زمان کنونی: ۲۵ آبان ۱۴۰۳, ۱۲:۱۱ ق.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن می‌توانید عضو شوید.
گزینه‌های شما (ورودثبت نام)

محتواى سوره ق

ارسال:
۳۱ شهریور ۱۳۹۳, ۱۲:۱۵ ب.ظ
محتواى سوره ق
سوره ق
سوره ق [۵۰]
این سوره در «مکّه» نازل شده، و داراى ۴۵ آیه است‏
محتواى سوره:
محور بحثهاى این سوره مسأله «معاد» است و در مسائل مربوط به معاد انگشت روى امور زیر مى‏گذارد.
۱- انکار و تعجب کافران از مسأله معاد (معاد جسمانى).
۲- استدلال بر مسأله معاد از طریق توجه به نظام آفرینش، و مخصوصا احیاى زمینهاى مرده به وسیله نزول باران.
۳- استدلال بر مسأله معاد از طریق توجه به خلقت نخستین.
۴- اشاره به مسأله ثبت اعمال و اقوال براى «یوم الحساب».
۵- مسائل مربوط به مرگ و انتقال از این جهان به سراى دیگر.
۶- گوشه‏اى از حوادث روز قیامت و اوصاف بهشت و دوزخ.
۷- اشاره به حوادث تکان دهنده پایان جهان.
در این میان اشاراتى کوتاه و مؤثر به وضع اقوام طغیانگر پیشین و سرنوشت دردناک و شوم آنها- مانند قوم فرعون، عاد، لوط، شعیب، و تبع- نیز دستوراتى براى توجه به خدا و ذکر او به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله داده شده است. و اشاره کوتاهى به عظمت قرآن در آغاز و پایان سوره به چشم مى‏خورد.
فضیلت تلاوت سوره:
از روایات اسلامى استفاده مى‏شود که پیامبر صلّى اللّه علیه و اله اهمیت فراوانى براى این سوره قائل بود، تا آنجا که هر روز جمعه آن را در خطبه برگزیده تفسیر نمونه، ج‏۴، ص: ۵۱۶
نماز جمعه قرائت مى‏فرمود.
و نیز در حدیثى از امام باقر علیه السّلام آمده است: «کسى که پیوسته در نمازهاى فریضه و نافله سوره «ق» را بخواند خداوند روزى او را گسترده مى‏کند، و نامه اعمالش را به دست راستش مى‏دهد، و حساب او را در قیامت آسان مى‏سازد».
نیاز به یاد آورى ندارد که این همه افتخار و فضیلت تنها با خواندن الفاظ حاصل نمى‏شود، بلکه خواندن الفاظ سر آغازى است براى بیدارى اندیشه‏ها و آن نیز وسیله‏اى است براى عمل صالح و هماهنگى با محتواى سوره.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه ۱)- در اینجا بار دیگر در آغاز این سوره به بعضى از «حروف مقطعه» برخورد مى‏کنیم و آن حرف «قاف» (ق). است.
چنانکه قبلا نیز گفته‏ایم یکى از تفسیرهاى قابل توجه «حروف مقطعه» این است که «قرآن» با آن همه عظمت از مواد ساده‏اى همچون حروف «الفبا» تشکیل یافته، و این نشان مى‏دهد که ابداع‏گر و نازل کننده قرآن مجید علم و قدرت بى‏پایان داشته که از چنین ابزار ساده‏اى چنان ترکیب عالى آفریده است.
برخى از مفسران نیز «ق» را اشاره به بعضى از اسماء اللّه مانند «قادر» و «قیوم» دانسته‏اند.
از جمله امورى که گواهى مى‏دهد ذکر این حرف از حروف مقطعه براى بیان عظمت قرآن است این که بلافاصله بعد از آن مى‏فرماید: «سوگند به قرآن مجید» که قیامت و رستاخیز حق است (وَ الْقُرْآنِ الْمَجِیدِ).
«مجید» از ماده «مجد» به معنى «شرافت گسترده» است قرآن عظمت و شرافتى بى‏پایان دارد ظاهرش زیبا، محتوایش عظیم، دستوراتش عالى، و برنامه‏هایش آموزنده و حیات‏بخش است.
(آیه ۲) سپس به بیان پاره‏اى از ایرادهاى بى‏اساس کفار و مشرکان عرب برگزیده تفسیر نمونه، ج‏۴، ص: ۵۱۷
پرداخته، از میان آنها به دو ایراد اشاره کرده، نخست مى‏گوید: «آنها تعجب کردند که پیامبرى انذارگر، از میان خودشان آمده، و کافران گفتند: این چیز عجیبى است»؟! (بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْکافِرُونَ هذا شَیْ‏ءٌ عَجِیبٌ).
این ایرادى است که قرآن بارها به آن و پاسخ آن اشاره کرده، و تکرار آن نشان مى‏دهد که از ایرادهاى اصلى کفار بوده که همواره آن را تکرار مى‏کردند.
(آیه ۳)- بعد از این ایراد به رسالت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و اینکه چگونه از جنس بشر است؟ ایراد دیگرى به محتواى دعوت او داشتند و انگشت روى مسأله‏اى مى‏گذاردند که براى آنها از هر نظر عجیب و غریب بود.
آنها مى‏گفتند: «آیا هنگامى که مردیم و خاک شدیم (دوباره به زندگى باز مى‏گردیم) این بازگشتى بعید است»! (أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً ذلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ).
(آیه ۴)- تنها در اینجا نیست که این ایراد را به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله کردند، بارها گفتند، و بارها پاسخ شنیدند و باز هم از روى لجاجت تکرار کردند.
به هر حال قرآن مجید در اینجا از چند راه به آنها پاسخ مى‏گوید:
نخست: به علم بى‏پایان خداوند اشاره کرده، مى‏فرماید: «ما مى‏دانیم آنچه را زمین از بدن آنها مى‏کاهد و نزد ما کتابى است که همه چیز در آن محفوظ است» (قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا کِتابٌ حَفِیظٌ).
اگر اشکال و ایراد شما به خاطر این است که استخوانهاى آدمى مى‏پوسد، و گوشت او خاک مى‏شود، و جزء زمین مى‏گردد و ذراتى از آن نیز تبدیل به بخار و گازهاى پراکنده در هوا مى‏گردد، چه کسى مى‏تواند آنها را جمع آورى کند؟ و اصلا چه کسى از آنها با خبر است؟
پاسخش معلوم است: خداوندى که علم او به تمام اشیاء احاطه دارد تمام این ذرات را مى‏شناسد، و به هنگام لزوم همه را جمع آورى مى‏کند، همان گونه که ذرات پراکنده آهن را در میان تلى از غبار با یک قطعه آهن‏ربا مى‏توان جمع آورى کرد، جمع آورى ذرات پراکنده هر انسان براى خدا از این هم آسانتر است.
