اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - نسخهی قابل چاپ |
اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - Fardad-A - 30 شهریور ۱۳۹۱ ۱۰:۲۸ ب.ظ
اونروز با برادر بزرگترم که تو دبستان من بود رفتم مدرسه. یه حسی بین اشتیاق و ترس!!! اول راهنمایی هم یادمه. اول دبیرستان . روز اول دانشگاه... ولی اول دبستان یه حال و هوای دیگه ای داشت. اولین روز دبستان باز گرد کودکی ها شاد وخندان باز گرد باز گرد ای خاطرات کودکی بر سوار اسبهای چوبکی درسهای سال اول ساده بود آب را بابا به سارا داده بود درس پند اموز روباه وخروس روبه مکارو دزدو چاپلوس .... با وجود سوز وسرمای شدید ریز علی پیراهن از تن می درید تا درون نیمکت جا میشدیم ما پر از تصمیم کبری میشدیم پاک کن هایی ز پاکی داشتیم یک تراش سرخ لاکی داشتیم کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت دوشمان از حلقه هایش درد داشت گرمی دستانمان از آه بود برگ دفترها به رنگ کاه بود ... کاش هرگز زنگ تفریحی نبود جمع بودن بودو تفریقی نبود کاش میشد باز کوچک میشدیم لا اقل یک روز کودک میشدیم یاد آن آموزگار ساده پوش یاد ان گچها که بودش روی دوش ای معلم نام وهم یادت بخیر یاد درس آب بابایت بخیر ای دبستانی ترین احساس من باز گرد این مشقها را خط بزن |
RE: اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - SaMiRa.e - 30 شهریور ۱۳۹۱ ۱۰:۴۳ ب.ظ
چرا من اول دبستان یادم نمیاد من هنوزمیرم مدرسه ام ، حتی تو کلاسامیشینم روی نیمکتایی که الان خیلی به نظرم کوچیک میاند ولی اون زمان سه تایی منشستیم ، بعضی وقتا قهر میکردیم " قهر قهر تاروز قیامت " ......... ( چقدر لوس بودیما ) راستی یه سوال برای ما هم اون موقع هاجشن شکوفه ها میگرفتند ؟ |
اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - esi - 30 شهریور ۱۳۹۱ ۱۱:۰۳ ب.ظ
من یادم میاد ، اما تصاویر لحظه ای و کوتاه همیشه عجله داشتم زودتر درس بخونم و برم کلاسای بالاتر اما الان دوست دارم هی برگردم عقب و برم و روی همون میزای سه نفری دبستان بشینم و به یه زندگی قشنگ و کودکانه فکر کنم ف ولی فکر نکنم اون وقت بتونم جلو اه گفتنامو بگیرم، چه زود گذشت ، واقعا چه زود گذشت .... یادش بخیر |
اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - Bache Mosbat - 30 شهریور ۱۳۹۱ ۱۱:۰۶ ب.ظ
منم یادمه اول دبستان! چقدر بچه های لوس بودن که گریه می کردن! چند تا مامان هم اصرار داشتن بیان سر کلاس بشینن مامان من گذاشتم مدرسه و رفت بعد یکی بهمون گل داد. سه نفرم لباس حیوون پوشیده بودن شیر و خرس و اینا بعد اسم بچه ها رو تو سه تا کلاس صدا می کردن . بعدشم رفتیم سر کلاس و دوست پیدا کردیم با یکی از دوستای اول دبستانم هنوز دوست نزدیکم . |
RE: اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - Sunshine Off - 30 شهریور ۱۳۹۱ ۱۱:۰۷ ب.ظ
برای من آمادگی اولین روزش با ارزش تر بود چون دستان گرم مادرم ونگاه مهربانش با من بود وهیچ وقت آن روز یادم نمی رود.ای کاش تکرار میشد! |
اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - nana2010 - 30 شهریور ۱۳۹۱ ۱۱:۰۷ ب.ظ
آره. خواهرم منو برد مدرسه. چون خیلی تعریف مدرسه رو شنیده بودم دوس داشتم ببینم. مدرسمون یه حیاط خیلی بزرگ با چند ردیف درخت کاج قدیمی داشت. کلاس بندیمون که کردن گفتن برید خونه فردا بیاین. دفتر نقاشی و مداد رنگی نو برده بودم نقاشی کنماااا !!!!! |
اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - blackhalo1989 - 30 شهریور ۱۳۹۱ ۱۱:۲۴ ب.ظ
منم یادمه. با مامانم و مامان بزرگم رفتیم مدرسه. |
اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - انرژی مثبت - ۳۰ شهریور ۱۳۹۱ ۱۱:۲۷ ب.ظ
من اول مهر اول دبستان رو یادم نمیاد ولی یه سری خاطرات از اول دبستان یادم مونده. قبل از این که برم مدرسه خیلی اشتیاق داشتم. اول دبستان نه ولی یکی از همون سالا بود که کیفم رو تو مدرسه جا گذاشتم و وقتی که اومدم خونه چقدر گریه کردم عجب دورانی بود! این تاپیک باعث شد من و دوستام برخی خاطرات و اشتیاقهای دوران دبستان رو مرور کنیم. چه زود گذشت!! معلم اول دبستانمون چند سال پیش به رحمت خدا رفت خدار رحمتشون کنه. دبیر خوبی بودند. |
اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - fatima1537 - 30 شهریور ۱۳۹۱ ۱۱:۳۴ ب.ظ
بله. دوست نداشتم برم مدرسه . به زور لباسهام رو پوشیدم و با پدرم رفتم . بعد هم به صف شدیم و رفتیم کلاس . برای خودم یه دوست پیدا کردم . معلم خیلی مهربونی نداشتیم دوست ندارم برگردم به اون روز . ولی اول مهر سالهای بعد خیلی علاقه به مدرسه داشتم . |
RE: اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - eris229 - 30 شهریور ۱۳۹۱ ۱۱:۴۷ ب.ظ
خوش به حال اونایی که روز اول مدرسه شون یادشونه. من فقط یک صحنه مه آلود! تو ذهنم هست که دم در مدرسه بچه ها داشتن گریه میکردن اما من؟!؟ فکر کنم از وسط اون ها رد شدم رفتم تو حیاط بابام اما تعریف میکنه که منو برده دم مدرسه رسونده - آخه مامانم دبیر بود و صبح زودتر رفته بود مدرسه خودشون از اون روز دو تا عکس هم دم در خونه مامان بزرگم دارم که با لباس مدرسه ام. انگار هوا بارونی هم بوده. مامان بزرگم منو از زیر فرآن رد کرده فرستاده مدرسه کاش حداقل احساسم یادم بود که خوشحال بودم یا نه تو عکسا که زیاد خوشحال به نظر نمیام |
اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - ali - 31 شهریور ۱۳۹۱ ۱۲:۱۷ ق.ظ
من یادمه تنها رفتم مدرسه. اون روز یکی از بچه ها کلی گریه کردو نمی گذاشت مامانش بره ، الان که تو خیابون طرف رو می بینم که با خانمش هست کلی خندم میگیره. |
اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - payman84ce - 31 شهریور ۱۳۹۱ ۰۷:۲۶ ق.ظ
من یادمه حتی کلاسمو حتی اون پنجره که من از اون پنجره مامنم و میدیدمو داشتم عر می زدم یه ماه پیش بعد از ۲۰ سال رفتم تو همون کلاس و همون خانم معلم خیلی گریه کردیم |
اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - atharrashno - 31 شهریور ۱۳۹۱ ۰۹:۴۹ ق.ظ
شعرتون اشک ادم درمیاره.... اول دبستان خیلی بچه تنبلی بودم شاگرد اولمون یه کسی بود به نام مرجان! منم لج ام اومده بود از این همه توجه به اون پاکنش دزدیدم اونم دادشش اورد من پاک کن گذاشتم تو کفشم اونم پیداش نکرد الان ۱۹ ساله که با مرجان دوست صمیمی ام |
RE: اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - Masoud05 - 31 شهریور ۱۳۹۱ ۱۱:۲۷ ق.ظ
منم با مامانم رفتم ، وقتی رفتیم تو کلاس مدام از پنجره بیرون رو نگاه میکردم که ببینم مادرم هست و یا منو ول کرده رفته خلاصه اون روز مادرم تمام وقت مدرسه بود به ما که نه گلی نه شیرینی هیچی ندادن فقط به خط بشدیم و رفتیم تو کلاس تقریبا هر روز یه چیزیم رو تو مدرسه جا میراشتم یه روز خیلی باحال بود ، تا نصف راه رفته بودم که متوجه شدم با دمپایی پلاستیکی رفتم مدرسه!!! یادمه از بچه های کلاس پنجم می ترسیدم چون میومدن تو کلاس ما جیغ میزدن و در میرفتن!! البته بیشتر هیجان داشت چون ما هم دنبالشون میکردیم . |
اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - The BesT - 31 شهریور ۱۳۹۱ ۱۱:۴۳ ق.ظ
من هیچ وقت یادم نمیره..اولین روز مامان و بابام من را گذاشت مدرسه و رفتن خودش هم که مثلا مدیرمدرسه بود، میخواست بره اولین روز مهر را برای شاگردها؛ قوانین وضع کنه من را تنها گذاشتن و میخواست از همون اول احساس استقلال در من شکل بگیره...همه بچه ها با مامانهاشون اومده بودند... بعد هم برامون گل آوردند و ما را از زیر قرآن رد کردند و رفتیم تو کلاس... یه دختره ای بود ، همون روز اول منو اذیت کرد ..من رفته بودم نیمکت اول جاگرفته بودم ولی اومد کیفشو گذاشت اونجا و منو فرستاد نیمکت دوم منم که مظلوم و بی صدا آروم آروم در خودم شکستم و گریه کردم... برای راهنمایی و دبیرستان هم همینطور و اینطور شد که یاد گرفتم برای دانشگاه دیگه خودم برم ثبت نام و مامانم را نخوام |