|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Avril89 - 13 شهریور ۱۳۹۴ ۰۷:۵۳ ب.ظ
(۱۳ شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۵۸ ق.ظ)behnam5670 نوشته شده توسط: آدم توو این سایت که میاد از جریانِ دانشگاه افروز ناراحت میشه (قبل از اینکه خودش بگه هم متوجه شدم علم و صنعت آورده و میتونم بفهمم چه حسی داره)، سایتهای خبری که میری عکس اون بچهی سوری که توو ساحل غرق شده و این جور چیزا رو میبینی، الانم که رفتم فیسبوک دیدم یکی از دخترهایی که آلمان درس میخونه (البته نه میشناسمش نه از نزدیک دیدمش) یه سری لوازمی که شاید بشه گفت بیارزش هست (اینطور گفتن درست نیست ولی واقعیتی که هست اینه) گذاشته واسه فروش، خب هیشکی ۴ تا لیوانی و ۲ تا نمکدون که سر جمع ۴ یورو نمیشن رو نمیفروشه و مشخص هست که یعنی چی. رسماً زندگی بوی ... میده اه اه اه حالم گرفته شد رسماً
بنظرم باید یاد بگیرم لااقل تو شرایط سختی که واسه هرکسی میتونه پیش بیاد کنارهم باشیم شاید شعار باشه اما زندگی واقعا کوتاهست پس تو هر شرایطی که هستیم لااقل تنها کاری که میتونه از دستمون بر بیاد اینه که هوای همو داشته باشیم ،مهربونی رو یاد بگیریم.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 13 شهریور ۱۳۹۴ ۰۹:۲۹ ب.ظ
ماشالله همه هم شکست عشقی خوردن ......
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 13 شهریور ۱۳۹۴ ۱۰:۵۸ ب.ظ
(۱۳ شهریور ۱۳۹۴ ۰۹:۵۴ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط: دوستان اومدم باغ انار داداشم اینا میخام عکس انار دون شده بزارم
بزارم عکسو )))))))
+انارارو خودم رفتم چیدم )))
بلی/
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - A V A - 13 شهریور ۱۳۹۴ ۱۱:۱۳ ب.ظ
نمیگذرم ازت افاق، حداقل چند تاشو بزار اومدی ثبت نام برام بیاری
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 13 شهریور ۱۳۹۴ ۱۱:۲۸ ب.ظ
به قول جناب خان اخی........چه قدر گل انار قشنگه
(۱۳ شهریور ۱۳۹۴ ۱۱:۲۵ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط: این عکس برای تیرماه ، درختا داشتن گل میدادن
آفاق واقعا این عکس آواتات بهت میاد
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - A V A - 13 شهریور ۱۳۹۴ ۱۱:۳۱ ب.ظ
(۱۳ شهریور ۱۳۹۴ ۱۱:۲۹ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط: (13 شهریور ۱۳۹۴ ۱۱:۱۳ ب.ظ)A V A نوشته شده توسط: نمیگذرم ازت افاق، حداقل چند تاشو بزار اومدی ثبت نام برام بیاری
دینگ دینگ من الان تهرانم برم دنبال کارو بارای اداریم و باز دوباره برگردم ولایت ۲۳ ام که برگشتم میام دوباره میچینم برات میارم )
به قول یه بنده خدا، نوچ نوچ نوچ، بی خبر میای؟ باوشه فقط گلدونو انار ما یادت نره
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 13 شهریور ۱۳۹۴ ۱۱:۴۹ ب.ظ
(۱۳ شهریور ۱۳۹۴ ۱۱:۴۵ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط: ای بابا حیف که لواشکش خیلی طول میکشه وگرنه تصویر اون هم میزاشتم تازه یه ژله انار هم هست که اونو تازه دستورش به دستم رسیده
(۱۳ شهریور ۱۳۹۴ ۱۱:۳۸ ب.ظ)vesta نوشته شده توسط: از خدا بترررررررررررررس دختر
چرا با احساسات ما بازی می کنی!!!!!!!!!!!!
(۱۳ شهریور ۱۳۹۴ ۱۱:۳۲ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط: میخوام با این انارا لواشک و اب انار درست کنم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - neghab001 - 14 شهریور ۱۳۹۴ ۰۱:۱۶ ق.ظ
حریم فکرِ من
جای طعنه های "تنهایی" نیست . . .
میکند غوغا تشویش شهرِ من
عاقلی هست اگر امروز
از نگاه من میخواند
طعمِ تلخ یک بیداری،
تاوان باور های بودن
حسرت پاییزِ یک خط نقطه چین . . .
خفته است اگر در من تا مرز امروز
در نوبهار فردایش
همه دعوتند به جشن "امیــــــد" . . .
