|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 02 شهریور ۱۳۹۳ ۱۲:۳۱ ق.ظ
(۰۱ شهریور ۱۳۹۳ ۱۱:۴۹ ب.ظ)Snow White نوشته شده توسط: خدا بد نده چی شده...؟
به زور مقاله میخواد، اونم isi !
درست نیست اسم ببرم، فقط با هر استادی نگیرین، به تعریفایی هم که بچه ها ازشون میکنن توجه نکنین و با استادایی که سرشون شلوغه یا پیر هستن برندارین(اینا حوصله خودشونم ندارن چه برسه که بخوان واسه دانشجو وقت بذارن) یه استاد تازه دکترا گرفته و بی ادعا و قبراق و سرحال پیدا کنین و موضوعی که خودش کار کرده رو ادامه بدین
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - خانه سبز - ۰۲ شهریور ۱۳۹۳ ۱۲:۳۶ ق.ظ
فقط لطفا خواهشا جواب این سوال بدین هیچ چیزی هم بد نمیشه و هیچ چی مشخص نمیشه
شما صنعتی اصفهان هستین؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 02 شهریور ۱۳۹۳ ۱۲:۴۳ ق.ظ
(۰۲ شهریور ۱۳۹۳ ۱۲:۳۶ ق.ظ)خانه سبز نوشته شده توسط: فقط لطفا خواهشا جواب این سوال بدین هیچ چیزی هم بد نمیشه و هیچ چی مشخص نمیشه
شما صنعتی اصفهان هستین؟
خیر دوست عزیز
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Potential - 02 شهریور ۱۳۹۳ ۰۵:۲۶ ق.ظ
(۰۱ شهریور ۱۳۹۳ ۰۸:۴۹ ب.ظ)diligent نوشته شده توسط: تا روز قیامت نمیبخشمت استاد!
حیف نام استاد که قبل از نام بعضیا بشینه!
باز خوبه مقاله میخواد. استادا حق منو نمیخوردن، من راضی بودم ازشون. مشکل اینه استاد حق آدم رو میخوره و متوجه نیست،ای کاش ادم این جرات رو داشت از استادش انتقاد میکرد. من الان ۱ ساله فارق/غ التحصیل شدم هی میخوام به اون استاده که حقم رو خورد ایمیل بزنم، اما نمیتونم. ایمیل آماده ش تو draft م هست ![Big Grin Big Grin](images/smilies/biggrin.gif)
ولی کلا گذر زمان همه چی رو حل میکنه
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 02 شهریور ۱۳۹۳ ۰۹:۴۷ ق.ظ
ممنونم از همه دوستانی که وقتی خواستم برای مامانم دعا کنن، صمیمانه اینکار رو کردن
خداروشکر وضعیت مامانم بهتره باید دارو بخوره و مجدد آزمایش بده اما همین که مثل اون روزا نیست یه دنیا ارزش داره
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - A V A - 02 شهریور ۱۳۹۳ ۰۹:۵۲ ق.ظ
(۰۲ شهریور ۱۳۹۳ ۰۹:۴۷ ق.ظ)vesta نوشته شده توسط: ممنونم از همه دوستانی که وقتی خواستم برای مامانم دعا کنن، صمیمانه اینکار رو کردن
خداروشکر وضعیت مامانم بهتره باید دارو بخوره و مجدد آزمایش بده اما همین که مثل اون روزا نیست یه دنیا ارزش داره
جای تاپیکه سحر خیزان مانشت توو تایم لاین خالیه.... امیدوارم حال مامانتون زوده زود خوبه خوب بشه، پدر من پارسال خیلی ناگهانی مشکل قلبی پیدا کردن و واقعا اونروزا خیلی بهمون سخت گذشت، و منی که هیچوقت شکرگزار سلامتیمون نبودم تازه فهمیدم چقدر خطر بیخ گوشه هممونه و خدا چقدر دوسمون داشته که مشکل به سکته نرسیده و رد شده...بماند که ازون روز به بعد سبد سبد قرص توو خونمونه و پدرم حتی بعد از عمل حالشون خوب نشده....
یادمون باشه هیچی بالاتر از سلامتی پدر مادرمون نیست... بخدا نیست...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 02 شهریور ۱۳۹۳ ۱۱:۰۴ ق.ظ
(۰۲ شهریور ۱۳۹۳ ۰۵:۲۶ ق.ظ)Potential نوشته شده توسط: (01 شهریور ۱۳۹۳ ۰۸:۴۹ ب.ظ)diligent نوشته شده توسط: تا روز قیامت نمیبخشمت استاد!
حیف نام استاد که قبل از نام بعضیا بشینه!
