(۰۴ مرداد ۱۳۹۸ ۰۳:۳۰ ق.ظ)Saman نوشته شده توسط: هر چند همین الانشم دارم فلسفه رو بالا میارم!!
اما باید بهتون بگم نظرات ایشون ترکیب ناشیانه ای از فرگشت و ژنتیک داروینی و جهان همچون اراده و تصور شوپنهاور و رساله ی دکترای اونه و در اونجا هم میبینیم که دکارت اشتباهش ناشی از این فرض بوده که زمینه شناخت رو با شناخت مخلوط کرده با بنای بر این که دکارت اشتباه کرده و در رساله دکترای شوپنهاور به درستی و کاملا نقد شده.
مثال : ما نمیتوانیم عظمت وجود هستی را دلیل بر وجود خالق بگیریم اما دکارت در این جا اشتباه کرده.و عظمت و حیرتش رو دلیل بر وجود خالقی هوشمند قرار داده.
اینکه ایشون "آگاهی" رو هم یک توهم از واقعیت میپنداره رو میتونید در قسمت "در باب خواب و آگاهی" از شوپنهاور کاملا بخونید.
در مورد شناخت ما از ذهن و عین هم همینقدر بگم که درست میگه ""اما چیز تازه ای رو بیان نمیکنه"".
بله به قول شوپنهاور جهان تصور ماست و هر یک از ما به خاطر چیزی که در ما میگذره میتونیم از دنیا خوشمون بیاد یا نه.
در کل ذهن هر یک از من به خودی خودش همه چیز رو میشناسه الا خودش!!شبیه چشمی که همه چیز رو میبینه جز خودش!
نویسنده همچنان مجذوب دکارت هستو دکارت به اشتباه زمینه های شناخت رو دال بر وجود "مطلق" قرار داده.
در فلسفه اسلامی و الهی دور رو باطل کردن که موجب ایجاد نقطه ای ثابت برای نظریه پردازی بشه، امثال سهروردی از این آگاه شدن و طرد شدن! و باقی داستان هایی که حوصله گفتنشون رو ندارم
===========
به نظر من اگر قرار بر این باشه که علم جدید به چالش کشیده بشه باید ریاضیات و منطق بلد باشیم
کتاب های به این شکل گرچه میتونن آدم رو صاحب ایده کنن اما به همراه خودشون حجمه ای از چیز های تکراری و نامفهومی دارند که چه بسا بار ها در آثار فیلسوفان قبل از میلاد هم گفته شده!صد البته با بیان ساده تر.
راه بهتر برای صاحب ایده بودن اینه به نظرم : تمرکز بر حواس(کاری که امثال تسلا انجام میداد و حتی انیشتین).
و بهترین راه همیشه تخیلی که قبل از خواب به ذهن میرسه و ادم اونقدر خسته س که اون ها رو نمینویسه متاسفانه و صبح که میشه یادش رفته!
کنجکاو شدم شما از کجا اومدی که داری فلسفه رو بالا میاری، رشته تحصیلیت چی بوده؟
من به اینکه ۱۳ واحد فلسفه و جامعه شناسی پاس کردم افتخار میکنم. من منطق رو هم خوندم و حتی به عنوان سرفصل یکی از دروس دوره کارشناسی فناوری اطلاعات من درس منطق رو ارائه دادم. هرچند سبکها و شیوه های اجرا و تاریخ و فلسفه هنر درس میدادم، ولی بگذریم، این کتاب تو ایران هم ترجمه شده توسط یکی از همکارای گلم و در تمام دنیا طرفداران بی شماری داره، من با این همه ادعا نمیام راجع بهش این طوری صحبت کنم. یعنی به خودم جرات این کارو نمیدم. اتفاقا دنیل دنت از چیزی که فرار میکنه در منطقش، تکرار و عدم خوانایش هست. زاویه دید کاملا نو و حرفها کاملا جسورانه هست که اینا همه از یه سواد و درک بالا سرازیر شده. من نمیخوام تعریف بدم ولی ما هنوز داریم تو شوپنهاور چرخ میزنیم و از اسپینوزا خبر نداریم، اونوقت یکی اول از همه مثل استیفن هاوکینگ با اون فلج مغزی اونطور بوده و توی کتاب نظریه زمان که تو پست اول فرستادم شروع میکنه و به جایی میرسه که چیزی جز فضای خالی نیست. و ما هنوز با فلسفه به قول ژان ژاک روسو و قانون دست و پای خودمونو بستیم و رو زمین اسیر هستیم.
چیزی که این کتاب میخواد بگه، (کتاب دنیل دنت) اصلا این نیست که یه فلسفه یا یه دستور باشه، یه جور رها سازی و خودشناسی برای رسیدن به مرتبه بالای انسانیه، نگاه جدیدی به علم سایکاتریک هست که یه علم جدیده البته اگه تلفظش رو درست نوشته باشم و در مورد روان بینی هست و یه چیزی فراتر از روانشناسی هست. من بیشتر کتابهاشو چاپی دارم اصل و اونا رو زمانی که برای یه جشنواره رفته بودم فرانسه از تو فری شاپ فرودگاه خریدم!!!!
توجه داشته باشید که تو پاریس که همه انتظار دارن شهر فسق و فجور باشه، تو فری شاپ فرودگاهش به جای شراب کتاب میفروشن!!!!!!! اونم به همه زبانهای زنده دنیا!!!!!!!! بعد اینجا تو فرودگاه به خانمها جوراب میفروشن!!!!!
من قصد بحث سیاسی ندارم و فقط مقوله فرهنگه!
این کتاب پا رو از حتی اسیر فرهنگ بودن فراتر میزاره و یه نگاه پسا پست مدرنی داره به ذهن و قدرتهای اون. که باز یه شاخه علم جدیده که الان هر کاری میکنم ذهنم این وقت شب با این همه کار که دارم انجام میدم یاری نمیکنه بگم. دیگه اینا به ناخودآگاه اعتقاد ندارن، بلکه به یک خودآگاه و خودآگاه جمعی اعتقاد دارن.
این روانشناسان و فلاسفه یا بهتره بگم متفکران نوین مثل دنیل دنت، اعتقادشون به اینه که هر انسانی یه خودآگاهی داره که دنیای خودشه، و این خودآگاهی به یه منبع آگاهی بزرگتر وصله که باقی هم بهش متصل هستن، به این معنی که مثلا من میخوام ریاضیات گسسته یاد بگیرم، پس تنها کاری که میکنم با خوندن و کلاس رفتن مثلا، اون اطلاعات رو از خودآگاه جمعی و به خودآگاهی خودم منتقل میکنم. این قدرت ذهنه و ثابت میکنه که انسان قادر به همه کاری هست و فقط باید بخواد و فراخوانیش کنه. انسان ماشین پیچیده ایه. مثل یه ماشین حساب مهندسی که فقط باید یاد بگیری چطور ازش استفاده کنی و برنامه ریزیش کنی.
دنیل دنت اعتقاد داره که مغز انسان هم در طول فرگشت دچار تحول شده، و این مسئله رو با اصلاح نظریات داروین بر اساس دانش مدرن از دید متافیزیکی بررسی میکنه.
و حالا برگردیم به استیفن هاوکینگ! چیزی که از او استیفن هاوکینگ جاودان ساخت قدرت ذهنش بود، نه حتی جسم و فیزیکش!