|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - emadmirza - 17 بهمن ۱۳۹۴ ۰۲:۴۷ ق.ظ
(۱۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۲:۴۰ ق.ظ)fo-eng نوشته شده توسط: بچه ها اگه بخام برنامه نویس بشم چکار کنم؟ تو رو خدا فقط نگید باید خیلی بخونی ..
یک راه حل مناسب بذارید ...
اینایی که برنامه نویسای متبحری هستن چکار کردن. چرا من هر کار می کنم بازم برام برنامه نویسی سخته
سلام . به نظر من باید فیلم نگاه کنی و یه پروژه واسه خودت تعیین کنی . فیلم های شرکت pluarsight ,teamtreehouse
و همچنین با محیطی که داری کد میزنی اشنایی کامل داشته باشی . مثلا اگه بخوای یک کلاس پیاده سازی کنی . وقتی فیلم میبینی متوجه میشی که طرف از اول نمیاد همشو بنویسه بلکه یه گزینه مثلا تو اندروید استدویو هست که متد های geter , setter , وبقیه رو خودش میسازه برات و کارت رو خیلی راحت تر میکنه . این فیلمایی که میان تو نت پد کار میکنن رو نگا نکن محیط برنامه نویسی خیلی مهمه.
بعدش باید دست بکار بشی و عملا کار کنی تئووری به هیچ جا نمیرسی . وقتی واسه خودت یه پروژه تعریف میکنی با یه سری چالش ها و موانع موجه میشی . که میتونی با سرچ کردن تو نت و سایت stackoverflow به جوابات برسی .
به نظر من زبان های ماکروسافت زیاد جالب نیستن چون همه چی رو واست مهیا کرده و درک درست از برنامه نویسی رو از بین میبره .
حلقه فور و وایل رو همه بلدن مهم استفاده از کتابخونه ها و فریم ورک هاست . مثلا توی جاوا بتونی از spring , hibernet و توی c# از entitiy framework و بقیه کتابخونه ها استفاده کنی. که اکثر این کتابخونه مسایل دیزاین پترن و معماری چن لایه mvc داخل خودشون دارن یعنی نیاز نیست از اول بری کداتو طبق دیزاین پترن بنویسی .
و بهترین معلم تجربه است . که از طریق همون چالش هایی که گفتم بدست میاد و اگه بتونی با چن تا برنامه نویس دیگه در ارتباط باشی سریع تر نتیجه میگیری . اگه بتونی در شرکت های برنامه نویسم کار کنی بخاطر فشاری که میارن بهت سریعتر میتونی به اهدافت برسی و متوجه خیلی چیزا میشی .
و در رابطه با برنامه های تجاری که اکثرا با دیتابیس همراه هستن علاوه بر زبان باید با دیتابیس شناخت داشته باشی فرض کن مثلا داری یه سیستم انبارداری مینویسی که که سه تا جدول داره واین جدولا به هم مربوطن مثلا اگه کالا وارد یک جدول بشه باید جمع تعدادش در جدول دیگه وارد بشه شما اینجا نمیای توی c# یا جاوا کد بزنی بلکه یک تریگر داخل دیتابیس مینویسی و دیتابیس اتوماتیک زمانی که داده ای وارد جدول میشه بقیه جدول ها رو تغییر میده . فیلم های شرکت پارسیان در رابطه با sqlserver رو پیشنهاد میدم.
امیدوارم تونسته باشم کمک کرده باشم.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - edward71 - 17 بهمن ۱۳۹۴ ۰۳:۳۴ ق.ظ
خدمت دوستان عرض کنم که آزمون تامین اجتماعی آنچنان سخت بود که حد نداشت، سوالات هم سطح و حتی بالاتر از سطح کارشناسی ارشد طرح شده بود، حالا من یه چندتایی رو مطمئنم درست زدم اکثر کسانی که سر جلسه بودن فقط داشتن با کیک و آبمیوه شون ور میرفتن تا آخر جلسه !
Sent from my iPad Air
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fatemesoleimani - 17 بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۴۵ ب.ظ
خدایا شکرت به خاطر اینکه زنده ام و نفس می کشم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - samane .gh - 17 بهمن ۱۳۹۴ ۰۹:۴۸ ب.ظ
من یکبار مرگ را تجربه کرده ام
یک نفر شبیه تو
دست یک نفر
که شبیه من نبود را گرفته بود !!!!!!!
باران هم می آمد ....... !!!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 17 بهمن ۱۳۹۴ ۱۰:۳۰ ب.ظ
(۱۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۹:۴۸ ب.ظ)samane .gh نوشته شده توسط: من یکبار مرگ را تجربه کرده ام
یک نفر شبیه تو
دست یک نفر
که شبیه من نبود را گرفته بود !!!!!!!
باران هم می آمد ....... !!!
بنده خداها تو بارون بودن؟ خوب چتر میدادین بهشون.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 17 بهمن ۱۳۹۴ ۱۰:۵۷ ب.ظ
(۱۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۰:۳۰ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: بنده خداها تو بارون بودن؟ خوب چتر میدادین بهشون.