و اگر ایراد آنها این است که حساب اعمال انسان را چه کسى براى معاد برگزیده تفسیر نمونه، ج‏۴، ص: ۵۱۸
و رستاخیز نگه مى‏دارد پاسخش این است که همه اینها در لوح محفوظ ثبت است، اصولا چیزى در این عالم گم نمى‏شود، حتى اعمال شما باقى مى‏ماند، هر چند تغییر شکل مى‏دهد.
(آیه ۵)- سپس به پاسخ دیگرى مى‏پردازد که بیشتر جنبه روانى دارد، مى‏گوید: «بلکه آنها حق را هنگامى که به سراغشان آمد تکذیب کردند» (بَلْ کَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ).
یعنى آنها آگاهانه منکر حق شده‏اند، و گر نه گرد و غبارى بر چهره حق نیست، و چنانکه در آیات بعد مى‏آید آنها صحنه معاد را با چشم خود مکرر در این دنیا مى‏بینند و جاى شک و تردید ندارد.
لذا در پایان آیه مى‏افزاید: «از این رو پیوسته در کار پراکنده خود متحیرند» (فَهُمْ فِی أَمْرٍ مَرِیجٍ).
گاه پیامبر صلّى اللّه علیه و اله را مجنون مى‏خوانند، گاه کاهن، و گاه شاعر.
گاه مى‏گویند: «بشرى به او تعلیم مى‏دهد»! و ....
این پراکنده گوئیها نشان مى‏دهد که حق را دریافته‏اند، و به دنبال بهانه جوئى هستند و لذا هرگز روى یک حرف نمى‏ایستند.
(آیه ۶)- لحظه‏اى به آسمان بنگرید! قرآن همچنان بحث «دلائل معاد» را دنبال مى‏کند، گاه از طریق قدرت بى‏انتهاى حق و گاه از وجود صحنه‏هاى معاد در همین دنیا کمک مى‏گیرد.
نخست توجه منکران را به آفرینش آسمانها جلب کرده، مى‏گوید: «آیا به آسمان بالاى سرشان نگاه نکردند که چگونه ما آن را بنا کرده‏ایم (بى‏آنکه ستون و پایه‏اى داشته باشد) و چگونه آن را (به وسیله ستارگان) زینت بخشیده‏ایم، و هیچ شکاف و شکستى در آن نیست»! (أَ فَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَى السَّماءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْناها وَ زَیَّنَّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ).
منظور از نگاه کردن در اینجا نگاهى توأم با اندیشه و تفکر است که انسان را به قدرت عظیم خالق این آسمان پهناور و شگفتیهایش آشنا سازد.
برگزیده تفسیر نمونه، ج‏۴، ص: ۵۱۹
(آیه ۷)- سپس به عظمت آفرینش زمین پرداخته، مى‏افزاید: «و زمین را گسترش دادیم و در آن کوههائى عظیم و استوار افکندیم، و از هر نوع گیاه بهجت انگیز در آن رویاندیم» (وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَیْنا فِیها رَواسِیَ وَ أَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ).
آرى! آفرینش زمین از یک سو، گسترش آن (بیرون آمدن از زیر آب) از سوى دیگر، پیدایش کوهها که ریشه‏هاى آن به هم پیوسته و همچون زرهى زمین را در برابر فشارهاى درونى و برونى و جزر و مدهاى حاصل از جاذبه ماه و خورشید حفظ مى‏کند، از سوى سوم، و پیدایش انواع گیاهان با آن همه عجائب و زیبائیها از سوى چهارم همگى دلیل بر قدرت بى‏پایان اوست.
(آیه ۸)- در این آیه نتیجه گیرى کرده، مى‏گوید: همه اینها را آفریدیم «تا وسیله بینائى و یاد آورى براى هر بنده توبه کارى باشد»! (تَبْصِرَةً وَ ذِکْرى‏ لِکُلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ).
آرى! کسى که قدرت بر آفرینش آسمانها با آن همه عظمت و زیبائى، و زمین با این همه نعمت و جمال و نظم و حساب دارد، چگونه نمى‏تواند مردگان را بار دیگر لباس حیات بپوشاند، و قیامتى بر پا کند؟
(آیه ۹)- در این آیه پایه استدلال دیگرى را مى‏نهد و مى‏گوید: «و از آسمان آبى پر برکت نازل کردیم و به وسیله آن باغها و دانه‏هایى را که درو مى‏کنند رویاندیم» (وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکاً فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصِیدِ).
(آیه ۱۰)- سپس مى‏افزاید: «و (همچنین) نخلهاى بلند قامت که میوه‏هاى متراکم دارند» (وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضِیدٌ).
(آیه ۱۱)- در پایان این بخش مى‏گوید: «همه اینها براى روزى بخشیدن به بندگان است، و به وسیله باران زمین مرده را زنده کردیم (آرى) زنده شدن مردگان (و خروج آنها از قبرها) نیز همین گونه است»! (رِزْقاً لِلْعِبادِ وَ أَحْیَیْنا بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً کَذلِکَ الْخُرُوجُ).
و به این ترتیب ضمن یاد آورى نعمتهاى عظیمش به بندگان، و تحریک حس برگزیده تفسیر نمونه، ج‏۴، ص: ۵۲۰
شکر گزارى آنها در مسیر شناخت او، به آنها یادآور مى‏شود که شما نمونه معاد را همه سال در برابر چشمان خود در همین جهان مى‏بینید، زمینهاى مرده و خشک و خالى از هر گونه آثار زندگى بر اثر نزول قطرات باران به حرکت در مى‏آیند، و غوغاى رستاخیز را سر مى‏دهند، از هر گوشه که گیاهى مى‏روید «وحده لا شریک له» مى‏گوید! این جنبش عظیم و حرکت به سوى حیات و زندگى در عالم گیاهان بیانگر این واقعیت است که آفریدگار عالم مى‏تواند موجودات مرده را بار دیگر حیات بخشد چرا که «وقوع» چیزى اقوى دلیل بر «امکان» آن است.
(آیه ۱۲)- تنها تو نیستى که گرفتار دشمنى! قرآن همچنان ادامه بحثهاى مربوط به معاد از دریچه‏هاى مختلف را دنبال مى‏کند، نخست براى دلدارى پیامبر صلّى اللّه علیه و اله مى‏فرماید: فقط تو نیستى که این گروه کافر تو و محتواى دعوتت را- خصوصا در باره معاد- تکذیب کردند «پیش از آنان قوم نوح و اصحاب الرّاس و قوم ثمود (پیامبرانشان را) تکذیب کردند» (کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ أَصْحابُ الرَّسِّ وَ ثَمُودُ).
