|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - A V A - 26 بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۱۹ ب.ظ
(۲۶ بهمن ۱۳۹۳ ۱۲:۵۴ ب.ظ)vesta نوشته شده توسط: دارم سکته میکنم. آخه دکتر گفت تا زمانی که اورژانسی نشه عملش نمیکنن و صبر میکنن ببینن شیمی درمانی چه جوابی میده
بچه ها خیلی دعا کنید
وستا جانم الان فقط زودتر برو پیششون. امیدت به خدا باشه...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 26 بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۲۲ ب.ظ
خدایا، شوحی شوخی با این مواردم شوخی؟!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - A V A - 26 بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۳۲ ب.ظ
ایلام زلزله ی ۴/۸ ریشتری...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - m.teymourpour - 26 بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۴۸ ب.ظ
(۲۶ بهمن ۱۳۹۳ ۱۲:۵۴ ب.ظ)vesta نوشته شده توسط: بچه ها اومده بودم برای مامانم ناهار ببرم، مامانم زنگ زد که سرمهام رو قطع کردن و گفتن میخوایم ببریمت اتاق عمل
ولی دکترا صبح چیزی نگفتن
دارم سکته میکنم. آخه دکتر گفت تا زمانی که اورژانسی نشه عملش نمیکنن و صبر میکنن ببینن شیمی درمانی چه جوابی میده
بچه ها خیلی دعا کنید
اگه به بزرگی خداوند فکر کنید، مطمئنا آروم میشید
(۲۶ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۳۲ ب.ظ)AVA 94 نوشته شده توسط: ایلام زلزله ی ۴/۸ ریشتری...
ما کرمانی ها که دیگه از زلزله نمیترسیم
الان دو شبه که داره زلزله میشه
بعد از اون زلزله بیرحم و وحشتناک بم دیگه مردم پوستشون کلفت شده
اگرچه دولت اعلام کرد ۳۰ هزار کشته داشته، ولی طبق شواهد خیلی بیشتر از این حرفا بوده
زلزله واقعا وحشت آوره، امیدوارم کسی زلزله واقعی رو تجربه نکنه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - happy07 - 26 بهمن ۱۳۹۳ ۰۴:۱۱ ب.ظ
من چند تا قصه باید بگم، قصه اول:
شبهای کنکور منو mohaddeseh70 با هم میرفتیم حرم امام رضا علیه السلام. بعد تو راه هی من به محدثه میگفتم برو مانشت پست بذار من و happy07 رفتیم حرم برای همهی کنکوریها هم دعا کردیم تا شاید یه خورده کمک کنه اگه کسی احیانا استرس داره، کمی از استرسش کم بشه، و از اون طرف محدثه میگفت نه تو برو پست بذار بگو من با mohaddeseh70 رفتیم حرم، کلی هم دعاتون کردیم... خلاصه آخرش محی جون برندهی این بحث شد و من اومدم هر چند با تاخیر بگم، ما رفتیم و براتون دعا هم کردیم و امیدوارم که ایشالا برای همه به بهترین نحو ممکن اجابت بشه.
بین بچهها یاد خیلیها بودم(کلا من که اینجوریام میرم حرم به صورت خودکار یاد خیلیها میافتم) و یاد دو نفر خیلی بیشتر!! خیلی خیلی.... دو دوست که خیلی مهربوناند که خیلی... که ....که نداره خودشون میدونن چی میگم...
پ.ن ۱: دو نفر = AVA 94 , Software
پ.ن۲: Haniye_se به دلیل شدت ...خونی و علاقه شدید قلبی به کتابهاش، بعد از چند ماه تازه صبح کنکور دیدیمش و در راستای قضیهی "هر کی خودش" ایشون میشه گفت از دعاها مستثنی هستند، خودشون برن حرم دعا کنند، والا 
پ.ن۳: وستاجان نگران نباش، اینجا دلای خیلیها پشت تویه، قوی باش، ایشالا خبرهای خیلی خوب، خیلی خیلی خوب میای بهمون میدی، منم قول میذم ایشالا این بار رفتم حرم حتما برای مامانت دعا میکنم.
پ.ن۴: #پست_موقت میباشد احتمالا!!
