|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - codin - 10 فروردین ۱۳۹۵ ۰۵:۱۰ ب.ظ
عه چه جالب منم همین الان از آشپزخونه میام ظرفام شستم خونه هم تمیز کردم نشستم سر کارم ) البته راستش بیشتر برای کاستن از عذاب وجدان خودمه که اینقدر مادرم زحمت میکشه.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 10 فروردین ۱۳۹۵ ۰۶:۲۸ ب.ظ
جوجه قمری هامون دیروز به دنیا اومدن 
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - hope_ - 10 فروردین ۱۳۹۵ ۰۸:۰۸ ب.ظ
(۱۰ فروردین ۱۳۹۵ ۰۶:۲۸ ب.ظ)diligent نوشته شده توسط: جوجه قمری هامون دیروز به دنیا اومدن 
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
پرنده ها خیلی برام جالبن.چند سال پیش یه روز یه قمری می خواست پشت پنجرمون خونه بسازه.مشغول جمع کردن چوب بود. گاهی پنجره را خیلی آروم باز میکردم میدیدمش ولی چند بار هم منو دید و بعد از چند روز که این قضیه تکرار شد، احساس کرد امنیت نداره و خونش را گذاشت و رفت.منم دلم براش سوخت.آخه خونش رو که با زحمت ساخته بود از ترس من گذاشت و رفت .
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - gogooli - 10 فروردین ۱۳۹۵ ۰۸:۱۰ ب.ظ
کاش مانشت یک گزینه داشت که زمینه پژوهشی کاربر مشخص می شد...الان از کجا بفهمم کسی اینجا مدل-رانده (model-driven) کار کرده یا نه.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - codin - 10 فروردین ۱۳۹۵ ۰۸:۱۳ ب.ظ
توی اپلای ابراد همه ۵ تا isi و سه تا کنفرانسی دارن. یعنی یکی دو نفر هم نیستنا اکثریت اینجوری ان هرجور حساب میکنم جور در نمیاد :|
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - crevice - 10 فروردین ۱۳۹۵ ۰۸:۱۵ ب.ظ
(۱۰ فروردین ۱۳۹۵ ۰۸:۱۳ ب.ظ)codin نوشته شده توسط: توی اپلای ابراد همه ۵ تا isi و سه تا کنفرانسی دارن. یعنی یکی دو نفر هم نیستنا اکثریت اینجوری ان هرجور حساب میکنم جور در نمیاد :|
من ادمایی که ۴و ۵ تا پیپر ای اس ای دارن توی رشته ی کامپیوتر در زمان اپلای رو درک نمکینم
یا مسلمون نیستن یا رشتشون کامپیوتر نیست
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - samane .gh - 10 فروردین ۱۳۹۵ ۰۸:۴۰ ب.ظ
باریکلا این همه پسر خوب تو مانشت داشتیم و نمی دونستیم 
دوستی میگفت :
یه روز مادرمو خواستن مدرسه بهش گفتن پسرت همکلاسیشو کتک زده. مدیر منو خواست دفتر مدرسه، جلوی مادرم گفت چرا دوستتو زدی؟ هیچی نگفتم، دیدم مادرم خیلی ناراحته پیش خودم گفتم اگه خجالت بکشم و نگم به چه دلیل قانع کننده ای اینکارو کردم متهم میشم! سرمو انداختم پایین و با خجالت گفتم آقای مدیر، فلانی به مادرم فحش زشت داد اگه نمیزدمش بچه ها بهم میگفتن بی غیرت!
مادرم گفت رضا، اگه در جواب فحش زشت دوستت، سکوت می کردی از نظر من بی غیرت نبودی اما الان که باعث شدی مادرت در قبال خشونت تو توضیح بده از نظر من پسر بی غیرتی هستی. بعد به مدیرمون گفت من به پسرم هیچ وقت اجازه ندادم دست رو کسی بلند کنه حتی اگه بهش فحش ناموس بدن!
از اون روز هفت هشت سال گذشت و مادرم از دنیا رفت... هنوز چهلمش نشده بود نشسته بودم تو پارک دوتا پسر از همسن و سالای خودم داشتن از جلوم رد میشدن، یه دفعه نمی دونم چی شد جلوی همه ی دوستام بهم فحش مادر دادن، باور کنین یه لحظه خون جلوی چشمامو گرفت! اما یاد ناراحتی اونروز مادرم افتادم سرمو انداختم پایین در جوابش گفتم خدا سایه مادر تورو از سرت کم نکنه!
شب رو تختم خوابیده بودم داشتم گریه میکردم که چرا بلند نشدم عصبانیتمو خالی کنم، دیدم خواهرم میگه دم در کارت دارن. رفتم دیدم پسره س! بهم گفت اگه چهارتا فحش ناموس میدادی و چند تا مشت میزدی تو صورتم منم چندتا فحش میدادم و چند مشت میزدم تموم میشد میرفت. اما همین نیم ساعت پیش بهم گفتن کسی بهم اون حرفو زده که عزادار مادرشه اومدم بهت بگم اگه بکشنم هم دیگه فحش مادر نمیدم!