«قوم ثمود» همان قوم صالح پیامبر بزرگ خداست، که در سرزمین «حجر» در شما حجاز زندگى داشتند، و در مورد «اصحاب الرّسّ»، بسیارى عقیده دارند که آنها طائفه‏اى بودند که در سرزمین «یمامه» مى‏زیستند و پیامبرى به نام «حنظله» داشتند که او را تکذیب کردند و سر انجام در چاهش افکندند.
(آیه ۱۳)- سپس مى‏افزاید: «و هم چنین قوم عاد و فرعون و قوم لوط» (وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ وَ إِخْوانُ لُوطٍ).
منظور از برادران «لوط» همان قوم لوط است چرا که قرآن از این پیامبران بزرگ به عنوان برادر یاد کرده است.
(آیه ۱۴)- «و نیز اصحاب الایکه [قوم شعیب‏] و قوم تبّع» که در سرزمین یمن زندگى مى‏کردند (وَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ).
«ایکه» به معنى درختان فراوان و درهم پیچیده، و یا به تعبیر دیگر بیشه مانند برگزیده تفسیر نمونه، ج‏۴، ص: ۵۲۱
است، و اصحاب الایکه گروهى از قوم شعیب هستند که در غیر شهر «مدین» زندگى مى‏کردند، شهرى که داراى درختان بسیار بود.
سپس به تمام این اقوام هشت گانه اشاره کرده، مى‏گوید: «هر یک از آنها فرستادگان الهى را تکذیب کردند، و وعده عذاب من در باره آنها تحقق یافت» (کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِیدِ).
این اقوام هم پیامبرانشان را تکذیب کردند، و هم مسأله توحید و معاد را، و سر انجام به سرنوشت دردناکى گرفتار شدند، بعضى گرفتار طوفان شدند، بعضى سیلاب، بعضى دیگر صاعقه، و بعضى زلزله، و یا غیر آن و سر انجام میوه تلخ تکذیب را چشیدند.
(آیه ۱۵)- در این آیه به ذکر یکى دیگر از دلائل امکان رستاخیز پرداخته، مى‏گوید: «آیا ما از آفرینش نخستین عاجز ماندیم» که قادر بر آفرینش رستاخیز نباشیم؟! (أَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ).
سپس مى‏افزاید: آنها در آفرینش نخستین تردید ندارند، زیرا خالق انسانها را خدا مى‏دانند «ولى آنها (با این همه دلائل روشن) باز در آفرینش جدید تردید دارند» (بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ).
در حقیقت آنها بر اثر هواى نفس و تعصب و لجاجت گرفتار تناقضند، از یکسو خالق انسانها را در آغاز خداوند مى‏دانند که همه را از خاک آفریده، اما از سوى دیگر وقتى به مسأله آفرینش مجدد انسانها از خاک مى‏رسند آن را مطلبى عجیب و باور ناکردنى مى‏شمرند، در حالى که هر دو مثل یکدیگرند.
(آیه ۱۶)- کمترین سخنان شما را هم مى‏نویسند! در اینجا بخش دیگرى از مسائل مربوط به معاد مطرح مى‏شود و آن مسأله ثبت و ضبط اعمال انسانها براى روز حساب است.
نخست از علم بى‏پایان خدا و احاطه علمى او به انسانها سخن گفته، مى‏فرماید: «ما انسان را آفریدیم و وسوسه‏هاى نفس او را مى‏دانیم» (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ). برگزیده تفسیر نمونه، ج‏۴، ص: ۵۲۲
منظور از کلمه «توسوس» در اینجا این است که وقتى خداوند از خطورات قلبى آنها و وسوسه‏هاى زود گذرى که از فکر آنها مى‏گذرد آگاه است مسلما از تمام عقائد و اعمال و گفتار آنها با خبر مى‏باشد، و حساب همه را براى روز حساب نگه مى‏دارد.
آرى! او خالق است، و خلقتش دائم و مستمر، و ما در جمیع حالات وابسته به وجود او هستیم، با این حال چگونه ممکن است او از ظاهر و باطن ما بى‏خبر باشد؟! و در ذیل آیه براى روشنتر ساختن مطلب مى‏افزاید: «و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم» (وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ).
این همان است که در جاى دیگر مى‏گوید: «بدانید خداوند بین انسان و قلب او حائل مى‏شود، و همه شما نزد او در قیامت جمع خواهید شد». (انفال/ ۲۴) البته همه اینها تشبیه است و قرب خداوند از این هم برتر و بالاتر است، هر چند مثالى از اینها رساتر در محسوسات پیدا نمى‏شود.
توجه به این واقعیت انسان را بیدار مى‏کند، و به مسؤولیت سنگین و پرونده دقیق او در دادگاه عدل الهى آشنا مى‏سازد، و از انسان بى‏خبر و بى‏تفاوت، موجودى هوشیار و سر به راه و متعهد و با تقوا به وجود مى‏آورد.
(آیه ۱۷)- در این آیه مى‏افزاید: به خاطر بیاورید «هنگامى را که دو فرشته راست و چپ که ملازم انسان هستند اعمال او را دریافت مى‏دارند» (إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِیدٌ).
یعنى علاوه بر احاطه علمى خداوند به ظاهر و باطن انسان، دو فرشته نیز مأمور حفظ و نگاهدارى حساب اعمال اویند که از طرف راست و چپ از او مراقبت مى‏کنند، پیوسته با او هستند و لحظه‏اى جدا نمى‏شوند، تا از این طریق اتمام حجت بیشترى شود، و تأکیدى باشد بر مسأله نگاهدارى حساب اعمال.
در روایات اسلامى آمده است که: «فرشته سمت راست، نویسنده حسنات است، و فرشته سمت چپ نویسنده سیئات، و فرشته اول فرمانده فرشته دوم برگزیده تفسیر نمونه، ج‏۴، ص: ۵۲۳
است، هنگامى که انسان عمل نیکى انجام دهد، فرشته سمت راست ده برابر مى‏نویسد، و هنگامى که عمل بدى از او سر زند، و فرشته سمت چپ مى‏خواهد آن را بنویسد، فرشته اول مى‏گوید: عجله مکن. لذا او هفت ساعت به تأخیر مى‏اندازد، اگر پشیمان شد و توبه کرد چیزى نمى‏نویسد، و اگر توبه نکرد تنها یک گناه براى او مى‏نویسد».

