|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - IT.setareh91 - 18 اردیبهشت ۱۳۹۲ ۱۲:۱۵ ق.ظ
به نام خدای غریب طوس
می خوام بیام پابوستون نمیشه...هیچ کسی همراه جنون نمیشه...می خواستم برات ی حرفایی بیارم که جاش توی هیچ چمدونی نمیشه...قطاری از این طرفا رد نشد...بهاری از کوچه ما رد نشد...دل رو میخواستم که کبوتر کنم بیاد بشینه روی گنبد نشد...
ی عکس داریم تو آلبوم دلامون...کنار گنبدت... تو او خیابون...می خواستم این صحنه رو تکرار کنی...بازم بیام خراسون...ی عکس دارم تو آلبومم باهاتون که دل داره پر می زنه براتون...می خواستم این ابرو تماشا کنی...ببارونی..ببارونم...ببارون.
مست تماشای نگاهی شدم...صدام زدی آهسته راهی شدم...یواش یواش اومدم...تو آبی صحن تو ماهی شدم.ستاره ریختم توی بغض جیبم. نه ماهی توام نه عندلیبم...ستاره رو دادم به کفتراتون...منم مثل شما..آقا غریبم...آقا نذر غریبونمونو قبول کن، بار غم شونمونو قبول کن...کبوتریم دور شما می گردیم...حج فقیرمونو قبول کن. نگاه سبز کاشی های ایوون، دلم گرفته مثل بغض بارون. دور نگاه تو رو گل می دوزم، ی جانماز میارم از خراسون...
دوستان مانشتی به دعای همتون محتاجم...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ec_a_j - 18 اردیبهشت ۱۳۹۲ ۰۷:۴۴ ب.ظ
خدایااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
سلام خدا
لطفا
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ۸Operation - 18 اردیبهشت ۱۳۹۲ ۰۷:۵۶ ب.ظ
تن آدمـــی شــریفســـت بجــــــان آدمــــــــیت
نه همین لباس زیباست نشــــان آدمــــیت
اگر آدمـــی بچشمست و دهـــان و گــوش و بینی
چه میان نقش دیوار و میــــان آدمــــیت؟
خور و خواب و خشم و شهوت شغبست و جهل و ظلمت
حـیوان خبر ندارد ز جهــــــان آدمــــیت...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - nina69 - 18 اردیبهشت ۱۳۹۲ ۱۱:۲۲ ب.ظ
اگه این زندگی باشه ، اگه این سهمم از دنیاست، من از مردن هراسم نیست
یه حسی دارم این روزا که گاهی با خودم میگم
شاید مردم حواسم نیست
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - SaMiRa.e - 18 اردیبهشت ۱۳۹۲ ۱۱:۳۴ ب.ظ
(۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۲ ۱۱:۲۲ ب.ظ)nina69 نوشته شده توسط: شاید مردم حواسم نیست
بلانسبت ، چه حرفی میزنید !!
یکم صبور باشید ،توکل کنید همه چیز درست میشه اگه به صلاحتون باشه .
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Amir V - 18 اردیبهشت ۱۳۹۲ ۱۱:۳۹ ب.ظ
خدایا کمکمون کن زحماتمون هدر نره...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - deh-ab - 18 اردیبهشت ۱۳۹۲ ۱۱:۴۵ ب.ظ
خدایا دلم برای خودم تنگ شده.دل برای تمام شیطنت های دوران کودکیم و بخشش بزرگترا تنگ شده.دلم برای اون بازی های که با دوستام فارغ از این همه درد و غم می کردم تنگ شده.
تنها اومیدم تویی و به بخششت نیاز دارم پس این مرحمت را نصیبم کن و به من ارامش ده تا بتونم تو و نعمت هایی که به من دادی را درک کنم.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - esisonic - 19 اردیبهشت ۱۳۹۲ ۱۲:۱۲ ق.ظ
دلم هوس فوتبال تو کوچه کرد!! 
یادش بخیر...
تابستونا با بچه ها ساعت یک نصفه شب میومدیم تو کوچه بازی میکردیم که آفتاب اذیتمون نکنه...اسمشم گذاشته بودیم " فوتبال شبانه "
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Mehman - 19 اردیبهشت ۱۳۹۲ ۱۲:۳۶ ق.ظ
بدترین چیز در زندگی این نیست که که سرانجام تنها شوید بلکه آن است که سرانجام گرفتار آدمهایی شوید که باعث شوند احساس تنهایی کنید
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 19 اردیبهشت ۱۳۹۲ ۱۲:۴۸ ق.ظ
(۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۲ ۱۲:۱۲ ق.ظ)esisonic نوشته شده توسط: دلم هوس فوتبال تو کوچه کرد!! 
یادش بخیر...
تابستونا با بچه ها ساعت یک نصفه شب میومدیم تو کوچه بازی میکردیم که آفتاب اذیتمون نکنه...اسمشم گذاشته بودیم " فوتبال شبانه "
ما یه مدت حدود یک ۱۱ ظهر میرفتیم تو کوچه! چقدرم عرق میریختیم.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Autumn.Folio - 19 اردیبهشت ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ق.ظ
همیشه وقتی یاد فوتبال تو کوچه میفتم، اولین چیزی که یادم میاد اینه که خیس عرق میومدم خونه و مامانم همیشه از دستم عصبانی میشد و منو میفرستاد حیاط که لباسامو عوض کنم و پاهامو بشورم.
اما عجب میچسبید آبتنی تو حیاط با آب خنک اونم بعد یه فوتبال داغ!
واسه فوتبال رو اسفالت ما از اون کتونی هایی که مجیدِ قصه های مجید میپوشید، میپوشیدیم که چینی بودن. (اما انصافا اون موقع ها تاجرامون از چین آشغال وارد نمیکردن)
عجب روزایی بود یادش بخیر.
کاش میشد بازم تجربه کرد اون روزهارو.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 19 اردیبهشت ۱۳۹۲ ۰۱:۳۰ ب.ظ
یاد تیرک های آجری و دعواهایی روی تیر یا بیرون تیر هم به خیر.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - atti joon - 19 اردیبهشت ۱۳۹۲ ۰۱:۵۸ ب.ظ
وقتی نخواستت اروم بکش کنار...!
غم انگیز است اگر تورا نخواهد.
مسخره است اگر نفهمی...!
احمقانه است اگر اصرار کنی...!
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - rahhil - 19 اردیبهشت ۱۳۹۲ ۰۴:۴۴ ب.ظ
الان فقط میخوام برم تو کوچه کش بازی کنم بعدش نتونم مرحله سه قیچیو برم بخورم زمین بعد به دوستام بگم چرا تکون خوردید حواسم پرت شد خوردم زمین. کلا" جر بزنم بگم اولیش امتحانی بود اصلیه نبود، بعد یه بار دیگه ببپرم.
کاش میشد تو کنکور ارشد هم جر زد. حیف .(هرچند این کار اخلاقی هم نیست)
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Sunshine Off - 19 اردیبهشت ۱۳۹۲ ۰۵:۵۷ ب.ظ
دلم تنگ هست،برای خودم،برای دیروز،برای دیروزها،برای خاطرات،برای کسی که همیشه عزیزبوده وهست ازبدتولدم تابه امروز...خدایا دستانم رابلندکرده ام وبادل تنگم وچشمانم پرازاشکم تورامیخوانم وتنها تویی که میتوانی کمکمان کنی.
|