|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - پوونه - ۱۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۴:۵۰ ب.ظ
(۱۷ بهمن ۱۳۹۳ ۱۱:۰۸ ق.ظ)vesta نوشته شده توسط: بچه ها آزمونتون تموم شد خبر بدید ببینیم چه کردید
من براتون صلوات میفرستم تا سوالایی که یادتون رفته زودی یادتون بیاد و اول اولش هیچی یادتون نره
انشاالله که همه خوشحال باشید و خوشحالمون کنید
من هم هرچی که فکر میکردم درسته رو زدم. ولی نمیدونم چرا اصلا دلم قرص نیست به نتیجه این کنکور
فقط خدا خدا میکنم نتیجه آبرومندانه ای بیارم :دی
ولی در مقایسه با آزمون های آزمایشی خیلییی خوب بود به نظرم.
+تو چقدر مهربونی وستا که برای همه صلوات میفرستادی.. 
من به شخصه از صلوات تو بهره مند شدم. درسته به مباحث آنچنان مسلط نبودم ولی برخلاف انتظارم، هیچی یادم نرفته بود.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ana9940 - 17 بهمن ۱۳۹۳ ۰۵:۳۰ ب.ظ
کاش رتبه ام خوب بشه!!!!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - rahhil - 17 بهمن ۱۳۹۳ ۰۶:۵۷ ب.ظ
آه ....
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Mr.Raeisi - 17 بهمن ۱۳۹۳ ۰۷:۰۰ ب.ظ
منم خوب خونده بودم ولی تمرین زیاد حل نکرده بودم.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mint07 - 17 بهمن ۱۳۹۳ ۰۷:۴۳ ب.ظ
خدایا شکرت... پارسال این موقع ها اصلا فکر نمیکردم سال دیگه دانشجوی ارشد باشم ... حالا هستم و از فردا هم باید برم کلاس خیلی کار دارم با هم شکر
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Bahar_HS - 17 بهمن ۱۳۹۳ ۰۸:۲۷ ب.ظ
یعنی لعنت به این شانس!
امسال که خوب نخونده بودم،کنکور آسون بوذ!
ولی اگر درس خونده بودم unusual-ترین سوالات می شد سوالات کنکور،مثل پارسال....
هیییییییی.........
اگر درس بخونم ------> کنکور سخت ------> قبولی کنسل!
اگر درس نخونم ------> کنکور آسون -------> بازم قبولی کنسل!
آخه من چکار کنم؟؟؟؟؟
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - shamim_70 - 17 بهمن ۱۳۹۳ ۰۸:۴۸ ب.ظ
خدایا خودت شاهدی بخودت توکل کرده بودم نمیدونم چرا اینجور شد....این اتفاقا افتاد!!
حتما حکمتی تووش بوده ک من بیخبرم...ولی تا اخرش بخودت توکل دارم ..راضیم به رضای خودت.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Lantern - 17 بهمن ۱۳۹۳ ۱۰:۲۰ ب.ظ
امروز روز کنکور بود ، میشه مگه روز کنکور بشه و آدم یاد مانشت و بچه هاش نیفته !
دکتر تنهایی ، فرداد ، انرژی مثبت ، بچه مثبت ، هاتف ، لونا ، فاطیما ، مسعود ، یاسر ایلام ، ساسان و ......
یادش بخیر ، روزهایی که اینجا کنار هم بودیم اصلا حس نمی کردم توی محیط مجازی هستم
دوستی و صمیمیت و صداقت بچه های اینجا توی هیچ محیط مجازی دیگه که هیچ توی خیلی محیط های واقعی هم تکرار نمبشه!
امروز دلتنگ مانشت روزهای سال های ۹۱ و ۹۲ شدم !
امیدوارم مانشت همچنان ماندگار و صمیمی باقی بمونه و حوزه فعالیتش همونطور که خواست دکتر تنهایی و فرداد عزیز و سایر دوستان بود از کنکور فراتر بره و همه ی دوستان قدیمی و جدید دوباره تو زمینه های علمی و اجتماعی دیگه بتونن کنار هم فعالت داشته باشن.
ماندگار مانی مانشت عزیز !
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Masoud05 - 17 بهمن ۱۳۹۳ ۱۰:۲۶ ب.ظ
(۱۷ بهمن ۱۳۹۳ ۱۰:۲۰ ب.ظ)Lantern نوشته شده توسط: امروز روز کنکور بود ، میشه مگه روز کنکور بشه و آدم یاد مانشت و بچه هاش نیفته !