اومده بودم یه چیز غمگین بنویسم، اینو خوندم خنده ام گرفت
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - sara9009 - 17 بهمن ۱۳۹۴ ۱۱:۳۹ ب.ظ
........
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 17 بهمن ۱۳۹۴ ۱۱:۵۶ ب.ظ
(۱۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۱:۳۹ ب.ظ)sara9009 نوشته شده توسط: خب با خنده اون چیز غمگین رو بنویس وستا جان
این مطلب با کمی لبخند بر لب بیان شده است .
نه دیگه نمیگم، اون بمونه تو دلم
فقط یه چیز غمیگن دیگه میگم که جنبه آموزشی داره
دیروز تو بیمارستان یه بچه ۲ ماه ایست قلبی کرد و فوت شد و دوقولوی دیگه اش هم بستری شد
گویا خانواده جایی دعوت بودند و مادر بچه ها بهشون شربت دیفن هیدرامین میده که بخوابن و اذیت نکنن :| من به شخصه بارها از مادرها این حرف رو شنیدم که وقتی مجلسی میخوان برن به بچه ها شربت میدن که بخوابن، این شربت رو نباید به بچه ها زیر یکسال داد، اگه بچه کوچیک دارید خیلی دقت کنید و به بقیه هم بگید که بدونن، سر خود هیچ وقت به بچه ها هیچی ندید، واقعا دردناکه همچین اتفاقایی
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 18 بهمن ۱۳۹۴ ۱۲:۰۳ ق.ظ
asfasfasdfasdfasfsafasdf
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mohammad.ardeshiri - 18 بهمن ۱۳۹۴ ۱۲:۴۶ ق.ظ
(۱۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۲:۴۰ ق.ظ)fo-eng نوشته شده توسط: بچه ها اگه بخام برنامه نویس بشم چکار کنم؟ تو رو خدا فقط نگید باید خیلی بخونی ..
یک راه حل مناسب بذارید ...
اینایی که برنامه نویسای متبحری هستن چکار کردن. چرا من هر کار می کنم بازم برام برنامه نویسی سخته
شاید علاقه قلبی نداری به برنامه نویسی
بعضی وقتا آدم خودشو گول میزنه به یه چیز علاقه نداره ولی به خودش میگه چرا من اینکارو دوست دارم
وقتی آدم به یه کاری خیلی علاقه داره حتی اگه سخت باشه خیلی آسون میشه براش
هر آدمی حداقل تو یه رشته نابغه هست چیزی که توش فوق العادی ای پیدا کن
ویه توصیه برای برنامه نویسی اصلا از کتاب های رفرنس شروع نکن مثله دیتل این کتابها برعکس چیزی که همه فکر میکنن برای برنامه نویس مبتدی نیست. از کتابهای مثله برنامه نویسی در ۲۱ روز و یا... شروع کن این کتابا معمولا هدفشون آموزش یه برنامه نویس مبتدی هست . وسعی کن کتاب ترجمه فارسی نباشه تالیف فارسی باشه
البته به نظرم از فیلمهای زبان فارسی در ابتدا شروع کنی خیلی بهتر هرچقدر هم که زبانت خوب باشه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ezra - 18 بهمن ۱۳۹۴ ۰۲:۴۱ ق.ظ
(۱۷ بهمن ۱۳۹۴ ۰۱:۲۰ ق.ظ)sara9009 نوشته شده توسط: شما ببین اول میتونی وارد شی بعد به فکر حقوق باش اون ازمون که اگه یکم بخونی قبولی مهم اون مصاحبه است که اصولا اگه بند پ شامل حال شما نباشه کارتون یکم سخت میشه، یه بار دوست من یکی از این ازمون ها رو قبول میشه بعد تو مصاحبه اکثر سوالا رو جواب میده دیگه اخراش اون مصاحبه کننده تقویم و برداشت تاریخ ها رو ازش میپرسد که خدا رو شکر این دوست ما یه سری از این سوالات رو نتونست جواب بده و رد شد با این که هم تخصص داشت هم مدرکش درست حسابی بود
+حالا امیدوارم این دوستمون هر جفتشو قبول شه من خودم که اصولا دوست ندارم این جور جاها کار کنم (دستمم به گوشت میرسه) ، این جور کارا امنیت دارن یعنی اگه وارد شی دیگه تمومه ولی واسه من یکی جذابیت ندارن ، هر وقت این حرف و به برادرم میزنم میگه مرد نیستی که مسولیتی رو دوشت باشه یا بخوای هزینه ی زن و بچه رو تامین کنی منم اگه جای تو بودم دنبال جذابیت ها بودم نه امنیت
حرفات رو قبول دارم
اما حرفای برادرت رو بیشتر !
اتفاقاً من خودم از اون کسانی هستم که فکر کنم در فضاهای فرسایشی مشاغل دولتی زودتر از بقیه بپوسم !
ولی بعضی چیزا باعث میشه به فکر شغل دولتی باشم
یکیش همونه که برادر شما گفته
یکی دیگه ش خیلی خنده داره : - دلم واسه این همه سال تحصیل خودم , اون همه امتحانای بعضاً سخت و اعصاب خورد کن , اون همه جزوه های کت کلفت بی مصرفی که خوندم , اون همه اعصاب خوردی هایی که داشتم میسوزه ! چون تمام این مکافات واسه رسیدن به یه مدرک کذایی بوده که به هیچ دردی جز برای استخدام در ادارات دولتی نمی خوره !!!