*سامان*
*تلخنده*(فک کنم استعداد شاعری دارم"به سبک گوته هم مینویسم")
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - pezhman.m-AI - 14 شهریور ۱۳۹۴ ۰۳:۱۹ ق.ظ
(۱۳ شهریور ۱۳۹۴ ۱۱:۲۵ ب.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط: اینم امروز
واقعا چطوری دلتون میاد اینطوری با احساسات جوونای مردم بازی کنید؟؟؟ آخه این انصافه؟؟
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - NP-Cσмρℓєтє - ۱۴ شهریور ۱۳۹۴ ۱۲:۳۴ ب.ظ
(۱۴ شهریور ۱۳۹۴ ۰۹:۵۱ ق.ظ)F@gh@ نوشته شده توسط: +من اب انار کاملا طبیعی بدون هیچ افزدونی درست کردم ،رنگش صورتیه، پس چطور برای بیرون انقدرقرمزمشکیه:|
بلد نیستی دیگه , دستور طبخ مخصوص داره
آب انار فقط آب انارِ عمو فری و دوستان! :|
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Fardad-A - 14 شهریور ۱۳۹۴ ۰۲:۰۲ ب.ظ
میخواستم کمی راجع به تجارت پرسود پرورش و کشتار و صادرات غورباقه که مجوزش توسط سازمان دامپزشکی اخیرا" صادر شده توضیح بدم گفتم بذارم واسه بعد....
پ.ن: از این نظر میخواستم بگم که اینجا خلوت بشه و با توجه به دسترس نبودن انار مشکلی برای روحیات جوانان بوجود نیاد.
خودتون بخونید:
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - alim93 - 14 شهریور ۱۳۹۴ ۰۳:۰۸ ب.ظ
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - kazhal@ - 14 شهریور ۱۳۹۴ ۰۴:۲۰ ب.ظ
دیــــگر نگران زشــــــــــــــت بودن لپ تاپِ خود نباشیـــــــــــــد
+بازم من بیکار شدم و نشستم یه چیزی رو رنگ کردم و نتیجه ش شد این. . .کیبورد و موسش هم واسه بعدا
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - captain - 14 شهریور ۱۳۹۴ ۰۶:۱۳ ب.ظ
این همه بچه ها از هنر هاشون عکس گذاشتن که ما از خودمون شرمنده شدیم ، از اینکه وقتم رو به بطالت میگذرونم.
به هر حال چند تا عکس زیر رو از باغمون میزارم ، امیدوارم خوشتون بیاد
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 14 شهریور ۱۳۹۴ ۰۶:۴۷ ب.ظ
یه روز پر ماجرا
صبحی که دنبال کار پزشکی بودم، بعدش از اونجا لپ تاپم رو بردم برای دوستم، یکی زنگ زد که دکتری قبول شدم و باید تا ۳۱ دفاع کنم که دانشگاه نمیگذاره و دوستم داشت راهنماییش میکرد چه کنه، کلی هم گریه کرده بود بعد خواهش کرد که بیاین پیش من با هم بریم من نمیتونم تنهایی برم و نمیدونم چیکار کنم، منم کار داشتم دوستمم با من کار داشت :| خلاصه دلم سوخت، گفت بچه ام خونه است ساعت ۵ بلیت دارم برای برگشت از اهواز اومده بود، رفتیم با دوستم اون سازمان و اون خانم هم اومد، کارش رو انجام دادیم و دوستم هم همونجا کارش رو انجام داد، موقع برگشت هم تو خیابون استادمون ما رو دید یه دوساعت سرپاااااااااااااا با هم گرم صحبت شدیم... له لهما. ولی خوب بود این استادمون رو خیلی دوست دارم تازه آخر صحبتمون با مسئول خط بی آر تی هم صحبت شدیم، از پسرش راضی نبود ولی از دوتا دختراش راضی بود، امان از این پسراا
نتیجه: برو کار کن مگو چیست کار که سرمایه زندگیست کار دست خودتو بگیر و منتظر معجزه نباش، هیچ کس نمیتونه نجاتت بده جزء خودت
پ.ن: دوستم نرم افزار نوشته بود، و من نقش موش آزمایشگاهی رو داشتم ورژن به ورژن برنامه اش رو اجرا کردم و باهاش کار کردم و نتیجه رو یادداشت کرد، ورژن آخرش خوب بود واقعا، با من داشت یوزبیلیتی برنامه اش رو چک میکرد... خیلی خیلی براش خوشحال شدم و ذوق کردم، انشاالله که خوب بفروشه و مسیر رشد براش باشه
پ.ن: به بعضیام باید گفت: می خندم اما خنده ام تلخ ِ می دونی
|