|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - tabassomesayna - 01 مرداد ۱۳۹۵ ۰۹:۴۱ ب.ظ
سه سال از عضو شدنم تو مانشت گذشته..چقدر عوض شدم! ولی همچنان راه زیادی دارم...
سه سال دیگه کجا خواهم بود؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - hope_ - 01 مرداد ۱۳۹۵ ۱۰:۵۸ ب.ظ
..........
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - NP-Cσмρℓєтє - ۰۱ مرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۱۰ ب.ظ
(۰۱ مرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۴۹ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط: همین چند روز پیش داشتم با یک فردی تو مانشت در مورد مادربزرگم صحبتم می کردم. ماه رمضون بود. تو حیاط نشسته بودم، اومد پیشم. گفت چی گوش میدی گفتم اهنگه. گفت بگذار منم گوش بدم. گوشی رو دراوردم تا گوش بده. گفت ارورا من عمل کنم معلوم نیست دیگه باشم یا نه. گفتم خوب میشی. عملت سخت نیست. عمل کرد و دیروز پر کشید و رفت. عید رفتم خونه شون اصرار کردم بهم حسن یوسف بده ولی انقدر گلاشو دوست داشت نداد. حسن یوسفاش همین طوری موند (: روابط فامیلی مون که کمرنگ شده بوده فکر کنم دیگه بی رنگ بشه :|
یه اعتراضی قبلا تر ها وقتی مدیری می رفت مراسم تقدیری، بزرگداشتی چیزی برگذار میشد. یه مدال شجاعتی چیزی. مثلا از مدیران ارشد بودیم شوخی کردم (: ولی جدا حذف شدم دلم گرفت کلی خاطره داشتم. از کنکور و بعدش. بعضی وقتا ادما حرفاشون رو تو شوخی میگن ها خیلی حرفا تو شوخی ها گفته میشه بعد میگیم شوخی بود. یعنی شوخی شوخی حرفای جدی گفته میشه (:
کاشکی شکلک های اینجا یطور دیگه بود. مثلا زرد نبود.
خدا مادربزرگت رو بیامرزه....
+ من بصورت ضمنی اشاره کردم به موضوع بیرنگ شدن مدیرای تازه بازنشسته ولی ندیدن!! نمیدونم چرا
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 01 مرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۲۱ ب.ظ
(۰۱ مرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۴۹ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط: همین چند روز پیش داشتم با یک فردی تو مانشت در مورد مادربزرگم صحبتم می کردم. ماه رمضون بود. تو حیاط نشسته بودم، اومد پیشم. گفت چی گوش میدی گفتم اهنگه. گفت بگذار منم گوش بدم. گوشی رو دراوردم تا گوش بده. گفت ارورا من عمل کنم معلوم نیست دیگه باشم یا نه. گفتم خوب میشی. عملت سخت نیست. عمل کرد و دیروز پر کشید و رفت. عید رفتم خونه شون اصرار کردم بهم حسن یوسف بده ولی انقدر گلاشو دوست داشت نداد. حسن یوسفاش همین طوری موند (: روابط فامیلی مون که کمرنگ شده بوده فکر کنم دیگه بی رنگ بشه :|
یه اعتراضی قبلا تر ها وقتی مدیری می رفت مراسم تقدیری، بزرگداشتی چیزی برگذار میشد. یه مدال شجاعتی چیزی. مثلا از مدیران ارشد بودیم شوخی کردم (: ولی جدا حذف شدم دلم گرفت کلی خاطره داشتم. از کنکور و بعدش. بعضی وقتا ادما حرفاشون رو تو شوخی میگن ها خیلی حرفا تو شوخی ها گفته میشه بعد میگیم شوخی بود. یعنی شوخی شوخی حرفای جدی گفته میشه (:
کاشکی شکلک های اینجا یطور دیگه بود. مثلا زرد نبود.
تسلیت میگم. امیدوارم روابط فامیلیتون یه تغییر اساسی کنه.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Masoud05 - 01 مرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۳۷ ب.ظ
(۰۱ مرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۴۹ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط: همین چند روز پیش داشتم با یک فردی تو مانشت در مورد مادربزرگم صحبتم می کردم. ماه رمضون بود. تو حیاط نشسته بودم، اومد پیشم. گفت چی گوش میدی گفتم اهنگه. گفت بگذار منم گوش بدم. گوشی رو دراوردم تا گوش بده. گفت ارورا من عمل کنم معلوم نیست دیگه باشم یا نه. گفتم خوب میشی. عملت سخت نیست. عمل کرد و دیروز پر کشید و رفت. عید رفتم خونه شون اصرار کردم بهم حسن یوسف بده ولی انقدر گلاشو دوست داشت نداد. حسن یوسفاش همین طوری موند (: روابط فامیلی مون که کمرنگ شده بوده فکر کنم دیگه بی رنگ بشه :|
یه اعتراضی قبلا تر ها وقتی مدیری می رفت مراسم تقدیری، بزرگداشتی چیزی برگذار میشد. یه مدال شجاعتی چیزی. مثلا از مدیران ارشد بودیم شوخی کردم (: ولی جدا حذف شدم دلم گرفت کلی خاطره داشتم. از کنکور و بعدش. بعضی وقتا ادما حرفاشون رو تو شوخی میگن ها خیلی حرفا تو شوخی ها گفته میشه بعد میگیم شوخی بود. یعنی شوخی شوخی حرفای جدی گفته میشه (:
کاشکی شکلک های اینجا یطور دیگه بود. مثلا زرد نبود.
