سلام به همه کاربرای گل مانشت
امیدوارم که استرس نداشته باشه!بالاخره موضوع مهمیه و می تونه روی روند کاری تون تاثیر بذاره.
دوستان اینقدر حرص ارشد رو نخورید واقعا خبر خاصی نیست
البته از هیچی بهتره و خیلی ها هم هستن که ازش استفاده کردن
خلاصه بریم سر اصل مطلب!دقیقا همین موقع های روز بود یه چند ساعتی مونده به کنکور ۹۲ یه نفر ازم پرسید استرس داری؟ خندیدم و گفتم نه ندارم
واقعا هم نداشتم.یه مقدار خلاصه نویسی محاسبات عددی داشتم و میخواستم اونارو بخونم. یه دور خوندمشون و دیگ گذاشتم کنار و دیگ بی خیال درس شدم.گفتم دیگ هرچی بادا باد.شب هم رفتم خونه عمه ام ، تا ساعت ۱۲ هم بیدار بودم .شما نکنید این کارو
سعی کنید زود بخوابید
. صبم قرار بود پسر عمه ام قرار بود برسونتم ، امتحان من شهر صدرا بود از شیراز یه نیم ساعتی راه بود.توی راه ازم پرسید استرس داری گفتم نه عامو صدای ضبطتو بلند کن یه کم شادی کنیم
.خلاصه یه دیوونه بازی دراوردیم و به پردیس دانشگاه ازاد که رسیدیم دیگ نمیذاشتن ماشینا برن داخل ، البته ما نمی دونستیم میشده بری داخل!خلاصه من و پیاده کرد و منم یه مقدار ابمیوه و شکلات و این بند و بساط هارو گرفتم .
چیز خوبیه بگیرید حتما
دیگ راه افتادم ،یه مقداری پیاده روی داشت از اونجا که من پیاده شدم تا حوزه.منم که دقیق بلدش نبودم پرسون پرسون راه افتادم.دیدم ساعت ۷ و ۵۰ دقه است و من هنوز حوزه رو پیدا نکردم.دیگ شروع کردم به دویدن ، تو راه از یه نفر پرسیدم دانشکده مهندسی.... (حالا نمی دونم مهندسی برق بود مهندسی مواد یا هم اصلا مهندسی زبان و ادبیات فارسی
). اون پسره نشونم داد و منم سرعت دوندگی رو بیشتر کردم ، من که خیلی وقت بود ندویده بودم هی نفس نفس میزدم
کلی از انرژیم و گرفت!!بنده خدا بهم گفت آقا ندو ندو حیفه انرژی تو هدر میدی ، امتحان ۸ و نیم شروع میشه نه ساعت ۸ . من گوش ندادم ولی
شما گوش بدید
.سعی کنید زود اماده شید که ۸ اونجا باشید ولی امتحان ۸ و نیم شروع میشه.خلاصه منم که دوس نداشتم زحمتم هدر بره و از ترس اینکه نکنه یه هو سرجلسه رام ندن، حرفشو گوش ندادم و می دویدم ،دیدی میگن که آدم وقت نداره همه چیز و خودش تجربه کنه باید از تجربه دیگران هم استفاده کنه
خلاصه من ۸ رسیدم و یه نیم ساعتی هم قشنگ علاف شدم سرجلسه!البته خوبم ادم زود بره ها ولی نه اینکه انرژی شو هدر بده تازه اونم شیراز
سر جلسه همون اول خسته بودم یه کم ، سوالای ریاضی رو هم که دیدم دیگ ترکیدم!
انتظار داشتم حداقل ۷-۸ تا سوال بزنم ولی کلا دو تا سوال جواب دادم.خیلی استرس گرفتم.به خودم گفتم دیدی امسالم قبول نشدم!!!دیگ سوالای مشترک و با تمام توان جواب دادم البته استرس هم یه کم اذیتم میکرد. و وقتی هم واسه زبان کنار گذاشته بودم و گذاشتم واسه مشترکا.
خوبیش این بود که دیگ وقت مشترکام تموم شد وگرنه یه هو میدیدی همه چی خراب میشد.!سوالای تخصصی رو فک کنم همه رو جواب دادم به جز سوال آخر پایگاه داده که ندیده بودمش.به خیال خودم امسال هم سوالای تخصصی و تعدادشو کم کردن
دفترچه B بودم من.دیگ سوال ۱۰۵ که پشت برگه بود رو نخوندم.اگ سوالای تخصصی رو با دقت بیشتر پاسخ میدادم و سعی میکردم سوالایی رو که خیلی مطمئن نیستم جواب ندم نتیجه ام بهتر میشد ولی پیش خودم فکر کردم حالا که ریاضی کم جواب دادم ، البته بازم یه جورایی سعی میکردم خودمو دلداری بدم و یاد این جمله معروف می افتادم که اگ
سخته واسه همه سخته
!
امتحان تموم شد و با چند نفری صحبت کردم،کسی نبود راضی باشه.همه از ریاضی می نالیدن.۲۰ دقه بعد امتحان بابام زنگ زدم چه خبر؟ شیری یا روباه منم گفتم:سوسک بعد دیگ گوشی قط شد
یعنی با خاک کوچه یکسانم کرد
، واقعا فکر میکردم قبول نمیشم
نتیجه اخلاقی هم که از این خاطره میگیریم اینه که اگ سرجلسه دیر برسید و قبلش بدو بدو کنید و خسته بشید و سوالارو با جنگندگی جواب بدید و شانسی هم بزنید و اخرشم فکر کنید سوسک شدین همون جایی که دوس دارید قبول میشید . اما قول نمیدم همون قدر که فکر میکردید بعد قبولی بهتون خوش بگذره
دانشگاه شیراز منتظرتونم سال دیگ ، امیدوارم همگی موفق باشید.