|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - crevice - 07 شهریور ۱۳۹۲ ۰۶:۲۰ ق.ظ
شب تا صبح خوابم نبرد، شاید نیمی از شب دنبال این بودم که فکرم کجا مشغوله که خوابم نمیبره!
اما هرچی سعی کردم بفهمم که نتیجه ای نداشت و کوچولوی ۲ ساله آبجیم ساعت ۳/۵ نیمه شب بیدار شده از خوابو گیر داده میخواد که ببرمش دردر(ددر)!!!:| منو با خواب تو چشم، بچه ی تو بغل، تو کوچه و خیابون تا فسقلی خوابش ببره!
خلاصه اوضاعی داشتم دیشب.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - admin - 07 شهریور ۱۳۹۲ ۰۳:۵۵ ب.ظ
(۰۷ شهریور ۱۳۹۲ ۰۳:۴۷ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط: کسانیکه بین ۱۲ و ۴۰ دقیقه تا دو و چهل و پنج دقیقه پست یا تاپیکی زدند ، با عرض پوزش انگار حذف شده است.
تو این زمان برای همه بسته بوده. شما چون مدیر کل هستید میتونید توی این زمانها هم ارسال داشته باشید
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - virtual girl - 07 شهریور ۱۳۹۲ ۰۴:۳۰ ب.ظ
گاهی ..اگر خواستی
اگر هنوز نامی از من در سر داشتی
نه در دل
در کوچه ی تنهایی من قدمی بگذار
شلوغیه کوچه ظاهریست
نترس ...بیا
نگاهی پرت کن و برو
همین...
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - crevice - 07 شهریور ۱۳۹۲ ۰۴:۴۹ ب.ظ
(۰۷ شهریور ۱۳۹۲ ۰۳:۵۵ ب.ظ)admin نوشته شده توسط: (07 شهریور ۱۳۹۲ ۰۳:۴۷ ب.ظ)Fardad-A نوشته شده توسط: کسانیکه بین ۱۲ و ۴۰ دقیقه تا دو و چهل و پنج دقیقه پست یا تاپیکی زدند ، با عرض پوزش انگار حذف شده است.
تو این زمان برای همه بسته بوده. شما چون مدیر کل هستید میتونید توی این زمانها هم ارسال داشته باشید
آخرین پستی که من گذاشتم توی تاپیک مربوط به رتبه اولی حذف شده اما!.
دکتر تنهایی عزیز من بررسی کردم حتی سپاس ها و امتیاز های مثبت منفیی هم که داده شده حذف شدن!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - admin - 07 شهریور ۱۳۹۲ ۰۵:۰۳ ب.ظ
(۰۷ شهریور ۱۳۹۲ ۰۴:۴۹ ب.ظ)crevice نوشته شده توسط: دکتر تنهایی عزیز من بررسی کردم حتی سپاس ها و امتیاز های مثبت منفیی هم که داده شده حذف شدن!
سرور بسته بوده توی این مدت. شما توی سرور قدیمی ارسال داشتهاید. من سعی کردم سرور رو ببندم ممکنه برای برخی به صورت اتفاقی و به خاطر کش و ... باز بوده باشه. در هر حال مجبور به انتقال سرور شدیم. البته توی همون دیتاسنتر و با همون گروه قبلی منتها به دلایل ارتقا. ان شا الله کیفیت باز بهتر بشه.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - good-wishes - 07 شهریور ۱۳۹۲ ۰۸:۰۷ ب.ظ
چند سالی در مناطق خشک زندگی می کردم . مدتهای مدیدی بود که باران نیامده بود و از گرمای شدید همه نگران بودند خصوصا کشاورزها که محصولاتشون در خطر بود
یه روز در محل کارم بودم و همه مشغول کارهامون بودیم که یهو تیک تیک تیکتیک تیکتیکتیک تیکتیتکیتکیتیکتیکتیکتیک .....
بارون شروع به باریدن کرد . همه همکارا ذوق کرده بودند . و واقعا شور و هیجانی برپا شده بود
حتی یه عده از رئیس اجازه گرفتند و رفتند بیرون تا زیر بارون دعا کنن
من هم بلند شدم و پنجره رو باز کردم و ناخودآگاه گفتم : باورم نمیشه ! عجب بارونی داره میاد . خدایا شکرت
در همین لحظه نیروی خدماتی ادارمون که پیرمرد باخدا و مهربونی بود اومد کنار من ایستاد و آرام گفت : چیو باورت نمیشه ؟ لطف خدا رو ؟
یه عمر خدا باورت کرد تو هنوز لطفش رو باور نداری ؟ چیزی که نباید باور می کردی این بود که خدا بنده هاشو در سختی رها میکنه . اینو گفت و فنجانهای خالی چای رو از رو میزها جمع کرد و رفت
این قدر خجالت کشیدم که نگو .