(آیه ۱۸)- این آیه باز روى مسأله فرشتگان ثبت اعمال تکیه کرده، مى‏گوید:
«انسان هیچ سخنى را بر زبان نمى‏آورد مگر این که همان دم فرشته‏اى مراقب و آماده براى انجام مأموریت (و ضبط آن) است» (ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ).
در آیه گذشته سخن از ثبت تمامى اعمال آدمى بود، و در این آیه روى خصوص الفاظ و سخنان او تکیه مى‏کند، و این به خاطر اهمیت فوق العاده و نقش مؤثرى است که گفتار در زندگى انسانها دارد، تا آنجا که گاهى یک جمله مسیر اجتماعى آنها را به سوى خیر یا شر تغییر مى‏دهد.
(آیه ۱۹)- قیامت و چشمهاى تیز بین! در اینجا باز صحنه‏هاى دیگرى از مسائل مربوط به «معاد» منعکس است: صحنه «مرگ» صحنه «نفخ صور» و صحنه «حضور در محشر».
نخست مى‏فرماید: «و سر انجام سکرات (و بیخودى در آستانه) مرگ به حق فرا مى‏رسد» (وَ جاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ).
«سکره مرگ» حالتى است شبیه به «مستى» که بر اثر فرا رسیدن مقدمات مرگ، به صورت هیجان و انقلاب فوق العاده‏اى به انسان دست مى‏دهد، و گاه بر عقل او چیره مى‏گردد، و او را در اضطراب و نا آرامى شدیدى فرو مى‏برد. چرا که روح سالیان دراز با این تن خو گرفته و پیوند داشته است.
على علیه السّلام ترسیم زنده و گویائى از لحظه مرگ و سکرات آن دارد، مى‏فرماید:
«سکرات مرگ، توأم با حسرت از دست دادن آنچه داشتند بر آنها هجوم مى‏آورد، اعضاى بدنشان سست مى‏گردد، و رنگ از صورتهایشان مى‏پرد کم کم مرگ در آنها نفوذ کرده، میان آنها و زبانشان جدائى مى‏افکند، در حالى که او در میان برگزیده تفسیر نمونه، ج‏۴، ص: ۵۲۴
خانواده خویش است، با چشمش مى‏بیند و با گوشش مى‏شنود و عقل و هوشش سالم است، اما نمى‏تواند سخن بگوید! در این مى‏اندیشد که عمرش را در چه راه فانى کرده؟ و روزگارش را در چه راهى سپرى نموده است؟! به یاد ثروتهائى مى‏افتد که در تهیه آن چشم بر هم گذارده، و از حلال و حرام و مشکوک جمع آورى نموده، و تبعات و مسؤولیت گرد آورى آن را بر دوش مى‏کشد، در حالى که هنگام جدائى و فراق از آنها رسیده است او به دست بازماندگان مى‏افتد، آنها از آن متنعم مى‏شوند و بهره مى‏گیرند اما مسؤولیت و حسابش بر اوست»؟
سپس قرآن ادامه مى‏دهد: به کسى که در حال سکرات مرگ است گفته مى‏شود: «این همان چیزى است که تو از آن مى‏گریختى»! (ذلِکَ ما کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ).
آرى! مرگ واقعیتى است که غالب افراد از آن مى‏گریزند، به خاطر این که آن را «فنا» مى‏دانند، نه دریچه‏اى به عالم «بقاء» یا به خاطر علائق و پیوندهاى شدیدى که با دنیا و مواهب مادى دارند و نمى‏توانند از آن دل بر کنند، و یا به خاطر تاریکى نامه اعمالشان! هر چه هست از آن گریزانند، اما چه سود که این سرنوشتى است که در انتظار همگان است، و احدى را توان فرار از آن نیست.
(آیه ۲۰)- سپس به مسأله نفخ صور پرداخته، مى‏فرماید: «و در صور دمیده مى‏شود و آن روز روز تحقق وعده وحشتناک است» (وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ ذلِکَ یَوْمُ الْوَعِیدِ).
منظور از «نفخ صور» در اینجا همان نفخ دوم است که نفخه «قیام» و «جمع» و «حضور» است، نفخه‏اى است که در آغاز «رستاخیز» انجام مى‏گیرد، و با آن، همه انسانها زنده مى‏شوند، و از قبرها برخاسته، براى حساب و جزا در محضر عدل الهى حاضر مى‏شوند.
(آیه ۲۱)- در این آیه وضع انسانها را به هنگام ورود در محشر چنین بیان مى‏کند: «و (در آن روز) هر انسان وارد محشر مى‏شود، در حالى که همراه او برگزیده تفسیر نمونه، ج‏۴، ص: ۵۲۵
حرکت دهنده و گواهى است» (وَ جاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِیدٌ).
درست همچون دادگاههاى این جهان که مأمورى همراه شخص متهم است و شاهدى بر اعمال او، شهادت مى‏دهد.
(آیه ۲۲)- در اینجا به مجرمان، یا به همه انسانها، خطاب مى‏شود که: «تو از این صحنه (و دادگاه بزرگ) غافل بودى، و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم، و امروز چشمت کاملا تیز بین است»! (لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ).
آرى! پرده‏هاى جهان ماده: آمال و آرزوها، عشق و علاقه به دنیا، زن و فرزند و مال و مقام، هوسهاى سرکش و حسادتها، تعصب و جهل و لجاجت به تو اجازه نمى‏داد که امروز را از همان زمان بنگرى، با این که نشانه‏هاى معاد و رستاخیز روشن بود و دلائل آن آشکار! امروز گرد و غبار غفلت فرو نشسته، حجابهاى جهل و تعصب و لجاج کنار رفته، پرده‏هاى شهوات و آمال و آرزوها دریده شده، حتى آنچه در پرده غیب مستور بوده ظاهر گشته است.
(آیه ۲۳)- همنشینان انسان از فرشتگان و شیاطین: باز در اینجا صحنه دیگرى از معاد ترسیم شده، صحنه تکان دهنده‏اى که فرشته قرین انسان، محکومیت او را بر ملا مى‏سازد، و فرمان خداوند براى مجازات او صادر مى‏شود.
نخست مى‏فرماید: «فرشته همنشین او مى‏گوید: این نامه اعمال اوست که نزد من حاضر و آماده است» و از تمام کارهاى کوچک و بزرگ او در سراسر عمر پرده بر مى‏دارد (وَ قالَ قَرِینُهُ هذا ما لَدَیَّ عَتِیدٌ).
منظور از «قرین» در اینجا فرشته‏اى است که در دنیا همراه انسان و مأمور ضبط اعمال اوست، و در دادگاه عدل الهى گواهى مى‏دهد.
(آیه ۲۴)- سپس خداوند دو فرشته مأمور ثبت اعمال را مخاطب ساخته، فرمان مى‏دهد: «هر کافر متکبر لجوج را در جهنم افکنید» (أَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنِیدٍ).
برگزیده تفسیر نمونه، ج‏۴، ص: ۵۲۶
(آیه ۲۵)- در این آیه به چند وصف از اوصاف زشت و مذموم این کافران عنید اشاره کرده، مى‏گوید: «همان کسى که به شدت مانع خیر است و متجاوز، و در شک و تردید است» حتى دیگران را به تردید مى‏افکند (مَنَّاعٍ لِلْخَیْرِ مُعْتَدٍ مُرِیبٍ).
(آیه ۲۶)- باز در ادامه اوصاف این گروه عنید مى‏افزاید: «همان کسى که معبود دیگرى با خدا قرار داده» و راه شرک و دو گانگى را پیش گرفته است (الَّذِی جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ).
آرى «او را در عذاب شدید بیفکنید» (فَأَلْقِیاهُ فِی الْعَذابِ الشَّدِیدِ).
(آیه ۲۷)- این آیه پرده از روى ماجراى دیگرى از سرنوشت این گروه کافر لجوج بر مى‏دارد، و آن مخاصمه و بحثى است که با شیطان در قیامت دارند، آنها تمام گناهان خویش را به گردن شیاطین اغواگر مى‏افکنند، مى‏فرماید: «و همنشینش (از شیاطین) مى‏گوید: پروردگارا! من او را به طغیان وا نداشتم (و به اجبار در این راه نیاوردم او خودش با میل و اراده خویش این راه را برگزید) و او در گمراهى دور و درازى بود» (قالَ قَرِینُهُ رَبَّنا ما أَطْغَیْتُهُ وَ لکِنْ کانَ فِی ضَلالٍ بَعِیدٍ).
(آیه ۲۸)- گر چه در این آیات تنها سخن از دفاع شیطان به میان آمده و سخنى از اعتراض کفار بر شیطان دیده نمى‏شود، ولى به قرینه سایر آیات قرآن که آنها در قیامت با هم جر و بحث مى‏کنند و به قرینه آیه مورد بحث گفتار طرفین اجمالا روشن مى‏شود، زیرا در این آیه مى‏خوانیم: خدا «فرمود: نزد من جدال و مخاصمه نکنید، من پیشتر به شما هشدار داده‏ام» و اتمام حجت کرده‏ام (قالَ لا تَخْتَصِمُوا لَدَیَّ وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَیْکُمْ بِالْوَعِیدِ).
(آیه ۲۹)- سپس براى تأکید بیشتر مى‏افزاید: «سخن من تغییر ناپذیر است، و من هرگز به بندگانم ستم نخواهم کرد» (ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ).
این آیات دلیل بر اختیار و آزادى اراده بندگان است، نه شیطان مجبور است شیطنت کند، و نه کافران مجبورند راه کفر و عناد و راه شیطان را پیش گیرند و نه سرنوشت قطعى و خارج از اراده براى کسى مقرر شده است.
(آیه ۳۰)- در این آیه به فراز کوتاه و تکان دهنده‏اى از حوادث قیامت اشاره برگزیده تفسیر نمونه، ج‏۴، ص: ۵۲۷
کرده، مى‏گوید: به خاطر بیاورید «روزى را که به جهنم مى‏گوئیم: آیا پر شده‏اى؟! و او مى‏گوید: آیا افزون بر این هم هست»! (یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِیدٍ).
این آیه به خوبى نشان مى‏دهد که دوزخیان بسیارند و جهنم منظره هولناک و وحشتناکى دارد و تهدید الهى جدى است، و به گونه‏اى است که فکر در باره آن لرزه بر اندام هر انسانى مى‏افکند.
(آیه ۳۱)- با توجه به این که بحثهاى این سوره غالبا بر محور مسأله معاد و امورى که در ارتباط با آن است دور مى‏زند و با توجه به این که در آیات گذشته از چگونگى افکندن کفار لجوج در جهنم و شدت عذاب آنها و صفاتى که آنها را به دوزخ مى‏کشد سخن به میان آمد، در اینجا صحنه دیگرى را ترسیم مى‏کند، صحنه داخل شدن پرهیزکاران به بهشت با احترام کامل، و اشاره به انواع نعمتهاى بهشتى و صفاتى که انسان را در صف بهشتیان قرار مى‏دهد، تا در مقایسه با یکدیگر حقایق روشنتر گردد.
نخست مى‏فرماید: «و در آن روز بهشت را به پرهیزکاران نزدیک مى‏کنند و فاصله‏اى از آنان ندارد»! (وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ غَیْرَ بَعِیدٍ).
(آیه ۳۲)- سپس در شرح اوصاف بهشتیان مى‏گوید: «این چیزى است که به شما وعده داده مى‏شوید و براى کسانى است که به سوى خدا باز مى‏گردند، و پیمانها و احکام او را حفظ مى‏کنند» (هذا ما تُوعَدُونَ لِکُلِّ أَوَّابٍ حَفِیظٍ).
(آیه ۳۳)- در ادامه این اوصاف در این آیه به دو وصف دیگر آنها اشاره مى‏کند- که در حقیقت توضیح و تفسیرى است براى اوصاف گذشته- مى‏فرماید:
«آن کسى که از خداوند رحمان در نهان بترسد و با قلبى پر انابه در محضر او حاضر شود» (مَنْ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنِیبٍ).
آنها نه فقط در حضور جمع که در تنهائى و خلوت نیز مرتکب گناهى نمى‏شوند.
این خوف و خشیت سبب مى‏شود که قلب آنها «منیب» باشد، دائما متوجه برگزیده تفسیر نمونه، ج‏۴، ص: ۵۲۸