اونجا بود که فهمیدم وقتی اونروز مادرم گفت معنی غیرت، خشونت نیست یعنی چی!
الان خیلی میبینم مادرا به بچه هاشون یاد میدن اگه فلانی زد بزنش. کاش بجای اینکه میگفتن تو هم بزن میگفتن نذار بزنتت!
من فکر میکنم خشونت ها بین اقوم و نژادها و مذاهب و انواع جنگها تو دنیای بزرگترها از همین تربیت های کوچیک تو کودکی سرچشمه میگیره. ما غیرت رو به این شکل یاد گرفتیم. یه جاهایی حتی بخاطر بعضی خشونتها تشویق شدیم، بابتش بهمون لقب باغیرت دادن!
خشونت و آموزشِ افکار غلط در کودکی پیامدهای وحشتناکی در بزرگسالی داره
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Somayeh_Y - 10 فروردین ۱۳۹۵ ۰۹:۰۰ ب.ظ
یعنی خدا رو صد هزار مرتبه شکر میکنم که یزدی نیستم وگرنه قطعا با این علاقه ام به شیرینی مرض قند گرفته بودم.
داداشم سفر رفته بود یزد. ظهری برگشته با یه بغل شیرینی یزدی یعنی خدایی این چیزایی که ما به اسم شیرینی یزدی توی شهر خودمون میخریم کشکه کشک
آقا اینقدر با روح و روان امثال من بازی نکنید. از امروز به بعد کلیه شیرینی فروشی های یزد یا باید جمع بشه یا شعبه مستقیم مستقیم بزنه توی مشهد 
و اما
سال نو تون مبارک.
عید تون مبارک.
انشاا.. که سال پر از خیر و برکتی داشته باشید.
پ.ن. زنگ زدم به یکی از دوستان دوران تحصیلم تبریک عید بگم. بعد آرزوهای خوب و اینکه امسال دیگه باید بهش شیرینی بدم و ازین حرفا. خیلی شیک و مجلسی برگشته میگه در حال طلاق گرفتن از همسرش هست. یعنی اینقدر حرصم در اومده بود که میخواستم اینجا یه منبر سخنرانی کنم. شانس آوردید بحث شیرینی یزدی پیش اومد. 
کام همگی شیرین. 
روز و روزگار خوش.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 10 فروردین ۱۳۹۵ ۰۹:۱۰ ب.ظ
(۱۰ فروردین ۱۳۹۵ ۰۹:۰۰ ب.ظ)Somayeh_Y نوشته شده توسط: داداشم سفر رفته بود یزد. ظهری برگشته با یه بغل شیرینی یزدی یعنی خدایی این چیزایی که ما به اسم شیرینی یزدی توی شهر خودمون میخریم کشکه کشک
آقا اینقدر با روح و روان امثال من بازی نکنید. از امروز به بعد کلیه شیرینی فروشی های یزد یا باید جمع بشه یا شعبه مستقیم مستقیم بزنه توی مشهد 
تازه هنوز اینایی که برادر شما آورده (احتمالا) خفناش نیست. وگرنه باقلوا داریم که به جای شیره توش عسله و تازه کلی هم مغز پسته داره. یا بعضی شیرینی ها هستن که سالی چند بار فقط پخت میشن و خیلی خفن ناک هستن دیگه. 
بله، این است شیرینی های یزد!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - The BesT - 11 فروردین ۱۳۹۵ ۱۲:۳۶ ق.ظ
سلام
اتفاقا داداشم و خانمش امروز رفتن یزد. اول رفته بودن اردکان. بعد رفتن یزد....پس بهشون بزنگم بگم شیرینی یادتون نره . باقلوا و فکر کنم قطاب هم هست و راحت الحلقوم هم فکر کنم هست بگم بیارن. من شنیده بودم یزد صنایع دستی قشنگی داره. روم نشد بگم برام بخرید 
راستی خانمهای عزیز ، روزتون مبارک.....
روز مادر مبارک
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Somayeh_Y - 11 فروردین ۱۳۹۵ ۰۵:۵۹ ق.ظ
(۱۱ فروردین ۱۳۹۵ ۱۲:۳۶ ق.ظ)The BesT نوشته شده توسط: اتفاقا داداشم و خانمش امروز رفتن یزد. اول رفته بودن اردکان. بعد رفتن یزد....پس بهشون بزنگم بگم شیرینی یادتون نره . باقلوا و فکر کنم قطاب هم هست و راحت الحلقوم هم فکر کنم هست بگم بیارن. من شنیده بودم یزد صنایع دستی قشنگی داره. روم نشد بگم برام بخرید 
ها بابا. صنایع دستی سیخی چنده؟
ببین یه بسته بندی ها داره همه نوع شیرینی توش هست. قطاب و باقلوا و حاجی بادوم و ..... اونا خیلی باحال تره. یعنی هم خود شیرینی برنجی هاش باقلواست. توی دهان نذاشته آب میشه
من انواع و اقسام شیرینی برنجی رو جاهای مختلف تست کردم. یعنی خدایی این دیگه چیزی بود
(۱۰ فروردین ۱۳۹۵ ۰۹:۱۰ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: تازه هنوز اینایی که برادر شما آورده (احتمالا) خفناش نیست. وگرنه باقلوا داریم که به جای شیره توش عسله و تازه کلی هم مغز پسته داره. یا بعضی شیرینی ها هستن که سالی چند بار فقط پخت میشن و خیلی خفن ناک هستن دیگه. 