دکتر تنهایی ، فرداد ، انرژی مثبت ، بچه مثبت ، هاتف ، لونا ، فاطیما ، مسعود ، یاسر ایلام ، ساسان و ......
یادش بخیر ، روزهایی که اینجا کنار هم بودیم اصلا حس نمی کردم توی محیط مجازی هستم
دوستی و صمیمیت و صداقت بچه های اینجا توی هیچ محیط مجازی دیگه که هیچ توی خیلی محیط های واقعی هم تکرار نمبشه!
امروز دلتنگ مانشت روزهای سال های ۹۱ و ۹۲ شدم !
امیدوارم مانشت همچنان ماندگار و صمیمی باقی بمونه و حوزه فعالیتش همونطور که خواست دکتر تنهایی و فرداد عزیز و سایر دوستان بود از کنکور فراتر بره و همه ی دوستان قدیمی و جدید دوباره تو زمینه های علمی و اجتماعی دیگه بتونن کنار هم فعالت داشته باشن.
ماندگار مانی مانشت عزیز !
افراد جالبی رو اسم برید که برخیاشون مدت های زیادی هست اصلا نیستند. ممنون که یادی از اونها کردید
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 17 بهمن ۱۳۹۳ ۱۰:۴۰ ب.ظ
(۱۷ بهمن ۱۳۹۳ ۱۰:۲۰ ب.ظ)Lantern نوشته شده توسط: امروز روز کنکور بود ، میشه مگه روز کنکور بشه و آدم یاد مانشت و بچه هاش نیفته !
دکتر تنهایی ، فرداد ، انرژی مثبت ، بچه مثبت ، هاتف ، لونا ، فاطیما ، مسعود ، یاسر ایلام ، ساسان و ......
یادش بخیر ، روزهایی که اینجا کنار هم بودیم اصلا حس نمی کردم توی محیط مجازی هستم
دوستی و صمیمیت و صداقت بچه های اینجا توی هیچ محیط مجازی دیگه که هیچ توی خیلی محیط های واقعی هم تکرار نمبشه!
امروز دلتنگ مانشت روزهای سال های ۹۱ و ۹۲ شدم !
امیدوارم مانشت همچنان ماندگار و صمیمی باقی بمونه و حوزه فعالیتش همونطور که خواست دکتر تنهایی و فرداد عزیز و سایر دوستان بود از کنکور فراتر بره و همه ی دوستان قدیمی و جدید دوباره تو زمینه های علمی و اجتماعی دیگه بتونن کنار هم فعالت داشته باشن.
ماندگار مانی مانشت عزیز !
یادش بخیر زمانی که موسس فروم هم تو بحث ها شرکت می کرد. اون زمان تاپیک ها شبیه چت بود از بس سریع جواب می دادن. هنوز هم اثراتش موجوده تو فروم. راستی میدونید بعد از آقای تنهایی دومین و سومین اعضای سایت کی هستند؟
البته من بعد از اون زمان عضو شدم ولی قبل از عضویت به عنوان مهمان بحث ها رو دیده بودم.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نارین - ۱۷ بهمن ۱۳۹۳ ۱۱:۰۲ ب.ظ
خدایاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا....................
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 17 بهمن ۱۳۹۳ ۱۱:۰۳ ب.ظ
(۱۷ بهمن ۱۳۹۳ ۱۰:۰۵ ب.ظ)raha_ce نوشته شده توسط: کنکورمو که خیلی خراب کردم....
یعنی اصلاً حوصله ی چیزی ندارم...
میام اینجا میبینم بچه ها از سوالا و جوابا و تخمین رتبه ها حرف میزنن... خب خیلی خوبه , خوبه که نتیجشونو دارن میگیرن...
ولی پرم! خیلی پر!
اشتباه کردم اونایی که مطمئن نبودم رو زدم
اشتباه محض...
حالا پدر مادرم بعد ماه ها من و تو جمع خودشون میبینن , بعد ما ها دوری از جمع ها و مهمونی ها حالا که میرم تو جمعشون واقعاً ناراحتم ولی دلم نمیاد ناراحتشون کنم! لبام مبخندن! ولی واقعاً ناراحتم!
ناراحت ازینکه نمیتونم خوشحالشون کنم! آرزوهای خودم مهم نیست؛ اینکه چقد تلاش کردم مهم نیست؛ اینکه هم کار کردم هم درس خوندم مهم نیست, اینکه گاهی انقدر خسته بودم که از شدت خستگی بخاطر فشار کاری مریض شدم ....
مهم نیست دیگه! کاش ولی میتونستم بعد این مدت یه خوشحالی واسه خودم و پدر مادرم خلق کنم....
از وقتی برگشتم همه یا بهم زنگ میزنن یا اس میدن....
و من واقعاً حتی تحمل حرف زدن با کسی رو ندارم....
به امضای بنده توجه خاصی بفرمایید!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 17 بهمن ۱۳۹۳ ۱۱:۰۷ ب.ظ
منم حضور اولم تو مانشت برمیگرده به خیلی وقته قبل
از اسمهای حضور اولم فقط آقای تنهایی رو یادمه و ساری گلین رو
اونموقع یادمه آقای تنهایی نظر سنجی گذاشته بود که ارشد قبول میشه یا نه،شکل و شمایل مانشت هم جالب بود. یادمه یه سوال از درس نظریه زبان ماشین داشتم، بعد یه لحظه تو ذهنم موقعیت خودم رو با ایشون مقایسه کردم
هی روزگار، چه سریع گذشت. واقعا فردا خدا ازم بپرسه جوانیت رو چه کردی موندم چی بگم
اما کلا مانشت جای خوبیه، مطمئنا بچه ها و به خصوص آقای تنهایی ثواب کمک کردن به همدیگه رو خواهند دید و یه جایی خدا دست همه اشون رو میگیره
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 17 بهمن ۱۳۹۳ ۱۱:۱۳ ب.ظ
(۱۷ بهمن ۱۳۹۳ ۱۱:۱۰ ب.ظ)temporary نوشته شده توسط: (17 بهمن ۱۳۹۳ ۱۱:۰۷ ب.ظ)vesta نوشته شده توسط: منم حضور اولم تو مانشت برمیگرده به خیلی وقته قبل
مجددا به مناسبت روز دانشجو افتخار دادید عضو شدید ؟
تاریخ عضویت ۱۶ آذر 

نه. اونموقع دسترسی به اینترنت نداشتم تو خونه. سیستمم داغون بود همش خراب میشد مجبور بودم برم کافی نت، بخاطر این پسوردم یادم رفت، دیگه نتونستم کاری بکنم
بعد چند وقت البته سال، برگشتم
یادش به خیر روزهای اینترنت دایال آپ کلا خانواده میفهمیدن تو میخوای بری تو اینترنت، آقا هر کی هم زنگ میزد میفهمید رفتی نت، اونموقع اینترنت گردی جرم بود 
(۱۷ بهمن ۱۳۹۳ ۱۱:۱۲ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط: (17 بهمن ۱۳۹۳ ۱۱:۰۷ ب.ظ)vesta نوشته شده توسط: منم حضور اولم تو مانشت برمیگرده به خیلی وقته قبل
من فکر می کنم سوالای کنکورو سرچ کردم رسیدم به مانشت. اون موقع فروم بود من وبلاگش نبودم. چون عضویت می خواست حوصلم نیومد عضو بشم. خلاصه چند روز بعد اومدم دوباره رسیدم به مانشت. دیدم سوالات داره بحث میشه. ولی بازم عضو نشدم. هر چی بود آخر سر مجبور شدم عوض بشم.
آخرش فکر کنم دیگه چند ماهی نیومدم تا شاید مهر بود که اومدم و دیگه خیلی اومدم و یجوارایی موندگار شدم 
منم وقتی برگشتم، اول اولش فعالیت نداشتم
بابا من بچه پاکی بودم، این مانشت من رو معتاد کرد  وگرنه من رو چه به دنیای مجازی
چه چیزایی یادم افتاد، واقعا یادش به خیر
اولین پروژه ام رو روی فلاپی تحویل استاد دادم. ترم یک. پاسکال... عجب دنیایی بود... چه روزایی
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - A V A - 17 بهمن ۱۳۹۳ ۱۱:۳۳ ب.ظ
اخی زمان فلاپی یادش بخیر، یکمم فشار میومد بهش نابود بود،منم پروژه های مدرسه مو روش میبردم :-D
|