(۲۶ اسفند ۱۳۹۳ ۰۳:۴۶ ق.ظ)saeedorage نوشته شده توسط: 1-بابا تو کشتی مارو!!!
۲-ناامیدی از همه جات می ریزه!
۳-دنبال بهونه ای که بزنی تو سر خودت؟؟؟
۴-شما تمام پیشبینی هات درسته عزیز.ما می بینیم خیلیا تو دوره ارشد، هم کار می کنن هم درس میخونن هم زن می گیرن!
۵-دوست داری از روز اول تخمه بشکنی ماهی ۵ میلیون بذارن جیبت؟
۶-نه عزیز باید سختی بکشی. سر و سامون هم می گیری ولی نه با انتقاد و تیکه پروندن به این مملکت!
۷-اگه ادعات میشه همتت رو زیاد کن، یا مشکل رو حل کن یا تو همین وضع مثل خیلیای دیگه پیشرفت کن. وگرنه تیکه پروندن و آیه یاس خوندن رو همه بلدن. ما با همون مدرکی که دوستان ادعا کردن واسه در قندون خوبه، رفتیم تو کار مربوط به رشتمون، کلی هم احترام گذاشتن بهمون! پروژه های بزرگ هم دادن دستمون!
میدونی چرا؟ چون حاضر شدم شرایط سخت کاری و حقوق کم رو با فوق لیسانس قبول کنم. با استاد و خانواده و همه جنگیدم. تیکه های مردم رو گفتن سرت کلاه رفته تحمل کردم ولی کار یاد می گیرم. من اصلا نمی تونم درک کنم چی میگید؟ بابا جان یه سری به پارکهای علم و فناوری بزنید. هم کار هست، هم حقوق، هم پیشرفت، بدون پارتی، بدون نیاز به دانش خیلی بالا.
۸-ایرادهای مملکت زیادن همه هم میدونن. ولی بد نیست از خودمون شروع کنیم
دوست عزیز؛
۱-اول از همه من فکر نمیکنم که این پست رو خطاب به شما نوشته باشم که اینگونه برخورد میکنید.
۲-به نظر شما در آینده ی تحصیلات تکمیلی نکته ی عطف و روشنی وجود دارد که من میبایست امیدوار باشم؟ اگر اینگونه فکر میکنید لطف بفرمایید من و دیگر دوستان رو هم مطلع فرمائید.
۳-من فکر نمیکنم که اینگونه طرز برخورد متعلق به عرف اکادمیک، مخصوصا تحصیلات تکملیلی باشد؛ اینکه میخواهید با ۴ تا اصطلاح دوست داشتنیِ "چاله ی درون میدان" در ذهنتان چیز دیگری ترسیم کنید، مختارید...اما یاد بگیریم که هر چیزی که از ذهنمان خطور کرد روی کاغذ پیاده نکنیم... چرا که هرجایی چاله میدون و یا صف بقالی نیست.
۴-فکر نمیکنم گفته های شما اصلا ربطی به بحث من داشته باشد؛ خیلی ها هم در بورکیفاسانو هم درس میخوانند و هم کار میکنند و رئیس جمهور میشوند! منظور بحث بنده تعویض هدف اصلی "تحصیل" با "سرگرمی" و یا "کلاس فوق العاده برای افزایش حقوق" است...
۵- ۱۲+۶+۵+۱ آنهم بدون هیچ وقت تلف کردنی هزینه تحصیلات تا رسیدن به درجه مذکور هست آیا از نظر شما این همه سالهای زندگی را "صرفا" برای فراگرفتن چیزی؛ تخمه شکستن است؟!...در کشورهای توسعه یافته، کسانی که عرضه و یا علاقه به کارهای غیرآکادمیک ندارند؛ استاد دانشگاه میشوند و به هیچ وجه نیازی نیست که قابلیت کار تجاری و صنعتی داشته باشند...چه بسا که اگر این قابلیتها را می داشتند به هیچ وجه در محیط دانشگاهی نمیماندند... پس این هدف مغایر با آنچه در تمام دنیا اجرا میشود است...
۶- این کامنت من تیکه پراندن به شخص حقیقی و یا حقوقی نیست و نبوده و فقط یک انتقاد و درد دل بود!
۷- بنده متاسفانه ادعایم نمیشود و به همین دلیل اینجا آنچه که فکرم بود را اینجا به نوشته تبدیل کردم....خوشبحال شما که با ادعا جلو رفتید و موفق بودید.
۸- دوباره؛ من هیچ خصومت و مشکلی با هیچکس و هیچ جایی ندارم و اتفاقا این که شما حق به جانب صحبت کردید؛ کاملا مشخص کننده ی اینست که خود شخص شما هم در ذهن خودآگاه و یا ناخودآگاهتان مشکلاتی با این قضیه دارید.
توضیحات بیشتر:
متاسفانه مجال بحث بر سر این مسائل اینجا نیست و نخواهد بود. امیدوارم که شما هم موفق باشید و هرکسی اول از همه با چشمی باز به جلو حرکت کند. اینکه میگویید آیه یاس خواندم شاید تا حدودی درست باشد؛ اما از نظر من حرفهای ناخوشایند هم باید زده شود. اگر جوانی به امید "کار و پولسازی" میخواهد دامه تحصیل دهد "یقینا" بهرتین روش سرمایه گذاری برای آینده ی او بر اساس اقتضای حال حاضر جامعه و بازار نیست. اینهایی که من میگویم را طی دو،سه سال تجربه بدست آورده ام و اگر شما فکر میکنید تجربه ی متفاوتی دارید؛ لطف کنید مارا هم از گمراهی بیرون بیاورید تا بتوانیم اندکی از دانش بالایتان بهره ببریم. در ضمن آن شغلهایی ای که شما میفرمائید به یک دانشجوی فوق دیپلم هم میتوان داد... بنابراین نظر من را بخواهید باید بگویم که کاملا با نگاهی سطحی و تعصب این کامنت "نه چندان دوستانه" را در این ترد گذاشته اید.