تسلیت میگم خدمتتون.
اون اعتراض ظاهرا به منه باز خوبه اتفاقی این ارسال رو دیدم چون دیگه کمتر این قسمت رو میخونم (باز هم جای بدی اعتراض کردید که ممکنه کسی نبینه ). در خصوص شما خودتون دوست داشتید از جمع مدیران خارج بشید و بعدش هم من مستقیما بهتون پیام دادم و از زحماتتون تشکر کردم ![Smile Smile](images/smilies/smile.gif)
منو چی میگید، من خودم فکر کنم ۲-۳ بار از تیم مدیران رفتم کنار و بعدا دوباره اضافه شدم، هر بار هم که رفتم یادم نمیاد مدالی بهم داده باشن، تازه من چند روز دیگه ۶ امین سالگرد حضورم در این سایت هست که حداقل ۵ سالش مدیر بودم ![Big Grin Big Grin](images/smilies/biggrin.gif)
مهم این هست که تا جایی که تونستیم به دوستان مون توی مانشت کمک کردیم والا خودتون سال ها مدیر بودید و از همه چیز خبر دارید ![Smile Smile](images/smilies/smile.gif)
پ.ن: همون روز که از تیم مدیریت رفتید من عنوان تون رو کردم مدیر بازنشسته منتهی نمیدونم چرا اعمال نشد، الان باز رفتم تو قسمت مدیریتی و خوشبختانه الان درست شد
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Skyrim - 01 مرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۴۴ ب.ظ
حالا که بحث مدال شد مدیریت سایت باید به منم مدال بده یا لااقل ازم تقدیر و تشکر بشه.
۴ روز تو تاپیک بقلی دیگه پست نذاشتم ![Big Grin Big Grin](images/smilies/biggrin.gif) ![Big Grin Big Grin](images/smilies/biggrin.gif)
یعنی تشکر نداره این همه اراده ![Big Grin Big Grin](images/smilies/biggrin.gif) ![Big Grin Big Grin](images/smilies/biggrin.gif) ![Tongue Tongue](images/smilies/tongue.gif)
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ezra - 02 مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۱۱ ق.ظ
(۰۱ مرداد ۱۳۹۵ ۰۸:۴۹ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط: همین چند روز پیش داشتم با یک فردی تو مانشت در مورد مادربزرگم صحبتم می کردم. ماه رمضون بود. تو حیاط نشسته بودم، اومد پیشم. گفت چی گوش میدی گفتم اهنگه. گفت بگذار منم گوش بدم. گوشی رو دراوردم تا گوش بده. گفت ارورا من عمل کنم معلوم نیست دیگه باشم یا نه. گفتم خوب میشی. عملت سخت نیست. عمل کرد و دیروز پر کشید و رفت. عید رفتم خونه شون اصرار کردم بهم حسن یوسف بده ولی انقدر گلاشو دوست داشت نداد. حسن یوسفاش همین طوری موند (: روابط فامیلی مون که کمرنگ شده بوده فکر کنم دیگه بی رنگ بشه :|
تسلیت می گم
منم مادربزرگم یه هفته مونده به عید از دنیا رفت
اتفاقاً منم تو اون روز داشتم کامنتتای بچه های مانشت رو می خوندم که نوشته بودن سال ۹۴ سال خیلی بد بود ! منم تو دلم می گفتم اصلاً هم سال بدی نبود که زنگ زدن خونمون و خبر فوت مادربزرگمو دادن ! ![[تصویر: 415972_129fs370785.gif]](https://img.manesht.ir/415972_129fs370785.gif)
حیفه که بزرگا بمیرن ! آدم احساس بی کسی می کنه ! مخصوصاً من که دیگه نه مادربزرگی دارم و نه پدر بزرگی ! این آخریشون بود , همشون رفتن جز خاطرات !
خلاصه فکر کنم بین مانشت و مادربزرگا یه ارتباطی باشه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 02 مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۴۰ ق.ظ
خدا همهٔ رفتگان رو بیامرزه.
شاید هم بازماندگان به هم نزدیکتر بشن.
بعد از فوت مامانبزرگ من٬ تو این یکسال همهٔ بچههاش هر شب جمعه تو خونهاش جمع شدن. حتی اگر خانواده هاشون هم هر هفته نمیتونستن برن اما خودشون میرفتن...
_____________
قبل از فوت مامانبزرگم هم بچههاش بهش سر میزدن اما نه اینطوری هر هفته همشون با هم ...
_____________
یکبار ایام عید مامانبزرگم میگفت: شب سال تحویل به خودم گفتم من ۷ تا بچه دارم اما موقع تحویل سال تنهام...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ezra - 02 مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۴۵ ق.ظ
خوب بود سهم برادران بنگی هم از صندوق صدقات رو به این لیست اضافه می کردن !
