|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 07 شهریور ۱۳۹۳ ۱۲:۰۱ ب.ظ
کسی از ایشون خبر نداره؟
zimenswall
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Amoojan - 07 شهریور ۱۳۹۳ ۱۲:۳۵ ب.ظ
(۰۷ شهریور ۱۳۹۳ ۱۲:۰۱ ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط: کسی از ایشون خبر نداره؟
zimenswall
یا زده ترکونده کنکورو یا هم چند هزار شده دیگه نیومده مانشت...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - banafshe - 07 شهریور ۱۳۹۳ ۰۱:۴۲ ب.ظ
(۰۷ شهریور ۱۳۹۳ ۱۰:۵۹ ق.ظ)NOOSHIN61 نوشته شده توسط: دلتون را بذارین پیش دل من، به هر کس میگم کجا قبول شدم، بعدش باید بهش توضیح بدم کجا هست، یعنی دانشگاه از رجایی ناشناخته تر هم داریم؟ داریم واقعا؟
حرفتون من رو یاد دوستم انداخت دکتری دانشگاه عباسپور قبول شد همه می گفتن چی هست؟
حالا با بهشتی ادغام شده همه میشناسن
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - npour - 07 شهریور ۱۳۹۳ ۰۱:۴۳ ب.ظ
D: آخه این دانشگاه اونقدر بزرگه، امیدی به ادغامش نیست
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fsi2013 - 07 شهریور ۱۳۹۳ ۰۵:۱۳ ب.ظ
خدایا فاصله ات تا من خودت گفتی که کوتاهه از اینجا ک من ایستادم چقد تا آسمون راهه؟
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - iammiti - 07 شهریور ۱۳۹۳ ۰۵:۲۰ ب.ظ
Some infinities are bigger than other infinities
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - negar.v - 07 شهریور ۱۳۹۳ ۰۵:۴۵ ب.ظ
امان از کمر درد، اونم از حالا
Sent from my C5302 using Tapatalk
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - tabassomesayna - 07 شهریور ۱۳۹۳ ۰۶:۴۰ ب.ظ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - tabassomesayna - 07 شهریور ۱۳۹۳ ۰۸:۵۵ ب.ظ
گاهی میان عقل و دلم جنگ میشود ......
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Mina_J - 07 شهریور ۱۳۹۳ ۰۹:۲۳ ب.ظ
آقا برای تو نه ! برای خودم بد است
هر هفته در گناه، تماشا کنی مرا
من گم شدم ؛ تو آینهای گم نمیشوی
وقتش شده بیائی و پیدا کنی مرا
این بار با نگاه کریمانهات ببین
شاید غلام خانه زهرا کنی مرا
*علی اکبر لطیفیان*
اللهم عجل لولیک الفرج
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 07 شهریور ۱۳۹۳ ۱۰:۳۷ ب.ظ
داشتیم وسایل داداشم رو مرتب میکردیم که دیگه کم کم به امید خدا ببره خونه خودش، دلم گرفت و اشکم ریخت... دلم براش تنگ شد
خب کی هر روز سر به سر من بگذاره و دقم بده... با کی کل کل کنم... صبحا کیو بیدار کنم که بهم غر بزنه که تو جمعه هام نمیگذاری بخوابم... به کی غر بزنم که یخورده مرتب باش بیچاره خانومت از دست تو میخواد چیکار کنه و .... اگر داداش باشید یا آّبجی میفهمید چی میگم، چون داداشا عادت دارن سر به سر خواهرشون بگذارن.
خواهر و برادری هم عالمی داره برای خودش
به قول خودش بابا کوچولوی منه.... داداش گلم ایشالا خوشبخت بشی و زندگی سرشار از آرامش داشته باشی و هر لحظه خدا با رحمتش بهت نگاه کنه
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mcse2010 - 07 شهریور ۱۳۹۳ ۱۱:۲۵ ب.ظ
[quote='vesta' pid='296130' dateline='1409335622']
داشتیم وسایل داداشم رو مرتب میکردیم که دیگه کم کم به امید خدا ببره خونه خودش، دلم گرفت و اشکم ریخت... دلم براش تنگ شد
بابا بی خیال!!!
خودت هم یه روزی باید عروس بشی از خانه پدری بری................................
زیاد ناراحن نباش، رسم روزگار اینه
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - رتبه۱سال۹۴ - ۰۸ شهریور ۱۳۹۳ ۱۲:۳۰ ق.ظ
چیزی که تو زندگی کمبودش رو احساس میکنم و بهش نیاز دارم تا آرامش پیدا کنم و شاد باشم و خودم باشم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نازین - ۰۸ شهریور ۱۳۹۳ ۱۲:۴۱ ق.ظ
(۰۷ شهریور ۱۳۹۳ ۰۶:۴۰ ب.ظ)tabassomesayna نوشته شده توسط:
عالی بود.دختر بودن خیلی سخته .خیلی .وقتی چند دقیقه موقع خواب فکر می کنم می فهمم برای اینکه ایده آل ترین دختری در جامعه ای باشم که دارم زندگی باید صبح تا شب نقش بازی کنم.از موقع بیدار شدن تا موقع خواب.نکند کاری کنم ،نکند حرفی بزنم ،نکندطوری راه بر.م،نکند احساساتم را بیان کنم.نکند شوخی کنم.نکند ......نکند های زیاد .....
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 08 شهریور ۱۳۹۳ ۰۱:۲۱ ق.ظ
این دل وامونده ی من کی میخواد یه کم شاد باشه؟ اصلا نمیخوام شاد باشم، معمولی باشم مثل قبلا. خودم میدونم مثل قبلنم نیستم، تا یه چیزی میشه اشکم سرازیر میشه! از جوونیم لذت نبردم..
|