هیچ چیز بدردبخوری تو دانشگاه به من یاد ندادن ! که بخوام بهشون تکیه کنم و کارآفرینی کنم !
یکی دیگش هم وضعیت خوداشتغالی ها در رشته ی ماست
اگه اشتباه نکنم در حوزه ی کارآفرینی رشته ی ما , از هر ۹ نفر فقط یه نفر در کارآفرینی خودش به موفقیت میرسه
و بقیه همه شکست می خورن
این ریسک دیگه خیلی بالاست !
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 18 بهمن ۱۳۹۴ ۱۱:۴۸ ق.ظ
یک دانشجوی افغانی میگفت زمان تحصیلم در سوئیس با یکی از اساتید دانشگاهمون رفتیم کافه نزدیک دانشگاه تا قهوه بخوریم.
حرف از حکومت و اوضاع بد افغانستان شد که استادم حرف جالبی زد که همواره توی ذهنم نقش بست.
استادم گفت: فکر نکن برای کشورها قرعه کشی کرده اند و مردم سوئیس به خاطر شانس خوب این حکومت گیرشون اومده و مردم افغانستان بد شانس بودن و به این روز افتادند، بلکه هر ملتی حکومتی که سزاورش هست رو میسازه و اتفاقا مردم سوئیس حقشون داشتن حکومتی اینچنین هست و افغان ها هم لیاقتشون بیشتر از اینی که دارند، نیست.
دوستم میگفت: کمی احساس تحقیر کردم، به همین خاطر پرسیدم: افغان ها چه کاری باید انجام دهند تا تغییر کنند؟
استاد فنجون قهوه رو از کنار دهانش پائین آورد و لبخندی زد و گفت:
هر سوئیسی در سال ۱۰ کتاب میخواند، تو اگر یک افغانی را دیدی از طرف من بهش بگو چنانچه مردم کشورت سالی یک کتاب بخوانند کشورت تغییر خواهد کرد.
این راه حل به کشورهای مشابه نیز قابل تعمیم است.
قانونی داریم که همیشه صادق است:
""ما به محیط مان عادت می کنیم""
اگر با آدم های بدبخت نشست و برخواست کنید، کم کم به بدبختی عادت می کنید و فکر می کنید که این طبیعی است.
اگر با آدم های غرغرو همنشین باشید عیب جو و غرغرو می شوید و آن را طبیعی می دانید
اگر دوست شما دروغ بگوید، در ابتدا از دستش ناراحت می شوید ولی در نهایت شما هم عادت می کنید به دیگران دروغ بگوییدو اگر مدت طولانی با چنین دوستانی باشید، به خودتان هم دروغ خواهید گفت.
اگر با آدم های خوشحال و پر انگیزه دمخور شوید شما هم خوشحال و پرانگیزه می شوید و این امر برایتان کاملا طبیعی است.
"تصمیم بگیرید به مجموعه افراد مثبت ملحق شوید وگرنه افراد منفی شما را پایین می کشند و اصلا متوجه چنین اتفاقی هم نمی شوی"
ازکتاب:یکروز را ۳۶۵ بار تکرار نکن
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 18 بهمن ۱۳۹۴ ۱۲:۲۸ ب.ظ
قیمت پژو ۲۰۸ نیز ۶۸ میلیون تومان برآورد میشود.
ایران خودرو و سایپا محبوب قلب ها
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 18 بهمن ۱۳۹۴ ۱۲:۵۸ ب.ظ
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - aamitis - 18 بهمن ۱۳۹۴ ۰۱:۱۵ ب.ظ
(۱۷ بهمن ۱۳۹۴ ۱۱:۵۶ ب.ظ)vesta نوشته شده توسط: (17 بهمن ۱۳۹۴ ۱۱:۳۹ ب.ظ)sara9009 نوشته شده توسط: خب با خنده اون چیز غمگین رو بنویس وستا جان
این مطلب با کمی لبخند بر لب بیان شده است .
نه دیگه نمیگم، اون بمونه تو دلم
فقط یه چیز غمیگن دیگه میگم که جنبه آموزشی داره
دیروز تو بیمارستان یه بچه ۲ ماه ایست قلبی کرد و فوت شد و دوقولوی دیگه اش هم بستری شد
گویا خانواده جایی دعوت بودند و مادر بچه ها بهشون شربت دیفن هیدرامین میده که بخوابن و اذیت نکنن :| من به شخصه بارها از مادرها این حرف رو شنیدم که وقتی مجلسی میخوان برن به بچه ها شربت میدن که بخوابن، این شربت رو نباید به بچه ها زیر یکسال داد، اگه بچه کوچیک دارید خیلی دقت کنید و به بقیه هم بگید که بدونن، سر خود هیچ وقت به بچه ها هیچی ندید، واقعا دردناکه همچین اتفاقایی
واقعا که چه مامان ....ای
|