۳۱ شهریور ۱۳۹۳, ۱۲:۱۵ ب.ظ
|
|
محتواى سوره ق
سوره ق
سوره ق [۵۰]
این سوره در «مکّه» نازل شده، و داراى ۴۵ آیه است
محتواى سوره:
محور بحثهاى این سوره مسأله «معاد» است و در مسائل مربوط به معاد انگشت روى امور زیر مىگذارد.
۱- انکار و تعجب کافران از مسأله معاد (معاد جسمانى).
۲- استدلال بر مسأله معاد از طریق توجه به نظام آفرینش، و مخصوصا احیاى زمینهاى مرده به وسیله نزول باران.
۳- استدلال بر مسأله معاد از طریق توجه به خلقت نخستین.
۴- اشاره به مسأله ثبت اعمال و اقوال براى «یوم الحساب».
۵- مسائل مربوط به مرگ و انتقال از این جهان به سراى دیگر.
۶- گوشهاى از حوادث روز قیامت و اوصاف بهشت و دوزخ.
۷- اشاره به حوادث تکان دهنده پایان جهان.
در این میان اشاراتى کوتاه و مؤثر به وضع اقوام طغیانگر پیشین و سرنوشت دردناک و شوم آنها- مانند قوم فرعون، عاد، لوط، شعیب، و تبع- نیز دستوراتى براى توجه به خدا و ذکر او به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله داده شده است. و اشاره کوتاهى به عظمت قرآن در آغاز و پایان سوره به چشم مىخورد.
فضیلت تلاوت سوره:
از روایات اسلامى استفاده مىشود که پیامبر صلّى اللّه علیه و اله اهمیت فراوانى براى این سوره قائل بود، تا آنجا که هر روز جمعه آن را در خطبه برگزیده تفسیر نمونه، ج۴، ص: ۵۱۶
نماز جمعه قرائت مىفرمود.
و نیز در حدیثى از امام باقر علیه السّلام آمده است: «کسى که پیوسته در نمازهاى فریضه و نافله سوره «ق» را بخواند خداوند روزى او را گسترده مىکند، و نامه اعمالش را به دست راستش مىدهد، و حساب او را در قیامت آسان مىسازد».
نیاز به یاد آورى ندارد که این همه افتخار و فضیلت تنها با خواندن الفاظ حاصل نمىشود، بلکه خواندن الفاظ سر آغازى است براى بیدارى اندیشهها و آن نیز وسیلهاى است براى عمل صالح و هماهنگى با محتواى سوره.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ به نام خداوند بخشنده بخشایشگر
(آیه ۱)- در اینجا بار دیگر در آغاز این سوره به بعضى از «حروف مقطعه» برخورد مىکنیم و آن حرف «قاف» (ق). است.
چنانکه قبلا نیز گفتهایم یکى از تفسیرهاى قابل توجه «حروف مقطعه» این است که «قرآن» با آن همه عظمت از مواد سادهاى همچون حروف «الفبا» تشکیل یافته، و این نشان مىدهد که ابداعگر و نازل کننده قرآن مجید علم و قدرت بىپایان داشته که از چنین ابزار سادهاى چنان ترکیب عالى آفریده است.
برخى از مفسران نیز «ق» را اشاره به بعضى از اسماء اللّه مانند «قادر» و «قیوم» دانستهاند.
از جمله امورى که گواهى مىدهد ذکر این حرف از حروف مقطعه براى بیان عظمت قرآن است این که بلافاصله بعد از آن مىفرماید: «سوگند به قرآن مجید» که قیامت و رستاخیز حق است (وَ الْقُرْآنِ الْمَجِیدِ).
«مجید» از ماده «مجد» به معنى «شرافت گسترده» است قرآن عظمت و شرافتى بىپایان دارد ظاهرش زیبا، محتوایش عظیم، دستوراتش عالى، و برنامههایش آموزنده و حیاتبخش است.
(آیه ۲) سپس به بیان پارهاى از ایرادهاى بىاساس کفار و مشرکان عرب برگزیده تفسیر نمونه، ج۴، ص: ۵۱۷
پرداخته، از میان آنها به دو ایراد اشاره کرده، نخست مىگوید: «آنها تعجب کردند که پیامبرى انذارگر، از میان خودشان آمده، و کافران گفتند: این چیز عجیبى است»؟! (بَلْ عَجِبُوا أَنْ جاءَهُمْ مُنْذِرٌ مِنْهُمْ فَقالَ الْکافِرُونَ هذا شَیْءٌ عَجِیبٌ).
این ایرادى است که قرآن بارها به آن و پاسخ آن اشاره کرده، و تکرار آن نشان مىدهد که از ایرادهاى اصلى کفار بوده که همواره آن را تکرار مىکردند.
(آیه ۳)- بعد از این ایراد به رسالت پیامبر صلّى اللّه علیه و اله و اینکه چگونه از جنس بشر است؟ ایراد دیگرى به محتواى دعوت او داشتند و انگشت روى مسألهاى مىگذاردند که براى آنها از هر نظر عجیب و غریب بود.
آنها مىگفتند: «آیا هنگامى که مردیم و خاک شدیم (دوباره به زندگى باز مىگردیم) این بازگشتى بعید است»! (أَ إِذا مِتْنا وَ کُنَّا تُراباً ذلِکَ رَجْعٌ بَعِیدٌ).
(آیه ۴)- تنها در اینجا نیست که این ایراد را به پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و اله کردند، بارها گفتند، و بارها پاسخ شنیدند و باز هم از روى لجاجت تکرار کردند.
به هر حال قرآن مجید در اینجا از چند راه به آنها پاسخ مىگوید:
نخست: به علم بىپایان خداوند اشاره کرده، مىفرماید: «ما مىدانیم آنچه را زمین از بدن آنها مىکاهد و نزد ما کتابى است که همه چیز در آن محفوظ است» (قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا کِتابٌ حَفِیظٌ).