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 02 مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۵۱ ق.ظ
(۰۲ مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۴۵ ق.ظ)ezra نوشته شده توسط: خوب بود سهم برادران بنگی هم از صندوق صدقات رو به این لیست اضافه می کردن !
این که خیلی مبلغ زیادیه! ![Huh Huh](images/smilies/huh.gif)
مگه کمیته امداد چند میلیون نفر تحت پوشش داره؟ اینطوری که با این درآمد وضعشون نباید بد باشه!
این پولا کجا میرن پس؟!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - NP-Cσмρℓєтє - ۰۲ مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۵۳ ق.ظ
(۰۲ مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۵۱ ق.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط: (02 مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۴۵ ق.ظ)ezra نوشته شده توسط: خوب بود سهم برادران بنگی هم از صندوق صدقات رو به این لیست اضافه می کردن !
این که خیلی مبلغ زیادیه! ![Huh Huh](images/smilies/huh.gif)
مگه کمیته امداد چند میلیون نفر تحت پوشش داره؟ اینطوری که با این درآمد وضعشون نباید بد باشه!
این پولا کجا میرن پس؟! ![Undecided Undecided](images/smilies/undecided.gif)
تو الان نباید اینجا باشی, باید تو اون تاپیک باشی ![Tongue Tongue](images/smilies/tongue.gif)
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ezra - 02 مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۵۷ ق.ظ
(۰۲ مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۵۱ ق.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط: (02 مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۴۵ ق.ظ)ezra نوشته شده توسط: خوب بود سهم برادران بنگی هم از صندوق صدقات رو به این لیست اضافه می کردن !
این که خیلی مبلغ زیادیه! ![Huh Huh](images/smilies/huh.gif)
مگه کمیته امداد چند میلیون نفر تحت پوشش داره؟ اینطوری که با این درآمد وضعشون نباید بد باشه!
این پولا کجا میرن پس؟! ![Undecided Undecided](images/smilies/undecided.gif)
جون میده واسه اختلاس ![Big Grin Big Grin](images/smilies/biggrin.gif)
البته احتمالاً به ریال هست ! که در اونصورت خیلی هم زیاد نیست !
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Masoud05 - 02 مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۵۹ ق.ظ
جالبه که دانشگاه شیراز صفر نفر برای دکتری هوش و نرم افزار در واحد بین المللش گرفته. قرار بود در مجموع ۶ تا بگیره که نفری فکر کنم حدود ۹۰ میلیون هم ازشون میگرفت که میشد ۵۴۰ میلیون. ریسک بزرگی کردن که میخوان خودکفا باشن ![Big Grin Big Grin](images/smilies/biggrin.gif) ![Big Grin Big Grin](images/smilies/biggrin.gif)
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 02 مرداد ۱۳۹۵ ۰۱:۱۲ ق.ظ
(۰۲ مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۵۳ ق.ظ)NP-Cσмρℓєтє نوشته شده توسط: (02 مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۵۱ ق.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط: (02 مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۴۵ ق.ظ)ezra نوشته شده توسط: خوب بود سهم برادران بنگی هم از صندوق صدقات رو به این لیست اضافه می کردن !
این که خیلی مبلغ زیادیه! ![Huh Huh](images/smilies/huh.gif)
مگه کمیته امداد چند میلیون نفر تحت پوشش داره؟ اینطوری که با این درآمد وضعشون نباید بد باشه!
این پولا کجا میرن پس؟! ![Undecided Undecided](images/smilies/undecided.gif)
تو الان نباید اینجا باشی, باید تو اون تاپیک باشی ![Tongue Tongue](images/smilies/tongue.gif) ![Big Grin Big Grin](images/smilies/biggrin.gif)
آره راست میگی. آخر شبه. دیگه کم کم باید برگردم خونهام.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Behnam - ۰۲ مرداد ۱۳۹۵ ۰۱:۲۲ ق.ظ
(۰۲ مرداد ۱۳۹۵ ۱۲:۵۱ ق.ظ)hamideh1371 نوشته شده توسط: این که خیلی مبلغ زیادیه! ![[تصویر: huh.gif]](https://manesht.ir/forum/images/smilies/huh.gif)
مگه کمیته امداد چند میلیون نفر تحت پوشش داره؟ اینطوری که با این درآمد وضعشون نباید بد باشه!
این پولا کجا میرن پس؟! ![[تصویر: undecided.gif]](https://manesht.ir/forum/images/smilies/undecided.gif)
به ریال هست. ۲۶۸ میلیارد تومن، برای ۴ میلیون نفر تحت پوشش، که اگه فرض کنیم فقط ۱ میلیون نفر از این افراد هم به صورت مادی مبلغی دریافت میکنند، میشه سالی ۲۶۸ هزار تومن برای یک نفر، یا ۱ میلیون تومان برای خانوادهی ۴ نفره.
البته اضافه کنم که هنوز اجازهی قرائت گزارشِ تحقیق و تفحص از کمیتهی امداد رو در مجلس ندادند
|