باز خوبه مقاله میخواد. استادا حق منو نمیخوردن، من راضی بودم ازشون. مشکل اینه استاد حق آدم رو میخوره و متوجه نیست،ای کاش ادم این جرات رو داشت از استادش انتقاد میکرد. من الان ۱ ساله فارق/غ التحصیل شدم هی میخوام به اون استاده که حقم رو خورد ایمیل بزنم، اما نمیتونم. ایمیل آماده ش تو draft م هست ![Big Grin Big Grin](images/smilies/biggrin.gif)
ولی کلا گذر زمان همه چی رو حل میکنه ![Smile Smile](images/smilies/smile.gif)
مسئله فقط مقاله نیست. کلا آدمو به هیچی حساب نمیکنن. من خیلی مودبانه باهاش حرف میزنم ولی مثلا وقتی من ماه پیش رفتم پیشش ، بعد راحت بهت میگه ۵ ماه بایکوت بودی و نیومدی و کار نمیکردی آدم زورش میگیره! تازه ای کاش میتونست راهنمایی کنه حداقل این همه میکوبیدم میرفتم پیشش یه پله کارم پیش میرفت، راهنمایی اشتباه بهم داده کارم عقب افتاده، اصلا براشون مهم نیست این چیزا.. خیلی حرف دارم..... منم گذاشتم تموم بشه، همه حرفامو تو یه نامه به دستش برسونم (من از آدماییم که تا حرفمو به یکی نزنم آروم نمیشم :دی)
خدا نکنه یه از خدا بی خبر تو این مملکت به جایی برسه، دیگه خدا رو هم بنده نیست!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - tabassomesayna - 02 شهریور ۱۳۹۳ ۱۱:۴۳ ق.ظ
بعضی حرف ها را “نباید زد”
بعضی حرف ها را “نباید خورد”
بیچاره دل چه میکشد میان این “زد” و”خورد”..
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - azarakhsh1986 - 02 شهریور ۱۳۹۳ ۱۲:۵۹ ب.ظ
اَلا بِذِکر ا... تَطمَئِن القُلوب
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - azad_ahmadi - 02 شهریور ۱۳۹۳ ۰۲:۴۱ ب.ظ
بخاطر جان یک نفر ، گارد ملی یک کشور وارد عمل میشه، ممنوعیت عبور و مرور برای مردم تعیین میشه، ضارب از کارش معلق میشه ... و هزار عمل دیگه که مردم دست از اعتراض به مرگ یک همنوع بردارند و به خانه هایشان بروند. این یعنی برای جان یک همنوع ارزش قائل شدن!
اما یه جای دیگه ای هست که یه جمله معروف همیشه روی زبان هاست "کی بود کی بود، من نبودم". مردم که همیشه در جای دیگه(غیر لازم) در صحنه حاظرند، حالا غایب هستند.
شاید معنای کلمات "کشتن، همنوع، ارزش، جان" در همه جا باهم فرق دارد!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 02 شهریور ۱۳۹۳ ۰۳:۳۴ ب.ظ
من خدایی دارم، که در این نزدیکی است
نه در آن بالاها...
مهربان، خوب، قشنگ ...
چهره اش نورانیست
گاه گاهی سخنی می گوید،
با دل کوچک من،
ساده تر از سخن ساده من
او مرا می فهمد !
او مرا می خواند،
او مرا می خواهد،
او همه درد مرا می داند ...
یاد او ذکر من است، در غم و در شادی
چون به غم می نگرم،
آن زمان رقص کنان می خندم ...
که خدا یار من است،
که خدا در همه جا یاد من است
او خدایست که همواره مرا می خواهد
او مرا می خواند
او همه درد مرا می داند .....
خدای خوب و مهربونم خیلی دوست دارم همیشه پیشم باش همیشه گوش کن ب حرفام همیشه نگاهم کن بازم مثل همیشه صدامو بشنو دوست دارم.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 02 شهریور ۱۳۹۳ ۰۶:۱۱ ب.ظ
کم کم دارم از خودم هم بدم می آد آخه این چه زندگی هستش ............
دیگه علاقه ای نمونده برای ارشد کتر نیست پول نیست .........
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Amalthea - 02 شهریور ۱۳۹۳ ۰۷:۰۴ ب.ظ
از پیروزی تا شکست فقط یک قدم فاصله است.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fa_shinobi - 03 شهریور ۱۳۹۳ ۱۲:۲۹ ق.ظ
چتری که بالای سرتان میگیرید شاید نتواند باران را متوقف کند، اما شما را از خیس شدن حفظ میکند.
اعتماد به نفس و توکل شاید مشکل را ریشه کن نکند اما به شما توان این را میدهد که در برابر مشکلات مقاوم باشید
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - esisonic - 03 شهریور ۱۳۹۳ ۰۳:۵۹ ق.ظ
سلام به همه دوستای گل مانشتی
برگشتم...
بازم برگشتم که بگم قبول نشدم
بازم برگشتم که بگم خراب کردم
بازم برگشتم که...
...
بعضی آرزو میکنم کاش وجود نداشتم
|