اگر اشکال و ایراد شما به خاطر این است که استخوانهاى آدمى مىپوسد، و گوشت او خاک مىشود، و جزء زمین مىگردد و ذراتى از آن نیز تبدیل به بخار و گازهاى پراکنده در هوا مىگردد، چه کسى مىتواند آنها را جمع آورى کند؟ و اصلا چه کسى از آنها با خبر است؟
پاسخش معلوم است: خداوندى که علم او به تمام اشیاء احاطه دارد تمام این ذرات را مىشناسد، و به هنگام لزوم همه را جمع آورى مىکند، همان گونه که ذرات پراکنده آهن را در میان تلى از غبار با یک قطعه آهنربا مىتوان جمع آورى کرد، جمع آورى ذرات پراکنده هر انسان براى خدا از این هم آسانتر است.
و اگر ایراد آنها این است که حساب اعمال انسان را چه کسى براى معاد برگزیده تفسیر نمونه، ج۴، ص: ۵۱۸
و رستاخیز نگه مىدارد پاسخش این است که همه اینها در لوح محفوظ ثبت است، اصولا چیزى در این عالم گم نمىشود، حتى اعمال شما باقى مىماند، هر چند تغییر شکل مىدهد.
(آیه ۵)- سپس به پاسخ دیگرى مىپردازد که بیشتر جنبه روانى دارد، مىگوید: «بلکه آنها حق را هنگامى که به سراغشان آمد تکذیب کردند» (بَلْ کَذَّبُوا بِالْحَقِّ لَمَّا جاءَهُمْ).
یعنى آنها آگاهانه منکر حق شدهاند، و گر نه گرد و غبارى بر چهره حق نیست، و چنانکه در آیات بعد مىآید آنها صحنه معاد را با چشم خود مکرر در این دنیا مىبینند و جاى شک و تردید ندارد.
لذا در پایان آیه مىافزاید: «از این رو پیوسته در کار پراکنده خود متحیرند» (فَهُمْ فِی أَمْرٍ مَرِیجٍ).
گاه پیامبر صلّى اللّه علیه و اله را مجنون مىخوانند، گاه کاهن، و گاه شاعر.
گاه مىگویند: «بشرى به او تعلیم مىدهد»! و ....
این پراکنده گوئیها نشان مىدهد که حق را دریافتهاند، و به دنبال بهانه جوئى هستند و لذا هرگز روى یک حرف نمىایستند.
(آیه ۶)- لحظهاى به آسمان بنگرید! قرآن همچنان بحث «دلائل معاد» را دنبال مىکند، گاه از طریق قدرت بىانتهاى حق و گاه از وجود صحنههاى معاد در همین دنیا کمک مىگیرد.
نخست توجه منکران را به آفرینش آسمانها جلب کرده، مىگوید: «آیا به آسمان بالاى سرشان نگاه نکردند که چگونه ما آن را بنا کردهایم (بىآنکه ستون و پایهاى داشته باشد) و چگونه آن را (به وسیله ستارگان) زینت بخشیدهایم، و هیچ شکاف و شکستى در آن نیست»! (أَ فَلَمْ یَنْظُرُوا إِلَى السَّماءِ فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْناها وَ زَیَّنَّاها وَ ما لَها مِنْ فُرُوجٍ).
منظور از نگاه کردن در اینجا نگاهى توأم با اندیشه و تفکر است که انسان را به قدرت عظیم خالق این آسمان پهناور و شگفتیهایش آشنا سازد.
برگزیده تفسیر نمونه، ج۴، ص: ۵۱۹
(آیه ۷)- سپس به عظمت آفرینش زمین پرداخته، مىافزاید: «و زمین را گسترش دادیم و در آن کوههائى عظیم و استوار افکندیم، و از هر نوع گیاه بهجت انگیز در آن رویاندیم» (وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَیْنا فِیها رَواسِیَ وَ أَنْبَتْنا فِیها مِنْ کُلِّ زَوْجٍ بَهِیجٍ).
آرى! آفرینش زمین از یک سو، گسترش آن (بیرون آمدن از زیر آب) از سوى دیگر، پیدایش کوهها که ریشههاى آن به هم پیوسته و همچون زرهى زمین را در برابر فشارهاى درونى و برونى و جزر و مدهاى حاصل از جاذبه ماه و خورشید حفظ مىکند، از سوى سوم، و پیدایش انواع گیاهان با آن همه عجائب و زیبائیها از سوى چهارم همگى دلیل بر قدرت بىپایان اوست.
(آیه ۸)- در این آیه نتیجه گیرى کرده، مىگوید: همه اینها را آفریدیم «تا وسیله بینائى و یاد آورى براى هر بنده توبه کارى باشد»! (تَبْصِرَةً وَ ذِکْرى لِکُلِّ عَبْدٍ مُنِیبٍ).
آرى! کسى که قدرت بر آفرینش آسمانها با آن همه عظمت و زیبائى، و زمین با این همه نعمت و جمال و نظم و حساب دارد، چگونه نمىتواند مردگان را بار دیگر لباس حیات بپوشاند، و قیامتى بر پا کند؟
(آیه ۹)- در این آیه پایه استدلال دیگرى را مىنهد و مىگوید: «و از آسمان آبى پر برکت نازل کردیم و به وسیله آن باغها و دانههایى را که درو مىکنند رویاندیم» (وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَکاً فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصِیدِ).
(آیه ۱۰)- سپس مىافزاید: «و (همچنین) نخلهاى بلند قامت که میوههاى متراکم دارند» (وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضِیدٌ).
(آیه ۱۱)- در پایان این بخش مىگوید: «همه اینها براى روزى بخشیدن به بندگان است، و به وسیله باران زمین مرده را زنده کردیم (آرى) زنده شدن مردگان (و خروج آنها از قبرها) نیز همین گونه است»! (رِزْقاً لِلْعِبادِ وَ أَحْیَیْنا بِهِ بَلْدَةً مَیْتاً کَذلِکَ الْخُرُوجُ).
