسط: آقا من به شکل فورس ماژور به اینترنت همراه نیاز دارم!
حالا موندم، مبیننت که هیچ (میدونم خیلی افتضاحه!)، بین این همراه اول، رایتل و ایرانسل کدومش کیفیت سرویس بهتری داره؟ دسترسپذیری برام مهمتر از سرعته، مثلا سرعت ۱۰۰ تا ۲۰۰ مگابایت بر ثانیه هم باشه کافیه. در این صورت خیلی مهم نیست که مودم ۲G یا ۳G یا ۴G باشه فکر کنم!؟ (جزئیات امکاناتشون رو نمیدونم). ماهی هم فکر کنم ۵ گیگ بیشتر نخوام، واسه بقیش WI-FI خونه هست! 
من هم ایرانسل استفاده کردم هم همراه اول, بنظرم ایرانسل خیلی بهتر بود قبلا, الان یک مقدار کند شده ولی از همراه اول بهتره همچنان, البته شما باید ببینید منطقه ای که بیشتر میخواهید در اون از اینترنت همراه استفاده کنید بین رایتل و ایرانسل و همراه اول کدومش پوشش دهیش بهتره, توی سایت هر کدومشون برید یک نقشه ای معمولا داره که میزان کیفیت پوشش دهی رو با رنگ ها مشخص کرده, یه سری به سایتهاشون بزنید.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Milestone - 31 تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۰۵ ب.ظ
بعد از ویرایش: دیگه سوالی مطرح نیست.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ezra - 31 تیر ۱۳۹۵ ۱۲:۲۹ ب.ظ
آدم قیمت هتل ها رو که نگاه میکنه از مسافرت رفتن پشیمون میشه !
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 31 تیر ۱۳۹۵ ۰۱:۱۵ ب.ظ
هر شخصی یک نابغه است .
اما اگر شما در مورد یک ماهی بر اساس توانایی اش در بالا رفتن از درخت قضاوت کنید او تمام زندگی اش را با این باور که یک احمق است خواهد گذراند.
آلبرت انیشتین
|