زمان کنونی: ۰۱ دى ۱۴۰۳, ۰۶:۵۶ ب.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

"خرمشهر"، زمانی که "خونین شهر" بود

ارسال:
۰۳ خرداد ۱۳۹۱, ۰۵:۲۰ ب.ظ (آخرین ویرایش در این ارسال: ۰۳ خرداد ۱۳۹۱ ۰۵:۳۰ ب.ظ، توسط kashir.)
"خرمشهر"، زمانی که "خونین شهر" بود
اگر خرمشهر آزاد شد، اگر ایران به اشغال بعثی ها درنیامد و اگر امروز ما، هنوز هستیم و نفس می کشیم و زندگی را تجربه می کنیم، مدیون مردان و زنانی هستیم که در سخت ترین سال های این سرزمین، جنگیدند، به اسارت رفتند، زخم خوردند و کشته شدند.
سالروز آزادی خرمشهر را بی هیچ تردیدی باید یکی از فرازهای پر افتخار تاریخ ملت ایران دانست؛ شهری که با وسایل ابتدایی دفاعی، بیش از ۴۰ روز در برابر بزرگ ترین ارتش عربی آن روزگار مقاومت کرد تا ایران، مهیای دفاعی شود که آن زمان کسی نمی دانست قرار است ۸ سال طول بکشد.
تصاویر زیر، خاطرات آن روزهاست و ما چه می دانیم کدام یک از مردان و زنانی که در این تصاویر می بینیم، هم اکنون در کنار مایند و کدامین شان لاله های گلزارهای شهدا شده اند؟
به همه شان ادای احترام می کنیم.
[تصویر:  attachment.php?aid=4591]

[تصویر:  attachment.php?aid=4592]

[تصویر:  attachment.php?aid=4593]

[تصویر:  attachment.php?aid=4594]

[تصویر:  attachment.php?aid=4595]

[تصویر:  attachment.php?aid=4596]

[تصویر:  attachment.php?aid=4597]

[تصویر:  attachment.php?aid=4598]

[تصویر:  attachment.php?aid=4599]

[تصویر:  attachment.php?aid=4600]

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

پیشنهاد میکنم این آهنگ مرتبط رو دانلود کنین

مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.


ادامه


فایل‌(های) پیوست شده











هست را اگر قدر ندانی می شود بود! و چه تلخ است هستی که بود شود و دارمی که داشتم!
مشاهده‌ی وب‌سایت کاربر یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: hamidkhl , Avicenna , hardware23 , Xilinx , - rasool -
ارسال:
۰۳ خرداد ۱۳۹۱, ۰۷:۱۰ ب.ظ
"خرمشهر"، زمانی که "خونین شهر" بود
(خرمشهر و تابوت‌های بی در و پیکر)
: بهزاد زرین پور

آن وقت ها که دستم به زنگ نمی رسید

در می زدم

حالا که دستم به زنگ می رسد

دیگر دری نمانده است.

بر می گردم:

یکی دو روز مانده به زنگ های تفریح

«برنامه ی کودک» تازه تمام شده

و ما مثل همیشه توپ را می بریم که...

طنین کشدار سوتی غریب

بازی را متوقف کرد

صدای گنجشک ها را برید

جنین کال زنی بر زمین افتاد

کارون یک لحظه زیر پل ایستاد

و ما به بازی جدیدی دعوت شدیم

که توپ هایش به جای گل آتش می شدند

گنجشک ها لانه هایشان را پایین آوردند

ما بادبادک هایمان

و بزرگترها صدایشان را.

از آن پس دیگر

زیر هیچ سقفی سفره پهن نشد.

پیراهنم را در می آورم

کارون مرا به جا نمی آورد

رفتار تلخ آب

اجساد باد کرده را

از ذهن او به فراموشی دریا ریخته

انگار جز ماتم از این رود چیزی نمی توان گرفت.

بر می گردم:

بابای خط خورده ی مدرسه مان را

از زیر آوار دفتر بیرون می‌کشند

در یک دستش نقشه ایران مچاله شده

و در دست دیگرش

دستمالی مانده از رقص‌ها و گریه های محلی.

و ما با کمال وحشت و بغض های طبیعی

نمی توانستیم از تعطیلی مدرسه تا اطلاع ثانوی خوشحال نباشیم

روی میزهای ما تقویم جدیدی گذاشتند

که تمام روزهایش تا اطلاع ثانوی قرمز بود.

به تیمار نخلهای سر خورده می روم

طناب می طلبند از من

چقدر شانه هایشان سوخته در حسرت «تاب»

و هنوز روزهای جمعه، سایه هایشان را تمییز می کنند.

بر می‌گردم

که تاب بیاورم:

باد مشام شهر را پر از بوی انهدام کرده است

هیچ کس از ملامت آفتاب

به ملایمت بی اعتبار دیوارها پناه نمی برد

وعده های توخالی

شکم هایی که جای نان گلوله می خورند

و نمکی های ورشکسته ای

که گونی هایشان را برای ساختن سنگر به جبهه فرستادند

وحشت، زبان مادربزرگ را چنان گرفته بود

که نمازهای ناخوانده اش را درست به جا نمی آورد

و آن ها که از ما کمی بزرگتر بودند

تفنگ ها و خیالهای ساده شان را بر می داشتند

و برای پس گرفتن خواب ها و رنگ های پریده ما

تا مرز باران و دیوانگی پیش می رفتند

و چند گلوله بعد

میان مصراعی شکسته تشییع می شوند

و ما که دیگر قافیه ای برای باختن نداشتیم

مرثیه های سپید می سرودیم

تا مادر در خانه را قفل کند

پدر در قفس را گشود

اما «کاکا یوسف»*

بی اعتنا از کنار درخت ها گذشت...