و به این ترتیب ضمن یاد آورى نعمتهاى عظیمش به بندگان، و تحریک حس برگزیده تفسیر نمونه، ج۴، ص: ۵۲۰
شکر گزارى آنها در مسیر شناخت او، به آنها یادآور مىشود که شما نمونه معاد را همه سال در برابر چشمان خود در همین جهان مىبینید، زمینهاى مرده و خشک و خالى از هر گونه آثار زندگى بر اثر نزول قطرات باران به حرکت در مىآیند، و غوغاى رستاخیز را سر مىدهند، از هر گوشه که گیاهى مىروید «وحده لا شریک له» مىگوید! این جنبش عظیم و حرکت به سوى حیات و زندگى در عالم گیاهان بیانگر این واقعیت است که آفریدگار عالم مىتواند موجودات مرده را بار دیگر حیات بخشد چرا که «وقوع» چیزى اقوى دلیل بر «امکان» آن است.
(آیه ۱۲)- تنها تو نیستى که گرفتار دشمنى! قرآن همچنان ادامه بحثهاى مربوط به معاد از دریچههاى مختلف را دنبال مىکند، نخست براى دلدارى پیامبر صلّى اللّه علیه و اله مىفرماید: فقط تو نیستى که این گروه کافر تو و محتواى دعوتت را- خصوصا در باره معاد- تکذیب کردند «پیش از آنان قوم نوح و اصحاب الرّاس و قوم ثمود (پیامبرانشان را) تکذیب کردند» (کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ وَ أَصْحابُ الرَّسِّ وَ ثَمُودُ).
«قوم ثمود» همان قوم صالح پیامبر بزرگ خداست، که در سرزمین «حجر» در شما حجاز زندگى داشتند، و در مورد «اصحاب الرّسّ»، بسیارى عقیده دارند که آنها طائفهاى بودند که در سرزمین «یمامه» مىزیستند و پیامبرى به نام «حنظله» داشتند که او را تکذیب کردند و سر انجام در چاهش افکندند.
(آیه ۱۳)- سپس مىافزاید: «و هم چنین قوم عاد و فرعون و قوم لوط» (وَ عادٌ وَ فِرْعَوْنُ وَ إِخْوانُ لُوطٍ).
منظور از برادران «لوط» همان قوم لوط است چرا که قرآن از این پیامبران بزرگ به عنوان برادر یاد کرده است.
(آیه ۱۴)- «و نیز اصحاب الایکه [قوم شعیب] و قوم تبّع» که در سرزمین یمن زندگى مىکردند (وَ أَصْحابُ الْأَیْکَةِ وَ قَوْمُ تُبَّعٍ).
«ایکه» به معنى درختان فراوان و درهم پیچیده، و یا به تعبیر دیگر بیشه مانند برگزیده تفسیر نمونه، ج۴، ص: ۵۲۱
است، و اصحاب الایکه گروهى از قوم شعیب هستند که در غیر شهر «مدین» زندگى مىکردند، شهرى که داراى درختان بسیار بود.
سپس به تمام این اقوام هشت گانه اشاره کرده، مىگوید: «هر یک از آنها فرستادگان الهى را تکذیب کردند، و وعده عذاب من در باره آنها تحقق یافت» (کُلٌّ کَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ وَعِیدِ).
این اقوام هم پیامبرانشان را تکذیب کردند، و هم مسأله توحید و معاد را، و سر انجام به سرنوشت دردناکى گرفتار شدند، بعضى گرفتار طوفان شدند، بعضى سیلاب، بعضى دیگر صاعقه، و بعضى زلزله، و یا غیر آن و سر انجام میوه تلخ تکذیب را چشیدند.
(آیه ۱۵)- در این آیه به ذکر یکى دیگر از دلائل امکان رستاخیز پرداخته، مىگوید: «آیا ما از آفرینش نخستین عاجز ماندیم» که قادر بر آفرینش رستاخیز نباشیم؟! (أَ فَعَیِینا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ).
سپس مىافزاید: آنها در آفرینش نخستین تردید ندارند، زیرا خالق انسانها را خدا مىدانند «ولى آنها (با این همه دلائل روشن) باز در آفرینش جدید تردید دارند» (بَلْ هُمْ فِی لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِیدٍ).
در حقیقت آنها بر اثر هواى نفس و تعصب و لجاجت گرفتار تناقضند، از یکسو خالق انسانها را در آغاز خداوند مىدانند که همه را از خاک آفریده، اما از سوى دیگر وقتى به مسأله آفرینش مجدد انسانها از خاک مىرسند آن را مطلبى عجیب و باور ناکردنى مىشمرند، در حالى که هر دو مثل یکدیگرند.
(آیه ۱۶)- کمترین سخنان شما را هم مىنویسند! در اینجا بخش دیگرى از مسائل مربوط به معاد مطرح مىشود و آن مسأله ثبت و ضبط اعمال انسانها براى روز حساب است.
نخست از علم بىپایان خدا و احاطه علمى او به انسانها سخن گفته، مىفرماید: «ما انسان را آفریدیم و وسوسههاى نفس او را مىدانیم» (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ). برگزیده تفسیر نمونه، ج۴، ص: ۵۲۲
منظور از کلمه «توسوس» در اینجا این است که وقتى خداوند از خطورات قلبى آنها و وسوسههاى زود گذرى که از فکر آنها مىگذرد آگاه است مسلما از تمام عقائد و اعمال و گفتار آنها با خبر مىباشد، و حساب همه را براى روز حساب نگه مىدارد.
آرى! او خالق است، و خلقتش دائم و مستمر، و ما در جمیع حالات وابسته به وجود او هستیم، با این حال چگونه ممکن است او از ظاهر و باطن ما بىخبر باشد؟! و در ذیل آیه براى روشنتر ساختن مطلب مىافزاید: «و ما به او از رگ قلبش نزدیکتریم» (وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ).
این همان است که در جاى دیگر مىگوید: «بدانید خداوند بین انسان و قلب او حائل مىشود، و همه شما نزد او در قیامت جمع خواهید شد». (انفال/ ۲۴) البته همه اینها تشبیه است و قرب خداوند از این هم برتر و بالاتر است، هر چند مثالى از اینها رساتر در محسوسات پیدا نمىشود.