خدا گردد، و به طاعت او اقبال کند، و از هر گناه و لغزشى توبه نماید، و این حال را تا پایان عمر ادامه دهد و با همین حالت وارد عرصه محشر گردد.
(آیه ۳۴)- سپس مى‏افزاید: کسانى که داراى این چهار صفتند هنگامى که بهشت به آنها نزدیک مى‏شود، فرشتگان الهى به عنوان احترام و اکرام به آنها مى‏گویند: «به سلامت وارد بهشت شوید» (ادْخُلُوها بِسَلامٍ). سلامت از هر گونه بدى و ناراحتى و آفت و بلا و کیفر و عذاب، سلامت کامل از نظر جسم و جان.
سپس براى آرامش خاطر آنها اضافه مى‏کند: «امروز، روز جاودانگى است» جاودانى نعمتها، و جاودانى بهشت با تمام مواهبش (ذلِکَ یَوْمُ الْخُلُودِ).
(آیه ۳۵)- و به دنبال این دو موهبت- بشارت سلامت، و بشارت جاودانگى در بهشت- خداوند منان دو بشارت دیگر به آنها مى‏دهد که مجموعا چهار بشارت است همانند چهار وصفى که آنها داشتند، مى‏فرماید: «هر چه بخواهند در آنجا براى آنها هست» (لَهُمْ ما یَشاؤُنَ فِیها).
و علاوه بر آن «نزد ما نعمتهاى بیشترى است» که به فکر هیچ کس نمى‏رسد (وَ لَدَیْنا مَزِیدٌ).
تعبیرى از این زنده‏تر و رساتر و دل انگیزتر تصور نمى‏شود.
(آیه ۳۶)- بعد از پایان گرفتن گفتگو پیرامون بهشت و دوزخ، صفات بهشتیان و دوزخیان، و درجات و درکات آنها، براى نتیجه گیرى کامل از این بحث، مجرمان را مورد توجه قرار داده، مى‏فرماید: «چه بسیار اقوامى را که پیش از آنها هلاک کردیم، اقوامى که از آنها قویتر بودند، و شهرها (و کشورها) را گشودند» اما بر اثر کفر و ظلم و بیدادگرى و گناه نابود شدند (وَ کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشاً فَنَقَّبُوا فِی الْبِلادِ).
«آیا هیچ راه فرارى (از عذاب الهى براى این گونه افراد) وجود دارد»؟ (هَلْ مِنْ مَحِیصٍ).
آیه به کفّار لجوج معاصر پیامبر صلّى اللّه علیه و اله هشدار مى‏دهد که سرى به تاریخ گذشتگان بزنند و آثار آنها را بر صفحات تاریخ و صفحه روى زمین بنگرند، ببینند برگزیده تفسیر نمونه، ج‏۴، ص: ۵۲۹
خداوند با اقوام سرکشى که پیش از آنها بودند چه کرد؟ اقوامى که از آنها پر جمعیت‏تر و با قدرت‏تر بودند، آنگاه به آینده خود بیندیشند.
(آیه ۳۷)- در این آیه براى تأکید بیشتر مى‏افزاید: «قطعا در این (سرگذشت پیشینیان) تذکر است، براى آن کس که عقل دارد، یا گوش فرا دهد در حالى که حاضر باشد»! (إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْرى‏ لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ).
منظور از «قلب» در اینجا و در دیگر آیات قرآن که بحث از درک مسائل مى‏کند همان «عقل» و شعور و ادراک است.
مجموع آیه چنین معنى مى‏دهد، دو گروه مى‏توانند از این مواعظ، پند و اندرز گیرند، نخست آنها که داراى ذکاوت و عقل و هوشند، و خود مستقلا مى‏توانند مسائل را تحلیل کنند، و دیگر کسانى که در این حد نیستند اما مى‏توانند «مستمع» خوبى براى دانشمندان باشند، و با حضور قلب به سخنان آنها گوش فرا دهند و حقایق را از طریق ارشاد و راهنمائى آنها فرا گیرند.
(آیه ۳۸)- آفریدگار آسمانها و زمین قادر بر احیاى مردگان است در تعقیب آیات گذشته و دلائل مختلفى که در باره معاد در آن آمده بود، در اینجا به یکى دیگر از دلائل امکان معاد اشاره کرده و بعد از آن به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله دستور صبر و شکیبائى و تسبیح و حمد پروردگار مى‏دهد، تا کار شکنیهاى مخالفان را از این طریق تحمل و خنثى کند.
نخست مى‏فرماید: «و ما آسمانها و زمین و آنچه را در میان آن است در شش روز [شش دوران‏] آفریدیم، و هیچ گونه رنج و سختى به ما نرسید»! (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ).
بدیهى است کسى که قدرتش محدود است اگر بخواهد کارى انجام دهد که بیش از توان او باشد خسته و درمانده و وامانده مى‏شود، ولى در مورد وجودى که قدرتش نامحدود و توانائیش بى‏نهایت است این امور مفهومى ندارد.
بنابر این چنین کسى توانائى دارد که انسان را بعد از مردن بار دیگر به حیات باز گرداند.
برگزیده تفسیر نمونه، ج‏۴، ص: ۵۳۰
(آیه ۳۹)- بعد از ذکر دلائل مختلف معاد و ترسیم صحنه‏هاى مختلفى از قیامت چون به هر حال گروهى تسلیم حق نیستند و لجاجت و پا فشارى بر باطل دارند پیامبر صلّى اللّه علیه و اله را مخاطب قرار داده، مى‏گوید: «در برابر آنچه آنها مى‏گویند شکیبا باش» (فَاصْبِرْ عَلى‏ ما یَقُولُونَ).
چرا که تنها با نیروى صبر و استقامت مى‏توان بر این مشکلات پیروز شد، و توطئه‏هاى دشمن را درهم شکست، و نسبتهاى نارواى آنها را در مسیر حق تحمل کرد.
و از آنجا که صبر و استقامت نیاز به پشتوانه‏اى دارد، و بهترین پشتوانه یاد خدا و ارتباط با مبدأ علم و قدرت جهان آفرین است در دنبال این دستور مى‏افزاید:
«و پیش از طلوع آفتاب و پیش از غروب تسبیح و حمد پروردگارت را به جا آور» (وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ).

