هیچوقت این کار رو انجام ندادم ولی اینقدر دارم اذیت میشوم که نمیدونم چه کار کنم و خواستم یک بار امتحان کنم!
۱- من ترم ۶ هستم و تنها ۲۲ واحد باقیمانده است و به امید خدا ترم بعد تزم اخر است و همچنین من دارم در یکی از دانشگاه های سراسری تهران درس میخونم.
۲- در حال حاضر در حال نوشتن سیستم عامل با یک تن از اساتید دانشگاه کمبریج، یک تن از گوگل(البته پروزه را ترک کرد)، و چند تن دیگر از فرانسه، ایتالیا، کانادا، و ایالت متحده هستم. در حال حاضر در حال کد کردن gui و foundation سیستم عامل هستیم. مانند یک OODBMS، دو زبان برنام نویسی On top of SmallTalk progrmming Language(در حال حاضر bsd ,kernle یا linux است. میتونی انتخاب کنی) و یک IDE, تولید کننده documentation از روی کد توسط کامپایلر، یک کیت که این کارا رو انجام میده Cross Referencing, Syntax Highlighting, code compleition, lexical highlighting, Abstract source code tree, IR, and so on
۳- من ۲۰ سالم است و عاشق درس خوندن هستم و دوست دارم ادامه تحصیل بدم و داستان از اینجا شروع میشود...
مشکل ۱)من برای ارشد از ابان شروع کردم و برای هر درس ۸ روز وقت دارم و ۴۸ ساعت و تا الان بر روی برنامه ام پیش رفتم. ولی اینکار منو خیلی خسته میکنه و خیلی معنی داره: به سمت کامپیوتر تبلت نرو(اگه نرم چطوری کدهایم را برای review بفرستم! مجبورم شبها بیدار بمونم و اینکارو انجام بدم(البته تفاوت ساعت بین ایران و ایالت متحده ۱۱ ساعت و نیم است و من باید شبها با انها صحبت کنم ولی حداقل در روز کد میکردم). کد نکن(خب من این همه زحمت کشیدم تا بتونم با اونا کار کنم ولی ....) موزیک گوش نده، و ...
مشکل ۲)خب من درس خوندن رو دوست دارم ولی وقتی میبینم دوستان امریکاییم که در ایالت متحده هستند و با اونا دارم کد میکنم، هم کد میکنن، هم درس میخونن و هم تفریحات سالم دارن(مثل رفتن به کنسرت. وای چی بگم از کنسرت عشقم Brit S
(Don not want to be offensive, so I do not tell her name completely. Just abbreviation. Guess it)(یکی از دلایلی که من انگلیسی خوندم و ایلتس ۸.۵ گرفتم این بود) خیلی ناراحت میشم. من فقط تونستم کنسرت ایشون را بخرم. ای خدا! کجاست تفریح.
مشکل ۳)ترس از اینکه سنم بره بالا. من یک سال جهشی خوندم ولی میترسم یک مشکلی پیش بیاد و سنم بره بالا
مشکل ۴)نمیدونم چه چیزی میخواهم و قلبم انگار خالی است I feel emptiness. It's kinda rut. نگید هدف ندارم. من عاشق هدفهایم هستم و تا الان به خیلی از اونها رسیدم ولی موقعی که سرچی میزنم رو نت و در مورد چیزهای محبوبم سرچ میکنم (مثل همون خواننده) احساس میکنم قلبم از جا داره در می اید. لطفا نگید ازدواج که اصلا به من سنم نمیخوره و دوست ندارم هیچوقت این کار رو بکنم live alone, die alone
میخواستم بدونم شما نظرتون چیست؟
Fardad-A، در تاریخ ۰۲ آذر ۱۳۹۲ ۱۱:۱۲ ب.ظ برای این مطلب یک پانوشت گذاشته است:
عنوان موضوعتون را لطفا" در اولین مراجعه درست کنید بنحویکه گویای کلی مسئله باشه.