|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 21 خرداد ۱۳۹۳ ۱۱:۴۸ ب.ظ
سلام دوستان ...
برای بنده نیز این پیامک ارشد فراگیر پیام نور اومده؟
این چی هست و شرایطش چطوره؟ مدرکش اعتبار داره؟
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fa_shinobi - 21 خرداد ۱۳۹۳ ۱۱:۵۰ ب.ظ
کنکور ارشد ما تو یه سالن بود که ۱۰۰ نفری اونجا بودن. مراقبا هم اکثرا از مراقبای دبیرستانم بودن که همیشه یه ربع مونده بود وقت تموم شه برگه هارو جمع میکردن. وقت آزمون رشته ما زیاد بود. یه سریا که رشته ای دیگه بودن و زود مهلتشون تموم شد، یه سریا هم معلوم بود نخوندن و گذاشتن رفتن، یه سریا هم.... خلاصه نیم ساعت مونده بود به پایان آزمون من موندم و ۷-۸ تا مراقب که شدید عجله داشتن واسه رفتن(نمیدونم چرا). شانس ما رو میگی... گوینده اشتباها اعلام کرد که وقت آزمون شما تمامه (دیدید تا حالا همچین چیزی)... اینا همه به خون من تشنه... اومدن بالا سرم که برگه رو بگیرن. منم یهو مث علامت مخصوص حاکم بزرگ میتی کمان، دفترچه رو بردم بالا و گفتم وقتش سه ساعته و با آرامش سرمو کردم تو برگه... آقا مراقبا رو میگی داشتن آتیش میگرفتن. هی میومدن جلوم و میرفتن که استرس بهم بدن پاشم برم... هی میومدن رو صندلیای اطراف من برچسب میزدن و برچسب میکندن که من برم... ولی من با گذشت هر لحظه از زمان سرسخت تر میشدم. حتی یکیشون ده دیقه مونده بود به آخر آزمون اومد با لحن قشنگی گفت تو این ده دیقه چی میخوای بنویسی؟ بیا برو.. منم با افتخار گفتم همین ده دیقه ممکنه منو از شهرستان به تهران منتقل کنه.... دیدم رفت و هیچی نگفت... خلاصه اون نیم ساعت من خیلی اذیتشون کردم. خدا منو ببخشه. تمام بلاهای دبیرستانو که دونه دونه سر من و همکلاسیام آورده بودن، امتحان حسابان... فیزیک... عربی... ، تو نیم ساعت همشو تلافی کردم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - A V A - 22 خرداد ۱۳۹۳ ۱۲:۳۹ ق.ظ
(۲۱ خرداد ۱۳۹۳ ۱۱:۵۰ ب.ظ)fa_shinobi نوشته شده توسط: کنکور ارشد ما تو یه سالن بود که ۱۰۰ نفری اونجا بودن. مراقبا هم اکثرا از مراقبای دبیرستانم بودن که همیشه یه ربع مونده بود وقت تموم شه برگه هارو جمع میکردن. وقت آزمون رشته ما زیاد بود. یه سریا که رشته ای دیگه بودن و زود مهلتشون تموم شد، یه سریا هم معلوم بود نخوندن و گذاشتن رفتن، یه سریا هم.... خلاصه نیم ساعت مونده بود به پایان آزمون من موندم و ۷-۸ تا مراقب که شدید عجله داشتن واسه رفتن(نمیدونم چرا). شانس ما رو میگی... گوینده اشتباها اعلام کرد که وقت آزمون شما تمامه (دیدید تا حالا همچین چیزی)... اینا همه به خون من تشنه... اومدن بالا سرم که برگه رو بگیرن. منم یهو مث علامت مخصوص حاکم بزرگ میتی کمان، دفترچه رو بردم بالا و گفتم وقتش سه ساعته و با آرامش سرمو کردم تو برگه... آقا مراقبا رو میگی داشتن آتیش میگرفتن. هی میومدن جلوم و میرفتن که استرس بهم بدن پاشم برم... هی میومدن رو صندلیای اطراف من برچسب میزدن و برچسب میکندن که من برم... ولی من با گذشت هر لحظه از زمان سرسخت تر میشدم. حتی یکیشون ده دیقه مونده بود به آخر آزمون اومد با لحن قشنگی گفت تو این ده دیقه چی میخوای بنویسی؟ بیا برو.. منم با افتخار گفتم همین ده دیقه ممکنه منو از شهرستان به تهران منتقل کنه.... دیدم رفت و هیچی نگفت... خلاصه اون نیم ساعت من خیلی اذیتشون کردم. خدا منو ببخشه. تمام بلاهای دبیرستانو که دونه دونه سر من و همکلاسیام آورده بودن، امتحان حسابان... فیزیک... عربی... ، تو نیم ساعت همشو تلافی کردم
عالی بود دمت گرم)))
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 22 خرداد ۱۳۹۳ ۰۸:۱۷ ق.ظ
یه گنجشک کوچیک اومده بود حیاطمون و حالش خوب نبود
رفتم برداشتم بهش یخورده آب دادم و نازش کردم.... بعدش دوباره بردمش حیاط پر زد و رفت
خیـــــــــلی ناز بود
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mitra.gh - 22 خرداد ۱۳۹۳ ۰۱:۲۳ ب.ظ
مدتی بود که خیلی دلم می خواست برم امام رضا زیارت ولی هر چی از آقا می خواستم نمیطلبید
روز ولادت امام موسی کاظم که بود داشتم تلوزیون نگاه می کردم که حرم امام موسی رو زنده نشون داد و منم گفتم آقا جون من هر چی به امام رضا می گم ما رو نمیطلبه شما که پدرشون هستی یه کاری بکن
باورتون نمیشه هنوز رو همون مبل نشسته بودم و نیم ساعت نگذشته بود که بهم زنگ زدن که یه مشهد ۳ روزه هست میای بریم و بعضی وقتها باورش هم سخته ولی چقدر ما خوشبختیم ......
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - A V A - 22 خرداد ۱۳۹۳ ۰۱:۲۹ ب.ظ
(۲۲ خرداد ۱۳۹۳ ۰۱:۲۳ ب.ظ)mitra.gh نوشته شده توسط: مدتی بود که خیلی دلم می خواست برم امام رضا زیارت ولی هر چی از آقا می خواستم نمیطلبید
روز ولادت امام موسی کاظم که بود داشتم تلوزیون نگاه می کردم که حرم امام موسی رو زنده نشون داد و منم گفتم آقا جون من هر چی به امام رضا می گم ما رو نمیطلبه شما که پدرشون هستی یه کاری بکن
باورتون نمیشه هنوز رو همون مبل نشسته بودم و نیم ساعت نگذشته بود که بهم زنگ زدن که یه مشهد ۳ روزه هست میای بریم و بعضی وقتها باورش هم سخته ولی چقدر ما خوشبختیم ......
خوش به سعادتتون
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - elham_sh219 - 22 خرداد ۱۳۹۳ ۰۱:۳۷ ب.ظ
(۲۲ خرداد ۱۳۹۳ ۰۱:۲۳ ب.ظ)mitra.gh نوشته شده توسط: مدتی بود که خیلی دلم می خواست برم امام رضا زیارت ولی هر چی از آقا می خواستم نمیطلبید
روز ولادت امام موسی کاظم که بود داشتم تلوزیون نگاه می کردم که حرم امام موسی رو زنده نشون داد و منم گفتم آقا جون من هر چی به امام رضا می گم ما رو نمیطلبه شما که پدرشون هستی یه کاری بکن
باورتون نمیشه هنوز رو همون مبل نشسته بودم و نیم ساعت نگذشته بود که بهم زنگ زدن که یه مشهد ۳ روزه هست میای بریم و بعضی وقتها باورش هم سخته ولی چقدر ما خوشبختیم ......
پس حالا که شما اینقدر دلتون پاکه، واسه ما هم دعا کنین!
مخصوصا رفتین حرم امام رضا سفارش ما رو هم بکنین...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - aamitis - 22 خرداد ۱۳۹۳ ۰۳:۴۴ ب.ظ
ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺴﺘﯽ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ...ﭼﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ
ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯿﺮﯼ ﺳﺮﮐﺎﺭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ....ﭼﻮﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﭘﯿﺪﺍ
ﮐﺮﺩﻥ ﮐﺎﺭ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻨﺖ ﺳﺎﻟﻢ ﻭ ﺗﻨﺪﺭﺳﺖ ﻫﺴﺖ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ...ﭼﻮﻥ ﺍﺩﻣﻬﺎﯼ
ﻣﺮﯾﺾ ﺗﺎﻭﺍﻥ ﺧﯿﻠﯽ ﺳﺨﺘﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﻼﻣﺘﯽ ﻣﯽ ﭘﺮﺩﺍﺯﻥ
ﻭﻗﺘﯽ ﺯﻧﺪﻩ ﻫﺴﺘﯽ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ...ﭼﻮﻥ ﻣﺮﺩﮔﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﺭﺯﻭﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﮐﺎﺭﻫﺎﯼ ﻧﯿﮏ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺍﺭﯼ ﺧﺪﺍﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﻭ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ...ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﮐﺴﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﮔﺎﻭ ﺭﺍ ﻋﺒﺎﺩﺕ ﻣﯿﮑﻨﻦ
ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﭼﻮﻥ ﺧﻮﺩﺕ ﻫﺴﺘﯽ... ﻭ ﺧﯿﻠﯽ ﻫﺎ ﺩﺭ ﺍﺭﺯﻭﯼ ﺍﯾﻨﻦ ﮐﻪ
ﺟﺎﯼ ﺗﻮ ﺑﺎﺷن
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - sahar salehi - 22 خرداد ۱۳۹۳ ۰۳:۵۰ ب.ظ
(۲۱ خرداد ۱۳۹۳ ۱۱:۵۱ ق.ظ)مهنیا نوشته شده توسط: دوستی با بعضی آدمها مثل نوشیدن چای سرگل لاهیجان است.
