(۲۹ شهریور ۱۳۹۰ ۰۹:۱۲ ب.ظ)mosenabdoli نوشته شده توسط: (29 شهریور ۱۳۹۰ ۰۳:۰۳ ب.ظ)esi نوشته شده توسط: (27 شهریور ۱۳۹۰ ۰۸:۴۵ ب.ظ)mosenabdoli نوشته شده توسط: (26 شهریور ۱۳۹۰ ۱۱:۱۲ ب.ظ)esi نوشته شده توسط:
مگه نمی خوای بری تبریز؟!!!
چرا، ثبت نام کردم، میرم تبریز یعنی مجبورم برم تبریز.
من به همین خاطر با توجه به رتبه افتضاحم روزانه های شهرستان هارو نزدم (البته نرم رو زدم اما هوش رو بعضیا مثل تبریز ،همدان، شاهرود،کردستان و چندتا دیگه که یادم نیست نزدم، البته رتبم زیاد جالب نبود که جای خوبی روزانه قبول بشم) تا بتونم سال بعد هم کنکور شرکت کنم.
من آمارشو گرفتم شبانهها می تونن سال بعد شرکت کنن و اگه قبول شدن برن اما تابلو که روزانهها نمی تونن. بعضی دانشگاهها تطبیق می زنن اما در کل امید چندانی به تطبیق نیست.
بریم ببینیم چی میشه، شاید اصلا امسال بدتر از پارسال شد ،ادعایی هم نداریم اما ما تلاشمونو می کنیم بقیش با خدا . اگه تهران قبول شدم امسال که چه بهتر اگه نشدم ارشد هوش رو از تبریز می گیرمو می خونم واسه ارشد نرم تهران ان شاالله. من که ول کن این درس نیستم (چون خدا می دونه چقدر عاشقه درسم، اما تنها عاشق بودم کافی نیست ..... ). درسته که چند سال یعنی ۲و۳ سال عمرم تلف میشه اما واقعا کاریش نمی شه کرد. این برنامه موقتی که تو ذهنم واسه آینده درسیم تجسم کردم بقیشو خدا داند و بس.
توکل بخدا.
ان شاالله شما هم تو شریف موفق باشی و همیشه شریف باشی .
این چه روحیه ایه پسر؟
بابا کی گفته تبریز بده؟
هم شهرش خوبه هم دانشگاهش ... من واقعن نمی فهمم چرا اینقدر بی روحیه ای.
خیلی استادای خوبی داره...
یه چیز دیگه هم هست، چون تازه هوش گرفته، همه استاداشو از اینور و اونور آورده، به جای اینکه مثل خیلی دانشگاهای درپیت به دانشجو دکتراهاش درس بده. ۳ تا استاد از استادای ما توش درس میدن که خیلی کارشون درسته، بقیه هم از گروه کنترل (دانشکده برق) که اونام کلی خفنن واسه خودشون ...
تو نیگا نکن چون تازه هوش گرفته و کسی نمیشناسه تبریزو، آخر از همه پر میشه، برو ببین چه دانشگاهیه و چه استادایی...
مطمئن باش اگه روحیهی خوبی داشته باشی بعد یکی دو ماه کلی جذاب بشه برات زندگی تو تبریز...
ببین کی گفتم!
ا
تو هم دلت خوشه محسن، تو دلت جای دیگه گرمه این حرفارو می زنی( البته بزنم به تخته، خدارو هزار مرتبه شکر که رفیق ما شریف می خونه، حتما لیاقتشو داشته که قبول شده)
آره، انصافا روحیم خیلی خرابه.
از یه طرف کنکورو بد دادیم، گفتیم باشه سال بعد تلاش می کنیم، گفتیم تهران خدمت می کنیم درسمونم می خونیم، تلخی کنکور قبلی رو جبران می کنیم اونم که افتادیم تو کرمانشاه که واقعا اوضاش خراب بود و نمی شد درس خوند.
ولی کاریش نمیشه کرد رفیق، نا شکری نمی کنم اما واقعا بد شانسی آوردم.
به یه شبانه تهران راضی بودم که نشد یعنی خدا نخواست شاید هم من نتونستم، نمی دونم.
توکل بخدا.
کاریش نمی شه کرد، واقعا عمرم هدر رفت، تبریزم مجبورم برم، شرایطم اصلا خوب نبود هم سربازی جای بد بودم و هم شرایط روحیم خوب نبود. اما کاریش نمی شه کرد، همینی که هست.
باید همین وضع رو طوری تحمل کرد، باید کاری کنم بیشتر از این ضربه نخورم، باید شرایط رو به نفع خودم تغییر بدم. امید اولم واسه کنکور سال بعده. تلاشمو بکنم ببینم چی میشه دیگه.
می دونم با حسرت خوردن به گذشته و غصه خوردن چیزی درست نمی شه، باید صبور باشم تا اوضاع بهتر بشه.
توکل بخدا .
اما .......... شاید صلاح ما تو سخت گذروندن روزگاره !!! شاید ..... شکر
من سرشار از روحیه و انگیزهام واسه خوندن واسه سال بعد، خسته هم نمی شم اما خدا خودش شرایط زندگیمو جور کنه که بتونم، بعضی اوقات واقعا زندگی شرایطتش جوری می شه که نمی تونی بخونی . ان شالله خدا خودش ریدیف کنه بتونیم بخونیم.
بی خیال رفیق .
موفق باشی