نقل قول: اما صحبت آخر راجع باینکه آیا خوبه درس را رها کنیم بریم دنبال مهارت!!! این هم فاجعه است. اگه بدون سواد علمی و آکادمیک مثلا" نرم افزار تولید کنید خب رشدی نمیکنید.یک چیزی میسازید ولی نه قابل توسعه است و نه خیلی قابلیت داره. کیفیت کار و خوب دراومدنش با مهارت تنها بدست نمیاد و میشه مثل ساختمانی که اوستا بنا میسازه و ساختمانی که مهندسی ساز هست و بر پایه اصول علمی و محاسبات هست.
این را قبوا دارم که کسی که پایه درسی خوبی نداره در کار هم مشکل براش بوحود میاد. ولی نه هرکاری. یک بار یه عزیزی داشت برام دسته بندی آدمها را تعریف می کرد و می گفت ۷۰ درصد آدمها دنبال ریسک پذیری نیستند و دوست دارند یک کار بی دردسر و مطمئن داشته باشند. مثل خیلیها که دنبال کارهای اداری هستند. توی این دسته به نظر من اصلا سواد علمی مهم نیست. فقط مدرکی نیاز هست که بشه وارد شغل شد یا اینکه افزایش حقوق داشته باشین. اگر آدم جزئ این دسته هست به نظر من ارشد خواندن اشتباه هست. این شخص باید اول کار پیدا کنه و بعد بره دنبال مدرک.
ولی یک عیب دیگر هم که هست اینه که افرادی که کمی ریسک پذیرتر هستند معمولا میرن سراغ کارهایی که بیشتر با اون خو گرفتن یا اینکه کارهای شناخته شده.
مثلا همین دانشجو های کامپیوتر رشته نرم افزار: عده زیادی بعد از تمام شدن درس میفتن دنبال کار اون هم کار اداری(از بانک و موسسات مالی گرفته تا ...) که میشن جزئ دسته یک. یک عده میخوان کاری داشته باشند که همراه با یادگیری باشه، و تکراری نباشه اینها میروند سراغ شرکت های نرم افزاری و میشن برنامه نویس(با توجه به وضع مالی شرکت و اوضاع اقتصادی بنده خداها باید اینقدر برن و بیان تا حقوقشون را بگیرن
). دسته دیگه که ریسک پذیرترند و خوب پایه قوی علمی دارند و از لحاظ مدیریتی و شخصیتی برجسته ترند اینها خودشون شرکتی را تاسیس می کنند(که البته بهتره چند سالی خودشون یکجا کارکرده باشند و گرنه با وضعیت بازار نرم افزار اون هم توی ایران بنده آینده خوبی براشون نمی بینم. اینها همان هایی هستند که دسته قبلی باید مدام بیان پیششون و برن تا حقوق بگیرن). ولی همین دسته کم هم که خودشون کاری و دایر می کنند عموما کارهای اشباع شده را انتخاب می کنند.
مثلا هر کسی که شرکتی میزنه قالبا تولید نرم افزار های دیتابیسی (حالا یا وارد crm میشه، یا دل و جیگر بیشتری داره وارد erp و مسائل مالی میشه و ...). به هر حال وارد محیط هایی می شوند که ریسک کمتری داره و البته سود آوری خیلی پایین تر. در حالی که وجود داره زمینه هایی که کسی واردشون نشده و بسیار درآمد زا هستند. کارهایی که جدید هستند و بازار تشنه آنها هست. من مقایسه اش می کنم با تولید کامپیوتر رومیزی و یک چیز جدید مثل تبلت. یکی میره کامپیوتر رومیزی که دیگه همه جا هست می ساز و باید دنبال خریدارش باشه. یکی ریسک بیشتر می کنه و خلاقیت بخرج میده و تبلت میسازه که بازار رو میکشه به سمت خودش.