توجه به این واقعیت انسان را بیدار مىکند، و به مسؤولیت سنگین و پرونده دقیق او در دادگاه عدل الهى آشنا مىسازد، و از انسان بىخبر و بىتفاوت، موجودى هوشیار و سر به راه و متعهد و با تقوا به وجود مىآورد.
(آیه ۱۷)- در این آیه مىافزاید: به خاطر بیاورید «هنگامى را که دو فرشته راست و چپ که ملازم انسان هستند اعمال او را دریافت مىدارند» (إِذْ یَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّیانِ عَنِ الْیَمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِیدٌ).
یعنى علاوه بر احاطه علمى خداوند به ظاهر و باطن انسان، دو فرشته نیز مأمور حفظ و نگاهدارى حساب اعمال اویند که از طرف راست و چپ از او مراقبت مىکنند، پیوسته با او هستند و لحظهاى جدا نمىشوند، تا از این طریق اتمام حجت بیشترى شود، و تأکیدى باشد بر مسأله نگاهدارى حساب اعمال.
در روایات اسلامى آمده است که: «فرشته سمت راست، نویسنده حسنات است، و فرشته سمت چپ نویسنده سیئات، و فرشته اول فرمانده فرشته دوم برگزیده تفسیر نمونه، ج۴، ص: ۵۲۳
است، هنگامى که انسان عمل نیکى انجام دهد، فرشته سمت راست ده برابر مىنویسد، و هنگامى که عمل بدى از او سر زند، و فرشته سمت چپ مىخواهد آن را بنویسد، فرشته اول مىگوید: عجله مکن. لذا او هفت ساعت به تأخیر مىاندازد، اگر پشیمان شد و توبه کرد چیزى نمىنویسد، و اگر توبه نکرد تنها یک گناه براى او مىنویسد».
(آیه ۱۸)- این آیه باز روى مسأله فرشتگان ثبت اعمال تکیه کرده، مىگوید:
«انسان هیچ سخنى را بر زبان نمىآورد مگر این که همان دم فرشتهاى مراقب و آماده براى انجام مأموریت (و ضبط آن) است» (ما یَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ).
در آیه گذشته سخن از ثبت تمامى اعمال آدمى بود، و در این آیه روى خصوص الفاظ و سخنان او تکیه مىکند، و این به خاطر اهمیت فوق العاده و نقش مؤثرى است که گفتار در زندگى انسانها دارد، تا آنجا که گاهى یک جمله مسیر اجتماعى آنها را به سوى خیر یا شر تغییر مىدهد.
(آیه ۱۹)- قیامت و چشمهاى تیز بین! در اینجا باز صحنههاى دیگرى از مسائل مربوط به «معاد» منعکس است: صحنه «مرگ» صحنه «نفخ صور» و صحنه «حضور در محشر».
نخست مىفرماید: «و سر انجام سکرات (و بیخودى در آستانه) مرگ به حق فرا مىرسد» (وَ جاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ).
«سکره مرگ» حالتى است شبیه به «مستى» که بر اثر فرا رسیدن مقدمات مرگ، به صورت هیجان و انقلاب فوق العادهاى به انسان دست مىدهد، و گاه بر عقل او چیره مىگردد، و او را در اضطراب و نا آرامى شدیدى فرو مىبرد. چرا که روح سالیان دراز با این تن خو گرفته و پیوند داشته است.
على علیه السّلام ترسیم زنده و گویائى از لحظه مرگ و سکرات آن دارد، مىفرماید:
«سکرات مرگ، توأم با حسرت از دست دادن آنچه داشتند بر آنها هجوم مىآورد، اعضاى بدنشان سست مىگردد، و رنگ از صورتهایشان مىپرد کم کم مرگ در آنها نفوذ کرده، میان آنها و زبانشان جدائى مىافکند، در حالى که او در میان برگزیده تفسیر نمونه، ج۴، ص: ۵۲۴
خانواده خویش است، با چشمش مىبیند و با گوشش مىشنود و عقل و هوشش سالم است، اما نمىتواند سخن بگوید! در این مىاندیشد که عمرش را در چه راه فانى کرده؟ و روزگارش را در چه راهى سپرى نموده است؟! به یاد ثروتهائى مىافتد که در تهیه آن چشم بر هم گذارده، و از حلال و حرام و مشکوک جمع آورى نموده، و تبعات و مسؤولیت گرد آورى آن را بر دوش مىکشد، در حالى که هنگام جدائى و فراق از آنها رسیده است او به دست بازماندگان مىافتد، آنها از آن متنعم مىشوند و بهره مىگیرند اما مسؤولیت و حسابش بر اوست»؟
سپس قرآن ادامه مىدهد: به کسى که در حال سکرات مرگ است گفته مىشود: «این همان چیزى است که تو از آن مىگریختى»! (ذلِکَ ما کُنْتَ مِنْهُ تَحِیدُ).
آرى! مرگ واقعیتى است که غالب افراد از آن مىگریزند، به خاطر این که آن را «فنا» مىدانند، نه دریچهاى به عالم «بقاء» یا به خاطر علائق و پیوندهاى شدیدى که با دنیا و مواهب مادى دارند و نمىتوانند از آن دل بر کنند، و یا به خاطر تاریکى نامه اعمالشان! هر چه هست از آن گریزانند، اما چه سود که این سرنوشتى است که در انتظار همگان است، و احدى را توان فرار از آن نیست.
(آیه ۲۰)- سپس به مسأله نفخ صور پرداخته، مىفرماید: «و در صور دمیده مىشود و آن روز روز تحقق وعده وحشتناک است» (وَ نُفِخَ فِی الصُّورِ ذلِکَ یَوْمُ الْوَعِیدِ).
