|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - هاتف - ۲۴ بهمن ۱۳۹۱ ۱۲:۴۰ ب.ظ
(۲۴ بهمن ۱۳۹۱ ۰۲:۱۷ ق.ظ)barca نوشته شده توسط: نه واقعا بقیه بچه ها کجا هستن؟ mamat، موج، فرستاده، مسافرکوچولو حتی خانم بچه مثبت! و.... من خیلی فرصت نکردم بیام مانشت اما چند روزی دوباره اومدم چندتا از صفخات رو که می دیدم خبری از دوستان قدیمی تر نیست.
چندتایی شون انگار از مانشت کلا رفتند، بقیه هم پشت این همه جمعیت به سختی پیدا میشن.
این اتفاق تکراری، حقیقت تلخ زندگی ماست، اینکه برگردی به جایی که وقتی خونه ی تو بود، احساس غربت کنی.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mosaferkuchulu - 24 بهمن ۱۳۹۱ ۰۲:۵۶ ب.ظ
(۲۴ بهمن ۱۳۹۱ ۰۲:۱۷ ق.ظ)barca نوشته شده توسط: (22 بهمن ۱۳۹۱ ۰۱:۳۳ ب.ظ)luna نوشته شده توسط: امروز بعد از مدت ها تو تاپیک های کنکوری و درسی گشت زدم. چقدر همه عوض شدن. دیگه تقریبا هیشکی رو نمیشناختم. پس بچه های قدیمی تر کجان؟
نه واقعا بقیه بچه ها کجا هستن؟ mamat، موج، فرستاده، مسافرکوچولو حتی خانم بچه مثبت! و.... من خیلی فرصت نکردم بیام مانشت اما چند روزی دوباره اومدم چندتا از صفخات رو که می دیدم خبری از دوستان قدیمی تر نیست.
کاش میشد همه دوستان باشند همیشه! لحظات دست نیافتنی از زندگی رو یه روزهایی با هم در مانشت بودیم. اما واقعا از دل برود هر انکه از دیده رود؟ من همیشه خواستم اینجوری نباشم و به یاد دوستان قدیمی باشم اما بعضی از اوقات هر طور بخوایی دوستان رو پیدا کنی واقعا نمیشه
لنگه کفش من کو؟؟؟؟![Big Grin Big Grin](images/smilies/biggrin.gif) ![Big Grin Big Grin](images/smilies/biggrin.gif) ![Big Grin Big Grin](images/smilies/biggrin.gif) ![Big Grin Big Grin](images/smilies/biggrin.gif)
چه کسی بود صدا زد مسافر کوچولو؟؟؟![Big Grin Big Grin](images/smilies/biggrin.gif)
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - yasemi - 24 بهمن ۱۳۹۱ ۰۵:۱۲ ب.ظ
دلم یه بغل خدا میخواد
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Sunshine Off - 24 بهمن ۱۳۹۱ ۰۵:۲۱ ب.ظ
(۲۴ بهمن ۱۳۹۱ ۰۲:۱۷ ق.ظ)barca نوشته شده توسط: (22 بهمن ۱۳۹۱ ۰۱:۳۳ ب.ظ)luna نوشته شده توسط: امروز بعد از مدت ها تو تاپیک های کنکوری و درسی گشت زدم. چقدر همه عوض شدن. دیگه تقریبا هیشکی رو نمیشناختم. پس بچه های قدیمی تر کجان؟
نه واقعا بقیه بچه ها کجا هستن؟ mamat، موج، فرستاده، مسافرکوچولو حتی خانم بچه مثبت! و.... من خیلی فرصت نکردم بیام مانشت اما چند روزی دوباره اومدم چندتا از صفخات رو که می دیدم خبری از دوستان قدیمی تر نیست.
کاش میشد همه دوستان باشند همیشه! لحظات دست نیافتنی از زندگی رو یه روزهایی با هم در مانشت بودیم. اما واقعا از دل برود هر انکه از دیده رود؟ من همیشه خواستم اینجوری نباشم و به یاد دوستان قدیمی باشم اما بعضی از اوقات هر طور بخوایی دوستان رو پیدا کنی واقعا نمیشه
یاد اون روزهای مانشت به خیروقتی عضوشده بودم حدود۷۰۰تاکاربرداشتش،الان یا دانشجوی ارشد هستن یافارغ التحصیل.انشاالله هرجاهستن موفق باشن.ولی بچه ها همه خوبن.درسته توی مانشت کم میان یاارسالی ندارن ولی مهم اینه که موفق وسالم باشن به موقعش میان.ولی راست میگید بعضی وقتها حس غریب بودن میکنه آدم.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Potential - 24 بهمن ۱۳۹۱ ۰۵:۴۶ ب.ظ
سلام
۶تا سپاس گذاشتم، ