|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 04 اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۵۶ ق.ظ
روزی
من چهل ساله میشوم
و
موهایم جوگندمی
حتما
بازهم شبها
تنهایی قدم میزنم
و بازهم
هدایت میخوانم
آن روزها
کم حرف تر
و آرام تر میشوم
کمتر میخندم
بیشتر نگاه میکنم
و عمیق تر فکر
حتی شاید
سه شنبه ای بیاید
و فراموشم شود
در انقلاب سیگار کشیدن به چه معناست
حتما
توهم
کمتر چشمانت میدرخشد
و به آراستگیِ قبل نیستی
و هرگز خاطرت نیست
نقاشی ام
میان کدام کتاب فراموشی ات خاک میخورد
و اصلا برایت مهم نیست
تنها مخاطب زندگیِ یک مرد بودن چه حسی دارد
لابد
آن موقع دخترت عاشق شده
و سعی داری
انتخاب منطقی را یادش دهی
و برای دوست داشتنش
دلیل عقلانی بخواهی
و یکروز
که سعی داری هوای یک عشق را از سر دخترت بپرانی
باهم
سری به کتاب های دانشگاهی ات میزنید
ناخودآگاه خشکت میزند
و یک لبخند عمیق
از انبار کهنه دلت بیرون می آید
نفست حبس میشود
و من را بیاد می آوری
و مقایسه بین
یک همکلاسی دیوانه دوران جوانی ات
با شریک زندگی کنونی ات
گند بزند به تمام دلایل منطقی ات
و بلاخره در چهل سالگی
متوجه میشوی
عاشقی منطق ندارد
و دوست داشتن
دلیل...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 04 اسفند ۱۳۹۴ ۰۱:۱۰ ق.ظ
سلام دوستان. شب بخیر.<br>
یک سوال داشتم، اینهایی که مقالاتشون توی سایتی مثل ieee گذاشته میشه ، رفتن خارج از کشور و مقالشون رو ارائه دادند یا فرضا میشه ما هم روی یک مقاله با سطح بالا کار کنیم و اون رو در سایتایی مثل ieee یا اسپرینگر یا ساینس دایرکت بگذاریم؟<br>
این همایش کامپیوتر که دانشگاه شریف فکر می کنم هر سال آذر برگزار می کنه چطور هست؟ ارزشش بالاست و مقالات بین الملل اون کجا چاپ میشه؟<br>
ممنون میشم منو توی این زمینه راهنمایی کنید، من دارم روی پایان نامم کار می کنم و برام خیلی مهمه که بتونم از اون مقاله خوب بیرون بدم.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 04 اسفند ۱۳۹۴ ۰۱:۱۱ ق.ظ
(۰۳ اسفند ۱۳۹۴ ۱۱:۵۹ ب.ظ)vesta نوشته شده توسط: خب من هم نشستم یه تنگ ماهی با هنر ویترای درست کردم، ببینید و لذت ببرید، فروشیم نیست خیالتون راحت، گرون نمیفروشم
حالا آخرش چند؟
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - edward71 - 04 اسفند ۱۳۹۴ ۰۱:۱۷ ق.ظ
به تموم عالم حال منم خرابه اون شروع طوفانی حالا تبدیل شده به ورق زدن الکی و نت گردی ! نمیدونم این چه مصیبتیه که گرفتارش شدم ;(
Sent from my iPad Air
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - zeinab.T - 04 اسفند ۱۳۹۴ ۰۱:۳۱ ق.ظ
مصیبتی به نام "حسش نیست"
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Behnam - ۰۴ اسفند ۱۳۹۴ ۰۱:۳۳ ق.ظ
(۰۴ اسفند ۱۳۹۴ ۱۲:۵۶ ق.ظ)sara9009 نوشته شده توسط:
وبسایت عوض شده و دسترسی نداره کسی
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - sara9009 - 04 اسفند ۱۳۹۴ ۰۱:۴۸ ق.ظ
.........
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Behnam - ۰۴ اسفند ۱۳۹۴ ۰۲:۱۷ ق.ظ
به زودی در این محل یک عدد پست نصب میگردد.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - sara9009 - 04 اسفند ۱۳۹۴ ۰۲:۳۷ ق.ظ
...................