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 07 شهریور ۱۳۹۲ ۱۱:۰۶ ب.ظ
(۰۷ شهریور ۱۳۹۲ ۰۶:۲۰ ق.ظ)crevice نوشته شده توسط: شب تا صبح خوابم نبرد، شاید نیمی از شب دنبال این بودم که فکرم کجا مشغوله که خوابم نمیبره!
اما هرچی سعی کردم بفهمم که نتیجه ای نداشت و کوچولوی ۲ ساله آبجیم ساعت ۳/۵ نیمه شب بیدار شده از خوابو گیر داده میخواد که ببرمش دردر(ددر)!!!:| منو با خواب تو چشم، بچه ی تو بغل، تو کوچه و خیابون تا فسقلی خوابش ببره!
خلاصه اوضاعی داشتم دیشب.
خوش بحال خواهرکوچولوتون، همیشه دوست داشتم یه داداش داشته باشم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - neilabak - 07 شهریور ۱۳۹۲ ۱۱:۲۸ ب.ظ
امروز یه سریالو که ۳ ماه بودم مثل خوره افتاده بود به جونمو تموم کردم!
خوشحالم...خدایا....خلاص شدم !
بمیرم دیگه سریال نمیبینم !
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mhd3 - 08 شهریور ۱۳۹۲ ۱۲:۳۷ ق.ظ
نظاره ات می کنم !
آیا جهان، هرگز اینچنین ,
سرشار از خواسته شدن ,
کسی را میهمان کرده است ؟!
اینگونه که من ، تو را ؟! ...
--بعضی وقتا علی رغم همه تلاشم برای مثبت اندیش بودن و پر انرژی بودن، بی نهایت غمگین میشمو دلم میگیره، جوری که اصلا دلم نمیخواد باشم
مثل امشب!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Masoud05 - 08 شهریور ۱۳۹۲ ۰۹:۲۲ ق.ظ
با سلام
میخواستم به همه دوستانی که ارشد قبول شدن تبریک بگم ، انشاالله شاهد موفقیت های روزافزون این دوستان باشیم. همچنین میخواستم به دوستانی هم که قبول نشدن بگم هیچ چیز تموم نشده هم سال دیگه هست هم اینکه میشه کارای جالبی کرد که لذتش مطمئنا کمتر از ارشد نیست ، فقط باید چشم ها را شست ...
اینو جدی میگم بعضی کارا هم توش پوله هم علم، و از اونا مهم تر برات جذابه .فقط باید بری تحقیق کنی ببینی چی بدرد خودت و جامعه میخوره
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - good-wishes - 08 شهریور ۱۳۹۲ ۰۵:۴۵ ب.ظ
خداوند گواه است، دلم چشم به راه است، و در حسرت یک پلک نگاه است؛ ولی حیف نصیبم فقط آه است
و همین آه خدایا برسد کاش به جایی؛
برسد کاش صدایم به صدایی...
.
.
.
دل من بال کبوتر شده، خاکستر پرپر شده، همراه نسیم سحری، روی پر فُطرُس معراجํ نفس گشته هوایی و سپس رفته به اقلیم رهایی، به همان صحن و سرایی
که شما زائر آنی و خلاصه شود آیا که مرا نیز به همراه خودت زیر رکابت ببری تا بشوم کرب و بلایی،
به خدا در هوس دیدن شش گوشه، دلم تاب ندارد. نگهم خواب ندارد، قلمم گوشه ی دفتر، غزلِ ناب ندارد، شب من روزن مهتاب ندارد.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - saaraa - 08 شهریور ۱۳۹۲ ۰۶:۴۷ ب.ظ
از صدای گذر آب چنان فهمیدم , تندتر از آب روان , عمر گران میگذرد....... زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست ! آنقدر سیر بخند که ندانی غم چیست!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - atti joon - 09 شهریور ۱۳۹۲ ۰۶:۵۰ ب.ظ
چشمهایت را ببند ،
در دلت با خدا سخن بگو ،
به همان زبان ساده ی خودت سخن بگو ؛
هرچه میخواهی بگو ، او میشنود ...
شاید بخواهی تورا ببخشد ،
یا آرزویی داری ،
شاید دعایی برای یک عزیز و یا شکرش ،
بگو میشنود . . .
این لحظه ی زیبا را برای خودت تکرار کن ؛
پرواز دلت را حس خواهی کرد ...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - nina69 - 09 شهریور ۱۳۹۲ ۱۰:۱۳ ب.ظ
بازم دلم تنگ شد و
گذرم افتاد به این تاپیک
این روزا حس و حال خوبی ندارم
دلم عجیب گرفته،
خدایا کمکم کن دوباره تصمیم اشتباه نگیرممممممممم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - MarkLand - 09 شهریور ۱۳۹۲ ۱۱:۲۷ ب.ظ
هر چند ما بدیم تو ما را بدان مگیر / شاهانه ماجرای گناه گدا بگو
|