(آیه ۴۰)- همچنین «در بخشى از شب او را تسبیح کن و بعد از سجده‏ها» (وَ مِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وَ أَدْبارَ السُّجُودِ).
این یاد مداوم و تسبیح مستمر همچون قطره‏هاى حیاتبخش باران بر سرزمین قلب و جان تو مى‏ریزد، و آن را سیراب مى‏کند، دائما به تو نشاط و حیات مى‏بخشد و به استقامت در مقابل مخالفان لجوج دعوت مى‏کند.
تسبیح خداوند در این مواقع چهار گانه اشاره به نمازهاى پنجگانه روزانه و بعضى از نوافل پر فضیلت است، به این ترتیب که «قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ» اشاره به نماز صبح است، زیرا آخر وقت آن طلوع آفتاب مى‏باشد.
«وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ» اشاره به نماز ظهر و عصر است، چرا که آخر وقت هر دو غروب آفتاب است.
«وَ مِنَ اللَّیْلِ» نماز مغرب و عشا را بیان مى‏کند، «وَ أَدْبارَ السُّجُودِ» نظر به نافله‏هاى مغرب دارد که بعد از مغرب به جا آورده مى‏شود.
(آیه ۴۱)- با صیحه رستاخیز همه زنده مى‏شوند: در این آیه همانند سایر آیات این سوره تکیه بر مسأله معاد و رستاخیز شده و باز گوشه دیگرى از آن را برگزیده تفسیر نمونه، ج‏۴، ص: ۵۳۱
مطرح مى‏کند، و آن مسأله نفخ صور و خروج مردگان از قبر است.
مى‏فرماید: «و گوش فرا ده و منتظر روزى باش که منادى از مکانى نزدیک ندا مى‏دهد» (وَ اسْتَمِعْ یَوْمَ یُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ).
یعنى این صدا آن چنان در فضا پخش مى‏شود که گویى بیخ گوش همه است.
(آیه ۴۲)- «روزى که همگان صیحه رستاخیز را به حق مى‏شنوند، آن روز، روز خروج (از قبرها) است»! (یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ).
مخاطب در «و استمع» (گوش فرا ده) گر چه شخص پیامبر صلّى اللّه علیه و اله است ولى مسلما مقصود همه انسانها هستند.
و منظور از «گوش فرادادن» یا انتظار کشیدن است، زیرا کسانى که در انتظار حادثه‏اى به سر مى‏برند که با صداى وحشتناکى شروع مى‏شود دائما گوش فرا مى‏دهند، و منتظرند. و یا منظور گوش فرا دادن به این سخن الهى است، و معنى چنین مى‏شود: «این سخن را بشنو که پروردگارت در باره صیحه رستاخیز مى‏گوید».
این منادى همان «اسرافیل» است که در «صور» مى‏دمد، و در آیات قرآن نه با نام بلکه با تعبیرات دیگرى به او اشاره شده است.
(آیه ۴۳)- و براى این که روشن شود حاکم در این دادگاه بزرگ کیست؟
مى‏افزاید: «مائیم که زنده مى‏کنیم و مى‏میرانیم و بازگشت تنها به سوى ماست» (إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی وَ نُمِیتُ وَ إِلَیْنَا الْمَصِیرُ).
(آیه ۴۴)- سپس براى توضیح بیشتر در باره بازگشت مردم به سوى خداوند مى‏فرماید: «روزى که زمین بسرعت از روى آنها شکافته مى‏شود و (از قبرها) خارج مى‏گردند» (یَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِراعاً).
و در پایان آیه مى‏افزاید: «و این جمع کردن (مردم در قیامت) براى ما آسان است» (ذلِکَ حَشْرٌ عَلَیْنا یَسِیرٌ).
روشن است خداوندى که آفریننده آسمانها و زمین و آنچه در میان آن دو است حشر و نشور مردگان براى او کار ساده‏اى مى‏باشد.
(آیه ۴۵)- و در این آیه که آخرین آیه این سوره است بار دیگر به پیامبرش در برگزیده تفسیر نمونه، ج‏۴، ص: ۵۳۲
مقابل مخالفان سرسخت و لجوج تسلى و دلدارى مى‏دهد و مى‏فرماید: «ما به آنچه آنها مى‏گویند آگاهتریم» (نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَقُولُونَ).
«و تو مأمور اجبار آنها (به ایمان) نیستى» (وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّارٍ).
وظیفه تو تنها ابلاغ رسالت، و دعوت به سوى حق و بشارت و انذار است «پس به وسیله قرآن، کسانى را که از عذاب من مى‏ترسند متذکر ساز» (فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یَخافُ وَعِیدِ).
اشاره به این که قرآن براى انذار و بیدار ساختن افراد مؤمن کافى است هر صفحه‏اى از آن یاد آور قیامت، و آیات مختلفش بازگو کننده سرنوشت پیشینیان و توصیفهایش از مواهب بهشتى و عذابهاى دوزخى و حوادثى که در آستانه رستاخیز و در دادگاه عدل الهى واقع مى‏شود بهترین پند و اندرز براى همگان است.