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Behnam - ۰۴ اسفند ۱۳۹۴ ۰۳:۳۴ ق.ظ
(۰۴ اسفند ۱۳۹۴ ۰۱:۱۰ ق.ظ)fo-eng نوشته شده توسط: سلام دوستان. شب بخیر.<br>
یک سوال داشتم، اینهایی که مقالاتشون توی سایتی مثل ieee گذاشته میشه ، رفتن خارج از کشور و مقالشون رو ارائه دادند یا فرضا میشه ما هم روی یک مقاله با سطح بالا کار کنیم و اون رو در سایتایی مثل ieee یا اسپرینگر یا ساینس دایرکت بگذاریم؟<br>
این همایش کامپیوتر که دانشگاه شریف فکر می کنم هر سال آذر برگزار می کنه چطور هست؟ ارزشش بالاست و مقالات بین الملل اون کجا چاپ میشه؟<br>
ممنون میشم منو توی این زمینه راهنمایی کنید، من دارم روی پایان نامم کار می کنم و برام خیلی مهمه که بتونم از اون مقاله خوب بیرون بدم.
اگه کنفرانس باشه، آره باید رفت و ارائه داد. مگه اینکه قبول کنند (یا کلک بزنید) یه نفر دیگه که همونجا هست ارائه بده.
ژورنال ارائه نداره. برای سابمیت کردنش، کافیه توو گوگل بزنید مثلاً IEEE TCAS submission که یه لینکی مثل
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
و اینا پیدا میکنید. بعدش ایمیل میسازید و خب بعدش تقریبا قدم به قدم هست. در کل آسون هست و در حد آپلود کردن یه PDF هست (فرمت PDF و اینا باید رعایت بشه که البته ربطی به سوال شما نداره پس توضیح نمیدم الان).
در مورد کنفرانس کامپیوتر، فکر کنم IPM هم برگزار میکنه بعضا. دو سه تا مقاله هاش رو دیدم بدک نبودند که به نظر میاد هر چیزی رو هم چاپ نمیکنند. سایر دوستان حتماً در این مورد بهتر میتونند کمک کنند.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 04 اسفند ۱۳۹۴ ۰۱:۴۸ ب.ظ
از ازدواجش میگه و رسوماتشون، بعد یه مکثی میگه: کس دیگه ای رو دوست داشتم اما خانواده ام نگذاشتن و یه بغضی میشینه ته گلوش و اشک تو چشماش برق میزنه
نتیجه گیری: با خودتون
پی نوشت: امان از عشق و عاشقی
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 04 اسفند ۱۳۹۴ ۰۲:۰۸ ب.ظ
(۰۴ اسفند ۱۳۹۴ ۰۱:۴۸ ب.ظ)vesta نوشته شده توسط: از ازدواجش میگه و رسوماتشون، بعد یه مکثی میگه: کس دیگه ای رو دوست داشتم اما خانواده ام نگذاشتن و یه بغضی میشینه ته گلوش و اشک تو چشماش برق میزنه
نتیجه گیری: با خودتون
پی نوشت: امان از عشق و عاشقی
هسرش چه گناهی کرده این وسط که بی خبر از همه جا با کسی که دلش با کس دیگه است ازدواج می کنه؟
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 04 اسفند ۱۳۹۴ ۰۳:۰۶ ب.ظ
(۰۴ اسفند ۱۳۹۴ ۰۲:۰۸ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: هسرش چه گناهی کرده این وسط که بی خبر از همه جا با کسی که دلش با کس دیگه است ازدواج می کنه؟
هیچی، البته فکر کنم همسرش میدونست
این مسائل ممکن هست پیش بیاد(البته بهتر هست تا حد امکان جلوش رو گرفت)، مهم این هست که وقتی زندگی شروع شد، نسبت بهش تعهد و حس مسئولیت داشت
پ.ن: از این داستانها زیاد شنیدم، حتی کسی که بچه بزرگ داشته و نقطه مشترک همه داستانها این هست که چیزی به اسم فراموش کردن وجود نداره، فقط باید پذیرفت و از کنارش رد شد و ادامه داد(شبیه حرفهای مشاورها شد)
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 04 اسفند ۱۳۹۴ ۰۳:۳۳ ب.ظ
(۰۴ اسفند ۱۳۹۴ ۰۳:۰۶ ب.ظ)vesta نوشته شده توسط: این مسائل ممکن هست پیش بیاد(البته بهتر هست تا حد امکان جلوش رو گرفت)، مهم این هست که وقتی زندگی شروع شد، نسبت بهش تعهد و حس مسئولیت داشت
زندگی مشترک که قرارداد کاری نیست که با تعهد و حس مسیولیت حل بشه. اگه آدم دلش با زندگی نباشه که فایده نداره.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 04 اسفند ۱۳۹۴ ۰۳:۵۶ ب.ظ
(۰۴ اسفند ۱۳۹۴ ۰۳:۳۳ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: زندگی مشترک که قرارداد کاری نیست که با تعهد و حس مسیولیت حل بشه. اگه آدم دلش با زندگی نباشه که فایده نداره.
مگه زندگی بدون تعهد و حس مسئولیتم میشه!!! :|
دلش که بود(تو این مورد شکی نبود)، بحث چیز دیگری بود، بگذریم
|