منظور از «نفخ صور» در اینجا همان نفخ دوم است که نفخه «قیام» و «جمع» و «حضور» است، نفخهاى است که در آغاز «رستاخیز» انجام مىگیرد، و با آن، همه انسانها زنده مىشوند، و از قبرها برخاسته، براى حساب و جزا در محضر عدل الهى حاضر مىشوند.
(آیه ۲۱)- در این آیه وضع انسانها را به هنگام ورود در محشر چنین بیان مىکند: «و (در آن روز) هر انسان وارد محشر مىشود، در حالى که همراه او برگزیده تفسیر نمونه، ج۴، ص: ۵۲۵
حرکت دهنده و گواهى است» (وَ جاءَتْ کُلُّ نَفْسٍ مَعَها سائِقٌ وَ شَهِیدٌ).
درست همچون دادگاههاى این جهان که مأمورى همراه شخص متهم است و شاهدى بر اعمال او، شهادت مىدهد.
(آیه ۲۲)- در اینجا به مجرمان، یا به همه انسانها، خطاب مىشود که: «تو از این صحنه (و دادگاه بزرگ) غافل بودى، و ما پرده را از چشم تو کنار زدیم، و امروز چشمت کاملا تیز بین است»! (لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هذا فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ).
آرى! پردههاى جهان ماده: آمال و آرزوها، عشق و علاقه به دنیا، زن و فرزند و مال و مقام، هوسهاى سرکش و حسادتها، تعصب و جهل و لجاجت به تو اجازه نمىداد که امروز را از همان زمان بنگرى، با این که نشانههاى معاد و رستاخیز روشن بود و دلائل آن آشکار! امروز گرد و غبار غفلت فرو نشسته، حجابهاى جهل و تعصب و لجاج کنار رفته، پردههاى شهوات و آمال و آرزوها دریده شده، حتى آنچه در پرده غیب مستور بوده ظاهر گشته است.
(آیه ۲۳)- همنشینان انسان از فرشتگان و شیاطین: باز در اینجا صحنه دیگرى از معاد ترسیم شده، صحنه تکان دهندهاى که فرشته قرین انسان، محکومیت او را بر ملا مىسازد، و فرمان خداوند براى مجازات او صادر مىشود.
نخست مىفرماید: «فرشته همنشین او مىگوید: این نامه اعمال اوست که نزد من حاضر و آماده است» و از تمام کارهاى کوچک و بزرگ او در سراسر عمر پرده بر مىدارد (وَ قالَ قَرِینُهُ هذا ما لَدَیَّ عَتِیدٌ).
منظور از «قرین» در اینجا فرشتهاى است که در دنیا همراه انسان و مأمور ضبط اعمال اوست، و در دادگاه عدل الهى گواهى مىدهد.
(آیه ۲۴)- سپس خداوند دو فرشته مأمور ثبت اعمال را مخاطب ساخته، فرمان مىدهد: «هر کافر متکبر لجوج را در جهنم افکنید» (أَلْقِیا فِی جَهَنَّمَ کُلَّ کَفَّارٍ عَنِیدٍ).
برگزیده تفسیر نمونه، ج۴، ص: ۵۲۶
(آیه ۲۵)- در این آیه به چند وصف از اوصاف زشت و مذموم این کافران عنید اشاره کرده، مىگوید: «همان کسى که به شدت مانع خیر است و متجاوز، و در شک و تردید است» حتى دیگران را به تردید مىافکند (مَنَّاعٍ لِلْخَیْرِ مُعْتَدٍ مُرِیبٍ).
(آیه ۲۶)- باز در ادامه اوصاف این گروه عنید مىافزاید: «همان کسى که معبود دیگرى با خدا قرار داده» و راه شرک و دو گانگى را پیش گرفته است (الَّذِی جَعَلَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ).
آرى «او را در عذاب شدید بیفکنید» (فَأَلْقِیاهُ فِی الْعَذابِ الشَّدِیدِ).
(آیه ۲۷)- این آیه پرده از روى ماجراى دیگرى از سرنوشت این گروه کافر لجوج بر مىدارد، و آن مخاصمه و بحثى است که با شیطان در قیامت دارند، آنها تمام گناهان خویش را به گردن شیاطین اغواگر مىافکنند، مىفرماید: «و همنشینش (از شیاطین) مىگوید: پروردگارا! من او را به طغیان وا نداشتم (و به اجبار در این راه نیاوردم او خودش با میل و اراده خویش این راه را برگزید) و او در گمراهى دور و درازى بود» (قالَ قَرِینُهُ رَبَّنا ما أَطْغَیْتُهُ وَ لکِنْ کانَ فِی ضَلالٍ بَعِیدٍ).
(آیه ۲۸)- گر چه در این آیات تنها سخن از دفاع شیطان به میان آمده و سخنى از اعتراض کفار بر شیطان دیده نمىشود، ولى به قرینه سایر آیات قرآن که آنها در قیامت با هم جر و بحث مىکنند و به قرینه آیه مورد بحث گفتار طرفین اجمالا روشن مىشود، زیرا در این آیه مىخوانیم: خدا «فرمود: نزد من جدال و مخاصمه نکنید، من پیشتر به شما هشدار دادهام» و اتمام حجت کردهام (قالَ لا تَخْتَصِمُوا لَدَیَّ وَ قَدْ قَدَّمْتُ إِلَیْکُمْ بِالْوَعِیدِ).
(آیه ۲۹)- سپس براى تأکید بیشتر مىافزاید: «سخن من تغییر ناپذیر است، و من هرگز به بندگانم ستم نخواهم کرد» (ما یُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَیَّ وَ ما أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ).
این آیات دلیل بر اختیار و آزادى اراده بندگان است، نه شیطان مجبور است شیطنت کند، و نه کافران مجبورند راه کفر و عناد و راه شیطان را پیش گیرند و نه سرنوشت قطعى و خارج از اراده براى کسى مقرر شده است.
(آیه ۳۰)- در این آیه به فراز کوتاه و تکان دهندهاى از حوادث قیامت اشاره برگزیده تفسیر نمونه، ج۴، ص: ۵۲۷
کرده، مىگوید: به خاطر بیاورید «روزى را که به جهنم مىگوئیم: آیا پر شدهاى؟! و او مىگوید: آیا افزون بر این هم هست»! (یَوْمَ نَقُولُ لِجَهَنَّمَ هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِیدٍ).