بله، این است شیرینی های یزد!
الهی که ..........................................
نوش جان تون بشه 
خب دیگه پس بحث مرض قند منتفیه. عسل و شیره که مرض قند نمیاره.
حالا که اینطور شد یه نکته تستی بگم و اونم اینکه یه نوع شیرینی هست. بیس اصلی اش نارگیله. اون با رنگ ها و طعم های مختلفش بود. بعد زعفرونی اش اصلا عطر و طعم زعفرون نمیداد. زعفران خفن استان خراسان فقط توی مشهد پیدا میشه. ها. دلتان بسوزه. چنان طعم و عطری هم داره که نگو. سالی یک بار هم کشت میشه
پ.ن. من دلم میخواد دوباره عید رو تبریک بگم. ساعت ۵ و نیم صبح اینجا مشهد یک باران قشنگ داره میباره.
پ.ن۲. خیلی چند سال یه ایده رسید به ذهنم که سایت بزنم سوغات شهرهای مختلف رو بفروشم. ولی خب کارش برا من سخت بوده. چون تامین کننده های محصول توی شهرهای مختلف بودن. ولی برای کسایی که توی خود همون شهر هستن راحت خواهد بود. اگه یه نفر یزدی این حرکت رو زد. آدرس سایتش رو بده به من. اولین کلنگ رو من میزنم ازش خرید میکنم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 11 فروردین ۱۳۹۵ ۰۶:۱۱ ق.ظ
(۱۱ فروردین ۱۳۹۵ ۰۵:۵۹ ق.ظ)Somayeh_Y نوشته شده توسط: الهی که ..........................................
نوش جان تون بشه 
خب دیگه پس بحث مرض قند منتفیه. عسل و شیره که مرض قند نمیاره.
حالا که اینطور شد یه نکته تستی بگم و اونم اینکه یه نوع شیرینی هست. بیس اصلی اش نارگیله. اون با رنگ ها و طعم های مختلفش بود. بعد زعفرونی اش اصلا عطر و طعم زعفرون نمیداد. زعفران خفن استان خراسان فقط توی مشهد پیدا میشه. ها. دلتان بسوزه. چنان طعم و عطری هم داره که نگو. سالی یک بار هم کشت میشه
پ.ن. من دلم میخواد دوباره عید رو تبریک بگم. ساعت ۵ و نیم صبح اینجا مشهد یک باران قشنگ داره میباره.
پ.ن۲. خیلی چند سال یه ایده رسید به ذهنم که سایت بزنم سوغات شهرهای مختلف رو بفروشم. ولی خب کارش برا من سخت بوده. چون تامین کننده های محصول توی شهرهای مختلف بودن. ولی برای کسایی که توی خود همون شهر هستن راحت خواهد بود. اگه یه نفر یزدی این حرکت رو زد. آدرس سایتش رو بده به من. اولین کلنگ رو من میزنم ازش خرید میکنم
البته یزدیا زیاد مرض قند دارن پس مواظب این شیرینی ها باشید!
من باب مثال بگم که اون جعبه ای که گفتید یکی از شیرینی هاش سوهانه. سوهان های خفن خیلی از اون نازک تر و روغنی تره و ترد تره. فکر نکنم مهمان های نوروزی شیرینی های یزدی درجه یکش رو بخرن. اونی که شما خوردید تازه هنوز خفناش نبوده.
اون سایت رو هم من چند سال پیش ایده اش رو داشتم اما متاسفانه یکی دیگه پیاده کرده.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - termeh93 - 11 فروردین ۱۳۹۵ ۰۹:۴۳ ق.ظ
سلام به همگی من اووووووووووووووووووووووووووووووووووومدم البته شاید بعضیاتون منو یادتون نباشه سال نو همگی مبارک امیدوارم سال خوب و پراز سلامتی و پراز شادی پراز برکت داشته باشین.
روزتون خوش
لینک کانال تلگرام نداشتیم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 11 فروردین ۱۳۹۵ ۱۱:۰۸ ق.ظ
یاد گرفتن، حس لذت بخشیه
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - shayesteNEY - 11 فروردین ۱۳۹۵ ۱۲:۵۰ ب.ظ
واقعا غمناکه که تعطیلات نوروز همسرت مسافرت ۸ روزه بره   
|