و این ابتدای غربت و جیره بندی ماه

و امتداد شب های بی خیر و پنجره زیر خیمه هایی بود

که جا به اندازه کافی برای خواب های بی جای ما نداشتند

روزهای اول

همه نماز و خیمه شان را شکسته برپا کردند

و هر جا می رفتند

کلید خانه شان را هم با خود می بردند

یادشان رفته بود

که پشت پایمان کسی آب نریخت

وقتی شهر را با خودش تنها می‌گذاشتیم.

تمام این سال ها

دلم یکپارچه آهن شده بود

غیر از محله کودکی ام

هیچ چیز نمی توانست بربایدش

اما حالا دیگر چگونه می توان

سر به هوا میان کوچه ها و میدان های «مین» دوید

و با شیطنت از روی آتشی پرید

که برای سوزاندن برپا شده است؟

چقدر بهانه می گیرم

من که این همه سال

چنان فقیر و سربه زیر خواب دیده ام

که یک ریال بهانه به دست هیچ کس نداده ام

فقط دلم می خواهد

دوباره با پول های توجیبی ام قلک بگیرم

اما این بار از گلوله و گندم پرش کنم

اما این بار...

صدای باد در می آید

حس می کنم حرف های زیادی برای وزیدن دارد

انگشتم را خیس می کنم

و بی جهت دنبال باد می وزم...

ساعت های عقب مانده

تفریح های زنگ خورده در حیاط مدرسه

نرده های درو شده

بذرهای عمل نکرده

نخل های روانی

عروسک هایی با آرایش نظامی یکدست

بانک هایی که خون در حساب هایشان جاریست

تابوتهای بی در و پیکر

شیروانی های بی پرو بال

ناودان های گرفته یی که در مرز بریدگی

هنوز احتمال بارندگی به کوچه می دهند

پنجره های وامانده

دیوارهای شکست خورده

و کوچه های له شده یی

که خیال بلند شدن ندارند

انگار هیچوقت چراغان نبوده اند

برادرم بهروز

در خیال های پرداخت نخورده اش

از این که کوچه یی به نامش خواهد شد

چقدر راضی بود

همیشه می گفت

دلم برای آنها که بی کوچه می میرند می سوزد

آی کوچه ها، کوچه ها

کدامتان تا همیشه بلند می مانید؟

آآی ی...

کاروان خوش گل و لای

به ماهیان موج گرفته ات بگو

با بلم های به ماتم نشسته کنار بیایند

فسیل رقص‌های له شده را

از زیر آوار پل به موزه نمی برند.


مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمی‌باشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.

تحمل مشقت به امید آسایش بهتر از آسایشی است که سختی به دنبال دارد.
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: kashir , - rasool -


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
  غیرانتفاعی ابرار یا آزاد شهر قدس؟ mona64 ۱ ۲,۰۷۲ ۰۱ اسفند ۱۴۰۰ ۰۷:۳۳ ب.ظ
آخرین ارسال: vejdani
Exclamation سلام لطفاً یکی به من بگه مرتبه زمانی ها چطوری به log تبدیل میشن فرمول داره؟؟ Azadam ۶ ۵,۰۳۶ ۰۶ دى ۱۴۰۰ ۰۹:۰۲ ق.ظ
آخرین ارسال: Soldier's life
  آخرین کتابی که مطالعه کردین چی بود؟ mohammad_1366 ۳۵۳ ۱۵۱,۸۸۹ ۱۱ شهریور ۱۳۹۹ ۰۹:۳۱ ب.ظ
آخرین ارسال: diligent
  حل مساله مرتبه زمانی حلقه های تو در تو sarashahi ۱۶ ۲۳,۲۱۸ ۱۹ خرداد ۱۳۹۹ ۰۱:۱۶ ب.ظ
آخرین ارسال: gillda
  مرتبه زمانی Sanazzz ۱۷ ۲۱,۷۸۱ ۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۹ ۰۶:۴۶ ب.ظ
آخرین ارسال: mohsentafresh
  پیچیدگی زمانی اکشن های قابل اعمال در یک وضعیت اsepid8994 ۰ ۱,۸۱۴ ۲۹ اسفند ۱۳۹۸ ۱۲:۵۱ ب.ظ
آخرین ارسال: اsepid8994
  اثبات بومی بودن sirvan.t ۸ ۶,۱۷۷ ۱۰ اسفند ۱۳۹۸ ۰۹:۴۶ ب.ظ
آخرین ارسال: WILL
  نقش آفرینی بر روی پارچه در قدیم چگونه بوده است؟ maryamdolati ۰ ۷,۸۲۶ ۱۲ آذر ۱۳۹۸ ۰۵:۲۲ ب.ظ
آخرین ارسال: maryamdolati
  مرتبه زمانی یافتن قطر Sepideh96 ۲ ۳,۸۴۵ ۰۸ آذر ۱۳۹۸ ۰۴:۳۴ ب.ظ
آخرین ارسال: erfan30
  آیا تبلیغات در اینستاگرام براتون کارآمد بوده؟ کیمیا شیرازی ۰ ۲,۱۶۰ ۰۴ آذر ۱۳۹۸ ۰۵:۵۱ ب.ظ
آخرین ارسال: کیمیا شیرازی

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close