این آیه به خوبى نشان مىدهد که دوزخیان بسیارند و جهنم منظره هولناک و وحشتناکى دارد و تهدید الهى جدى است، و به گونهاى است که فکر در باره آن لرزه بر اندام هر انسانى مىافکند.
(آیه ۳۱)- با توجه به این که بحثهاى این سوره غالبا بر محور مسأله معاد و امورى که در ارتباط با آن است دور مىزند و با توجه به این که در آیات گذشته از چگونگى افکندن کفار لجوج در جهنم و شدت عذاب آنها و صفاتى که آنها را به دوزخ مىکشد سخن به میان آمد، در اینجا صحنه دیگرى را ترسیم مىکند، صحنه داخل شدن پرهیزکاران به بهشت با احترام کامل، و اشاره به انواع نعمتهاى بهشتى و صفاتى که انسان را در صف بهشتیان قرار مىدهد، تا در مقایسه با یکدیگر حقایق روشنتر گردد.
نخست مىفرماید: «و در آن روز بهشت را به پرهیزکاران نزدیک مىکنند و فاصلهاى از آنان ندارد»! (وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ غَیْرَ بَعِیدٍ).
(آیه ۳۲)- سپس در شرح اوصاف بهشتیان مىگوید: «این چیزى است که به شما وعده داده مىشوید و براى کسانى است که به سوى خدا باز مىگردند، و پیمانها و احکام او را حفظ مىکنند» (هذا ما تُوعَدُونَ لِکُلِّ أَوَّابٍ حَفِیظٍ).
(آیه ۳۳)- در ادامه این اوصاف در این آیه به دو وصف دیگر آنها اشاره مىکند- که در حقیقت توضیح و تفسیرى است براى اوصاف گذشته- مىفرماید:
«آن کسى که از خداوند رحمان در نهان بترسد و با قلبى پر انابه در محضر او حاضر شود» (مَنْ خَشِیَ الرَّحْمنَ بِالْغَیْبِ وَ جاءَ بِقَلْبٍ مُنِیبٍ).
آنها نه فقط در حضور جمع که در تنهائى و خلوت نیز مرتکب گناهى نمىشوند.
این خوف و خشیت سبب مىشود که قلب آنها «منیب» باشد، دائما متوجه برگزیده تفسیر نمونه، ج۴، ص: ۵۲۸
خدا گردد، و به طاعت او اقبال کند، و از هر گناه و لغزشى توبه نماید، و این حال را تا پایان عمر ادامه دهد و با همین حالت وارد عرصه محشر گردد.
(آیه ۳۴)- سپس مىافزاید: کسانى که داراى این چهار صفتند هنگامى که بهشت به آنها نزدیک مىشود، فرشتگان الهى به عنوان احترام و اکرام به آنها مىگویند: «به سلامت وارد بهشت شوید» (ادْخُلُوها بِسَلامٍ). سلامت از هر گونه بدى و ناراحتى و آفت و بلا و کیفر و عذاب، سلامت کامل از نظر جسم و جان.
سپس براى آرامش خاطر آنها اضافه مىکند: «امروز، روز جاودانگى است» جاودانى نعمتها، و جاودانى بهشت با تمام مواهبش (ذلِکَ یَوْمُ الْخُلُودِ).
(آیه ۳۵)- و به دنبال این دو موهبت- بشارت سلامت، و بشارت جاودانگى در بهشت- خداوند منان دو بشارت دیگر به آنها مىدهد که مجموعا چهار بشارت است همانند چهار وصفى که آنها داشتند، مىفرماید: «هر چه بخواهند در آنجا براى آنها هست» (لَهُمْ ما یَشاؤُنَ فِیها).
و علاوه بر آن «نزد ما نعمتهاى بیشترى است» که به فکر هیچ کس نمىرسد (وَ لَدَیْنا مَزِیدٌ).
تعبیرى از این زندهتر و رساتر و دل انگیزتر تصور نمىشود.
(آیه ۳۶)- بعد از پایان گرفتن گفتگو پیرامون بهشت و دوزخ، صفات بهشتیان و دوزخیان، و درجات و درکات آنها، براى نتیجه گیرى کامل از این بحث، مجرمان را مورد توجه قرار داده، مىفرماید: «چه بسیار اقوامى را که پیش از آنها هلاک کردیم، اقوامى که از آنها قویتر بودند، و شهرها (و کشورها) را گشودند» اما بر اثر کفر و ظلم و بیدادگرى و گناه نابود شدند (وَ کَمْ أَهْلَکْنا قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْنٍ هُمْ أَشَدُّ مِنْهُمْ بَطْشاً فَنَقَّبُوا فِی الْبِلادِ).
«آیا هیچ راه فرارى (از عذاب الهى براى این گونه افراد) وجود دارد»؟ (هَلْ مِنْ مَحِیصٍ).
آیه به کفّار لجوج معاصر پیامبر صلّى اللّه علیه و اله هشدار مىدهد که سرى به تاریخ گذشتگان بزنند و آثار آنها را بر صفحات تاریخ و صفحه روى زمین بنگرند، ببینند برگزیده تفسیر نمونه، ج۴، ص: ۵۲۹
خداوند با اقوام سرکشى که پیش از آنها بودند چه کرد؟ اقوامى که از آنها پر جمعیتتر و با قدرتتر بودند، آنگاه به آینده خود بیندیشند.
(آیه ۳۷)- در این آیه براى تأکید بیشتر مىافزاید: «قطعا در این (سرگذشت پیشینیان) تذکر است، براى آن کس که عقل دارد، یا گوش فرا دهد در حالى که حاضر باشد»! (إِنَّ فِی ذلِکَ لَذِکْرى لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهِیدٌ).
منظور از «قلب» در اینجا و در دیگر آیات قرآن که بحث از درک مسائل مىکند همان «عقل» و شعور و ادراک است.