پ.ن آخر: تا قصهی بعدی که کمی جنبهی طنز داره خدا نگهدار
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - abji22 - 26 بهمن ۱۳۹۳ ۰۴:۳۵ ب.ظ
(۲۶ بهمن ۱۳۹۳ ۱۱:۴۶ ق.ظ)zahra.s نوشته شده توسط: میخوام برم کوه
شکار آهو
تفنگه من, ایناهاش!
تفنگه تو, کو؟
من موندم چطور تونستم ده روز دوریتو تحمل کنیم؟
شانس اوردی که من پسرنیستم!یا شایدم از بدشانسیته
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - NP-Cσмρℓєтє - ۲۶ بهمن ۱۳۹۳ ۰۷:۴۱ ب.ظ
(۲۶ بهمن ۱۳۹۳ ۰۴:۳۵ ب.ظ)abji22 نوشته شده توسط: (26 بهمن ۱۳۹۳ ۱۱:۴۶ ق.ظ)zahra.s نوشته شده توسط: میخوام برم کوه
شکار آهو
تفنگه من, ایناهاش!
تفنگه تو, کو؟
من موندم چطور تونستم ده روز دوریتو تحمل کنیم؟
شانس اوردی که من پسرنیستم!یا شایدم از بدشانسیته
ای بابا یعنی ۱۰ روز بود میخواستی بری کوه؟؟ 
(۲۶ بهمن ۱۳۹۳ ۱۲:۵۲ ب.ظ)zahra.s نوشته شده توسط: ترافیک اونترنتم ۰/۰۴ مونده , خدا هم دیده امروز میخواد کلیدا بیاد , یجوری برنامه ریزی کرده من نبینم, من که میدونم 
نظر به اینکه یه عده از دوستان سخت نگران اومدن کلیدا هستن, خواستم بگم خیلی نزدیکه دارم حس میکنم
ترافیک اینترنتم ۰/۰۱ مونده
من برم کم کم که شماها راحت باشید
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 26 بهمن ۱۳۹۳ ۰۸:۳۴ ب.ظ
جایی هست که مودم وایمکس دست دوم بخرن؟دو سال و نیم کار کرده
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - A V A - 26 بهمن ۱۳۹۳ ۰۸:۵۴ ب.ظ
(۲۶ بهمن ۱۳۹۳ ۰۴:۱۱ ب.ظ)happy07 نوشته شده توسط: بین بچهها یاد خیلیها بودم(کلا من که اینجوریام میرم حرم به صورت خودکار یاد خیلیها میافتم) و یاد دو نفر خیلی بیشتر!! خیلی خیلی.... دو دوست که خیلی مهربوناند که خیلی... که ....که نداره خودشون میدونن چی میگم...
پ.ن ۱: دو نفر = AVA 94 , Software
اخ از دست تو هپی صفر هفت... یهو غیب میشی و یهو کلی خوشحالم میکنی... خودت میدونی من چقدر نیاز به حرم امام رضا داشتم و متاسفانه نشد که برم...خیلی خیلی خیلی خیلی لطف کردی و ازت ممنونم دوست خوبم...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - alim93 - 27 بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۴۹ ق.ظ
روزی دو مرد جوان نزد استادی آمدند و ازاو پرسیدند:فاصله بین دچار یک مشکل شدن تا راه حل یافتن برای حل مشکل چقدراست؟
استاد اندکی تامل کرد و گفت:فاصله مشکل یک فرد و راه نجات او از آن مشکل برای هر شخصی به اندازه فاصله زانوی او تا زمین است!
آن دو مرد جوان گیج و آشفته از نزد او بیرون آمدند و در بیرون مدرسه با هم به بحث و جدل پرداختند.
اولی گفت:" من مطمئنم منظور استاد این بوده است که باید به جای روی زمین نشستن از جا برخاست و شخصا برای مشکل راه حلی پیدا کرد. با یک جا نشینی و زانوی غم در آغوش گرفتن هیچ مشکلی حل نمی شود.
"دومی کمی فکر کرد و گفت:" اما اندرزهای پیران معرفت معمولا بار معنایی عمیق تری دارند و به این راحتی قابل بیان نیستند. آنچه تو می گویی هزاران سال است که بر زبان همه جاری است و همه آن را می دانند. استاد منظور دیگری داشت."