«پایان سوره ق»

با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است
ما بهر ملاقات خدا وقت نداریم
چون فرد مهمی شده نفس دغل ما
اندازه ی یک قبله دعا وقت نداریم
(مردم این جور نباشید)


عزم من بشکافد اقیانوس را
تنبلی دزد آرزوهاست...
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ
 سپاس‌گزاری شده توسط: alagh , elham_sh219
ارسال:
۳۱ شهریور ۱۳۹۳, ۰۹:۲۶ ب.ظ
محتواى سوره ق
ممنون.خیلی این سوره رو دوست دارم
یافتن تمامی ارسال‌های این کاربر
نقل قول این ارسال در یک پاسخ


موضوع‌های مرتبط با این موضوع...
موضوع: نویسنده پاسخ: بازدید: آخرین ارسال
Rainbow مالک اشتر و قبولی در مصاحبه اش و تکلیف انتخاب رشته ما بعد قبولی در مصاحبه مالک اشتر mahditorki ۱۷۲ ۱۶۷,۳۴۲ ۲۵ دى ۱۳۹۸ ۰۲:۴۳ ق.ظ
آخرین ارسال: Farhad namjo
  ختم سوره حمد و توحید برای شفای همه مریض ها $۰me0ne ۱۰۴ ۴۷,۰۴۵ ۰۳ دى ۱۳۹۶ ۱۰:۴۸ ق.ظ
آخرین ارسال: saye62
Sad دخیره ماتریس قطری و سه قطری hossein14 ۰ ۲,۰۳۸ ۲۷ آبان ۱۳۹۶ ۱۲:۱۷ ب.ظ
آخرین ارسال: hossein14
  قبول شدگان سال ۹۶ کجا قبول شدین ؟ رتبتون ؟ و رشته و گرایش ؟ alilash ۱۳۳ ۷۹,۳۰۳ ۱۲ آبان ۱۳۹۶ ۰۶:۰۲ ب.ظ
آخرین ارسال: F.N.44
  PDF رتبه، درصدها و محل قبولی علوم کامپیوتر سال ۹۳تا۹۵ + کف قبولی RezaTaheri ۱۵ ۹,۰۷۹ ۱۵ فروردین ۱۳۹۶ ۱۲:۳۷ ق.ظ
آخرین ارسال: RezaTaheri
  قبولی تکمیل ظرفیت = حذف قبولی قطعی اولیه ؟ aminsl ۵ ۵,۷۴۵ ۱۹ مهر ۱۳۹۵ ۰۲:۲۰ ق.ظ
آخرین ارسال: RezaTaheri
  من نرم افزار روزانه رشت قبول شدم با کسی که اراک قبول شده حاضرم جا به جا کنم royaarabi ۰ ۱,۵۱۱ ۱۰ شهریور ۱۳۹۴ ۰۵:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: royaarabi
  مصاحبه حضوری سوره skytower_19 ۲ ۳,۳۴۰ ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۹:۳۷ ب.ظ
آخرین ارسال: shamdooni
  ختم سوره یاسین بعد از نماز صبح mcse2010 ۱ ۲,۶۴۴ ۲۳ اسفند ۱۳۹۳ ۰۷:۲۹ ب.ظ
آخرین ارسال: Avril89
  کمک :باتری های غیر قابل تعویض / قابل تعویض؟ NP-Cσмρℓєтє ۱ ۳,۷۴۸ ۱۲ اسفند ۱۳۹۳ ۰۴:۰۶ ب.ظ
آخرین ارسال: poldasht

پرش به انجمن:

Can I see some ID?

به خاطر سپاری رمز Cancel

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. رمزت رو فراموش کردی؟ اینجا به یادت میاریم! close

رمزت رو فراموش کردی؟

Feeling left out?


نگران نباش، فقط روی این لینک برای ثبت نام کلیک کن. close