مجموع آیه چنین معنى مىدهد، دو گروه مىتوانند از این مواعظ، پند و اندرز گیرند، نخست آنها که داراى ذکاوت و عقل و هوشند، و خود مستقلا مىتوانند مسائل را تحلیل کنند، و دیگر کسانى که در این حد نیستند اما مىتوانند «مستمع» خوبى براى دانشمندان باشند، و با حضور قلب به سخنان آنها گوش فرا دهند و حقایق را از طریق ارشاد و راهنمائى آنها فرا گیرند.
(آیه ۳۸)- آفریدگار آسمانها و زمین قادر بر احیاى مردگان است در تعقیب آیات گذشته و دلائل مختلفى که در باره معاد در آن آمده بود، در اینجا به یکى دیگر از دلائل امکان معاد اشاره کرده و بعد از آن به پیامبر صلّى اللّه علیه و اله دستور صبر و شکیبائى و تسبیح و حمد پروردگار مىدهد، تا کار شکنیهاى مخالفان را از این طریق تحمل و خنثى کند.
نخست مىفرماید: «و ما آسمانها و زمین و آنچه را در میان آن است در شش روز [شش دوران] آفریدیم، و هیچ گونه رنج و سختى به ما نرسید»! (وَ لَقَدْ خَلَقْنَا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ ما مَسَّنا مِنْ لُغُوبٍ).
بدیهى است کسى که قدرتش محدود است اگر بخواهد کارى انجام دهد که بیش از توان او باشد خسته و درمانده و وامانده مىشود، ولى در مورد وجودى که قدرتش نامحدود و توانائیش بىنهایت است این امور مفهومى ندارد.
بنابر این چنین کسى توانائى دارد که انسان را بعد از مردن بار دیگر به حیات باز گرداند.
برگزیده تفسیر نمونه، ج۴، ص: ۵۳۰
(آیه ۳۹)- بعد از ذکر دلائل مختلف معاد و ترسیم صحنههاى مختلفى از قیامت چون به هر حال گروهى تسلیم حق نیستند و لجاجت و پا فشارى بر باطل دارند پیامبر صلّى اللّه علیه و اله را مخاطب قرار داده، مىگوید: «در برابر آنچه آنها مىگویند شکیبا باش» (فَاصْبِرْ عَلى ما یَقُولُونَ).
چرا که تنها با نیروى صبر و استقامت مىتوان بر این مشکلات پیروز شد، و توطئههاى دشمن را درهم شکست، و نسبتهاى نارواى آنها را در مسیر حق تحمل کرد.
و از آنجا که صبر و استقامت نیاز به پشتوانهاى دارد، و بهترین پشتوانه یاد خدا و ارتباط با مبدأ علم و قدرت جهان آفرین است در دنبال این دستور مىافزاید:
«و پیش از طلوع آفتاب و پیش از غروب تسبیح و حمد پروردگارت را به جا آور» (وَ سَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ).
(آیه ۴۰)- همچنین «در بخشى از شب او را تسبیح کن و بعد از سجدهها» (وَ مِنَ اللَّیْلِ فَسَبِّحْهُ وَ أَدْبارَ السُّجُودِ).
این یاد مداوم و تسبیح مستمر همچون قطرههاى حیاتبخش باران بر سرزمین قلب و جان تو مىریزد، و آن را سیراب مىکند، دائما به تو نشاط و حیات مىبخشد و به استقامت در مقابل مخالفان لجوج دعوت مىکند.
تسبیح خداوند در این مواقع چهار گانه اشاره به نمازهاى پنجگانه روزانه و بعضى از نوافل پر فضیلت است، به این ترتیب که «قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ» اشاره به نماز صبح است، زیرا آخر وقت آن طلوع آفتاب مىباشد.
«وَ قَبْلَ الْغُرُوبِ» اشاره به نماز ظهر و عصر است، چرا که آخر وقت هر دو غروب آفتاب است.
«وَ مِنَ اللَّیْلِ» نماز مغرب و عشا را بیان مىکند، «وَ أَدْبارَ السُّجُودِ» نظر به نافلههاى مغرب دارد که بعد از مغرب به جا آورده مىشود.
(آیه ۴۱)- با صیحه رستاخیز همه زنده مىشوند: در این آیه همانند سایر آیات این سوره تکیه بر مسأله معاد و رستاخیز شده و باز گوشه دیگرى از آن را برگزیده تفسیر نمونه، ج۴، ص: ۵۳۱
مطرح مىکند، و آن مسأله نفخ صور و خروج مردگان از قبر است.
مىفرماید: «و گوش فرا ده و منتظر روزى باش که منادى از مکانى نزدیک ندا مىدهد» (وَ اسْتَمِعْ یَوْمَ یُنادِ الْمُنادِ مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ).
یعنى این صدا آن چنان در فضا پخش مىشود که گویى بیخ گوش همه است.
(آیه ۴۲)- «روزى که همگان صیحه رستاخیز را به حق مىشنوند، آن روز، روز خروج (از قبرها) است»! (یَوْمَ یَسْمَعُونَ الصَّیْحَةَ بِالْحَقِّ ذلِکَ یَوْمُ الْخُرُوجِ).
مخاطب در «و استمع» (گوش فرا ده) گر چه شخص پیامبر صلّى اللّه علیه و اله است ولى مسلما مقصود همه انسانها هستند.
و منظور از «گوش فرادادن» یا انتظار کشیدن است، زیرا کسانى که در انتظار حادثهاى به سر مىبرند که با صداى وحشتناکى شروع مىشود دائما گوش فرا مىدهند، و منتظرند. و یا منظور گوش فرا دادن به این سخن الهى است، و معنى چنین مىشود: «این سخن را بشنو که پروردگارت در باره صیحه رستاخیز مىگوید».
این منادى همان «اسرافیل» است که در «صور» مىدمد، و در آیات قرآن نه با نام بلکه با تعبیرات دیگرى به او اشاره شده است.