آن دو تصمیم گرفتند نزد استاد بازگردند و از خود او معنای جمله اش را بپرسند. استاد با دیدن مجدد دو جوان لبخندی زد و گفت:وقتی یک انسان دچار مشکل می شود، باید ابتدا خود را به نقطه صفربرساند. نقطه صفر وقتی است که انسان در مقابل کائنات و خالق هستی زانو می زند و از او مدد می جوید.بعد از این نقطه صفر است که فرد می تواند برپا خیزد و با اعتماد به همراهی کائنات دست به عمل زند. بدون این اعتماد و توکل برای هیچ مشکلی راه حل پیدا نخواهد شد. باز هم می گویم...فاصله بین مشکلی که یک انسان دارد با راه چاره او ، فاصله بین زانوی او و زمینی است که برآن ایستاده است.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - MarkLand - 27 بهمن ۱۳۹۳ ۰۲:۰۴ ق.ظ
از من به شما نصیحت که نصیحت که نه پیشنهاد! که زیادی پای درد دل کسی نشینین چون اگه کسی همه اسرار زندگیش رو بهت گفت بعد از خالی شدنش و اروم شدنش تازه میفهمه چه کار کرده و بعد ازت می ترسه و سعی می کنه ازت دور شه!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 27 بهمن ۱۳۹۳ ۰۲:۲۵ ق.ظ
فکر کنم من از اولش کودک درونم پیر بود. خیلی اهل حال نبود.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - NP-Cσмρℓєтє - ۲۷ بهمن ۱۳۹۳ ۱۰:۴۸ ق.ظ
(۲۷ بهمن ۱۳۹۳ ۰۲:۲۵ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: فکر کنم من از اولش کودک درونم پیر بود. خیلی اهل حال نبود. 
باز خوبه شما کودکه درونتون پیر بوده ,والا ما خودمون پیر بودیم از اول
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 27 بهمن ۱۳۹۳ ۱۲:۲۸ ب.ظ
(۲۷ بهمن ۱۳۹۳ ۱۱:۴۰ ق.ظ)Riemann نوشته شده توسط: (27 بهمن ۱۳۹۳ ۰۲:۲۵ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: فکر کنم من از اولش کودک درونم پیر بود. خیلی اهل حال نبود. 
کودک درون؟ مگه داریم؟؟؟
من یه پیرمرد درون دارم به جای اینکه منو به شیطونی رهنمون کنه، هی توصیه های عاقلانه میده
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - shamim_70 - 27 بهمن ۱۳۹۳ ۰۳:۰۰ ب.ظ
(۲۶ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۴۸ ب.ظ)m.teymourpour نوشته شده توسط: (26 بهمن ۱۳۹۳ ۱۲:۵۴ ب.ظ)vesta نوشته شده توسط: بچه ها اومده بودم برای مامانم ناهار ببرم، مامانم زنگ زد که سرمهام رو قطع کردن و گفتن میخوایم ببریمت اتاق عمل
ولی دکترا صبح چیزی نگفتن
دارم سکته میکنم. آخه دکتر گفت تا زمانی که اورژانسی نشه عملش نمیکنن و صبر میکنن ببینن شیمی درمانی چه جوابی میده
بچه ها خیلی دعا کنید
اگه به بزرگی خداوند فکر کنید، مطمئنا آروم میشید
(۲۶ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۳۲ ب.ظ)AVA 94 نوشته شده توسط: ایلام زلزله ی ۴/۸ ریشتری...
ما کرمانی ها که دیگه از زلزله نمیترسیم
الان دو شبه که داره زلزله میشه
بعد از اون زلزله بیرحم و وحشتناک بم دیگه مردم پوستشون کلفت شده
اگرچه دولت اعلام کرد ۳۰ هزار کشته داشته، ولی طبق شواهد خیلی بیشتر از این حرفا بوده
زلزله واقعا وحشت آوره، امیدوارم کسی زلزله واقعی رو تجربه نکنه
جدی؟؟؟؟؟
کی ؟کجای کرمان؟؟؟؟...
ما ک نفهمیدیم!!
|