باید نرم دم بکشد.
باید انتظارش را بکشی.
باید برای عطر و رنگش منتظر بمانی.
باید صبر کنی.
آرام باشی و مقدماتش را فراهم کنی.
باید آن را بریزی در یک استکان کوچک کمر باریک.
خوب نگاهش کنی.
عطر ملایمش را احساس کنی و آهسته، جرعه جرعه بنوشیاش و زندگی کنی...
زندگی تان پر از دوستان ناب . . .
این متن منو یاد این تیکه از شازده کوچولو انداخت:
روباه ساکت شد و مدت زیادی به شازده کوچولو نگاه کرد. آخر گفت:
- بیزحمت... مرا اهلی کن!
شازده کوچولو در جواب گفت: خیلی دلم میخواهد، ولی زیاد وقت ندارم. من باید دوستانی پیدا کنم و خیلی چیزها هست که باید بشناسم.
روباه گفت: هیچ چیزی را تا اهلی نکنند، نمیتوان شناخت. آدمها دیگر وقت شناختن هیچ چیز را ندارند. آنها چیزهای ساخته و پرداخته از دکان میخرند. اما چون کاسبی نیست که دوست بفروشد، آدمهاماندهاند بیدوست . تو اگر دوست میخواهی مرا اهلی کن!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - newsoftware11 - 22 خرداد ۱۳۹۳ ۰۵:۵۵ ب.ظ
آدم های بزرگ در باره ایده ها سخن می گویند
آدم های متوسط در باره چیزها سخن می گویند
آدم های کوچک پشت سر دیگران سخن می گویند
آدم های بزرگ درد دیگران را دارند
آدم های متوسط درد خودشان را دارند
آدم های کوچک بی دردند
آدم های بزرگ عظمت دیگران را می بینند
آدم های متوسط به دنبال عظمت خود هستند
آدم های کوچک عظمت خود را در تحقیر دیگران می بینند
آدم های بزرگ به دنبال کسب حکمت هستند
آدم های متوسط به دنبال کسب دانش هستند
آدم های کوچک به دنبال کسب سواد هستند
آدم های بزرگ به دنبال طرح پرسش های بی پاسخ هستند
آدم های متوسط پرسش هائی می پرسند که پاسخ دارد
آدم های کوچک می پندارند پاسخ همه پرسش ها را می دانند
آدم های بزرگ به دنبال خلق مسئله هستند
آدم های متوسط به دنبال حل مسئله هستند
آدم های کوچک مسئله ندارند
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - iammiti - 22 خرداد ۱۳۹۳ ۰۶:۵۶ ب.ظ
بال وقتی بشکند از کوچ هم باید گذشت
دست و پا وقتی نباشد نردبان بی فایده است
کاظم بهمنی...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - tabassomesayna - 22 خرداد ۱۳۹۳ ۰۷:۰۴ ب.ظ
اتفاق جالب حین اجرای یگانه !
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
وای که چقدر این بچه شیرین قهر میکنه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 22 خرداد ۱۳۹۳ ۰۷:۵۶ ب.ظ
عید همگی مبارک*** انشاالله امام زمان یه عیدی خوب بهتون بده***
بیاین دم غروب دعای فرج بخونیم و عهدامون رو تازه کنیم با امام زمان... و تصمیمهای خوب و درست بگیریم و قول عملش رو به امام زمان بدیم
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اگر کسی مایل بود خوشحال میشم تو تاپیک زیر همکاری کنه
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - elham_sh219 - 22 خرداد ۱۳۹۳ ۰۸:۴۱ ب.ظ
نیمه ی شعبان گل نرگس شکفت / چلچله از شادمانی شب نخفت
آبشار یک لحظه آرام شد، نریخت / تا که رازش با گل نرگس بگفت
سرو حیران شد از آن فر و جلال / ماه فرو مانده در آن حسن جمال
نیمه شعبان را به شما دوستان عزیز تبریک عرض می کنم.
ان شاالله یادمون نره که از صاحب این شب و روز عیدیمون رو بگیریم!
--------------------------------------------------------------------------------
پ.ن: امشب، شب نیمه شعبان، ساعت ۱۱ متعلق به آقا امام زمانه که خوندن سوره یاسین و زیارت آل یاسین توصیه شده.
هر کسی که دوست داره این کار رو انجام بده و البته توفیق خوندنش رو پیدا کرد، منو از دعای خیرش فراموش نکنه که خیلی محتاج دعاتون هستم!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - محسن جون - ۲۲ خرداد ۱۳۹۳ ۱۱:۴۲ ب.ظ
دلم نه دوستی وفادار می خواهد .. نه معشوقه ای زیبارو ..
من دلم کلبه ای خلوت می خواهد .. دیوارهایش از جنس سکوت .. در سرزمینی دورافتاده ..
هفتاد فرسخ آن طرف هم نشان از "آدمی" نباشد.
من باشم و آینه .. بسیار که دلتنگ شدم با او سر صحبت می گشایم !!
همین باشد برای من کافیست . . .
|