(آیه ۴۳)- و براى این که روشن شود حاکم در این دادگاه بزرگ کیست؟
مىافزاید: «مائیم که زنده مىکنیم و مىمیرانیم و بازگشت تنها به سوى ماست» (إِنَّا نَحْنُ نُحْیِی وَ نُمِیتُ وَ إِلَیْنَا الْمَصِیرُ).
(آیه ۴۴)- سپس براى توضیح بیشتر در باره بازگشت مردم به سوى خداوند مىفرماید: «روزى که زمین بسرعت از روى آنها شکافته مىشود و (از قبرها) خارج مىگردند» (یَوْمَ تَشَقَّقُ الْأَرْضُ عَنْهُمْ سِراعاً).
و در پایان آیه مىافزاید: «و این جمع کردن (مردم در قیامت) براى ما آسان است» (ذلِکَ حَشْرٌ عَلَیْنا یَسِیرٌ).
روشن است خداوندى که آفریننده آسمانها و زمین و آنچه در میان آن دو است حشر و نشور مردگان براى او کار سادهاى مىباشد.
(آیه ۴۵)- و در این آیه که آخرین آیه این سوره است بار دیگر به پیامبرش در برگزیده تفسیر نمونه، ج۴، ص: ۵۳۲
مقابل مخالفان سرسخت و لجوج تسلى و دلدارى مىدهد و مىفرماید: «ما به آنچه آنها مىگویند آگاهتریم» (نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَقُولُونَ).
«و تو مأمور اجبار آنها (به ایمان) نیستى» (وَ ما أَنْتَ عَلَیْهِمْ بِجَبَّارٍ).
وظیفه تو تنها ابلاغ رسالت، و دعوت به سوى حق و بشارت و انذار است «پس به وسیله قرآن، کسانى را که از عذاب من مىترسند متذکر ساز» (فَذَکِّرْ بِالْقُرْآنِ مَنْ یَخافُ وَعِیدِ).
اشاره به این که قرآن براى انذار و بیدار ساختن افراد مؤمن کافى است هر صفحهاى از آن یاد آور قیامت، و آیات مختلفش بازگو کننده سرنوشت پیشینیان و توصیفهایش از مواهب بهشتى و عذابهاى دوزخى و حوادثى که در آستانه رستاخیز و در دادگاه عدل الهى واقع مىشود بهترین پند و اندرز براى همگان است.
«پایان سوره ق»
|
با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است
ما بهر ملاقات خدا وقت نداریم
چون فرد مهمی شده نفس دغل ما
اندازه ی یک قبله دعا وقت نداریم
(مردم این جور نباشید)
عزم من بشکافد اقیانوس را
تنبلی دزد آرزوهاست...
|
|
|
۳۱ شهریور ۱۳۹۳, ۰۹:۲۶ ب.ظ
|
|
محتواى سوره ق
ممنون.خیلی این سوره رو دوست دارم
|
|
|
|
سپاسگزاری شده توسط: | |
|
موضوعهای مرتبط با این موضوع... |
موضوع: |
نویسنده |
پاسخ: |
بازدید: |
آخرین ارسال |
|
مالک اشتر و قبولی در مصاحبه اش و تکلیف انتخاب رشته ما بعد قبولی در مصاحبه مالک اشتر |
mahditorki |
۱۷۲ |
۱۶۷,۸۴۴ |
۲۵ دى ۱۳۹۸ ۰۲:۴۳ ق.ظ
آخرین ارسال: Farhad namjo
|
|
ختم سوره حمد و توحید برای شفای همه مریض ها |
$۰me0ne |
۱۰۴ |
۴۷,۲۳۳ |
۰۳ دى ۱۳۹۶ ۱۰:۴۸ ق.ظ
آخرین ارسال: saye62
|
|
دخیره ماتریس قطری و سه قطری |
hossein14 |
۰ |
۲,۰۴۲ |
۲۷ آبان ۱۳۹۶ ۱۲:۱۷ ب.ظ
آخرین ارسال: hossein14
|
|
قبول شدگان سال ۹۶ کجا قبول شدین ؟ رتبتون ؟ و رشته و گرایش ؟ |
alilash |
۱۳۳ |
۷۹,۶۹۵ |
۱۲ آبان ۱۳۹۶ ۰۶:۰۲ ب.ظ
آخرین ارسال: F.N.44
|
|
PDF رتبه، درصدها و محل قبولی علوم کامپیوتر سال ۹۳تا۹۵ + کف قبولی |
RezaTaheri |
۱۵ |
۹,۱۱۶ |
۱۵ فروردین ۱۳۹۶ ۱۲:۳۷ ق.ظ
آخرین ارسال: RezaTaheri
|
|
قبولی تکمیل ظرفیت = حذف قبولی قطعی اولیه ؟ |
aminsl |
۵ |
۵,۷۸۱ |
۱۹ مهر ۱۳۹۵ ۰۲:۲۰ ق.ظ
آخرین ارسال: RezaTaheri
|
|
من نرم افزار روزانه رشت قبول شدم با کسی که اراک قبول شده حاضرم جا به جا کنم |
royaarabi |
۰ |
۱,۵۲۰ |
۱۰ شهریور ۱۳۹۴ ۰۵:۴۴ ب.ظ
آخرین ارسال: royaarabi
|
|
مصاحبه حضوری سوره |
skytower_19 |
۲ |
۳,۳۵۷ |
۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۹:۳۷ ب.ظ
آخرین ارسال: shamdooni
|
|
ختم سوره یاسین بعد از نماز صبح |
mcse2010 |
۱ |
۲,۶۵۷ |
۲۳ اسفند ۱۳۹۳ ۰۷:۲۹ ب.ظ
آخرین ارسال: Avril89
|
|
کمک :باتری های غیر قابل تعویض / قابل تعویض؟ |
NP-Cσмρℓєтє |
۱ |
۳,۷۵۸ |
۱۲ اسفند ۱۳۹۳ ۰۴:۰۶ ب.ظ
آخرین ارسال: poldasht
|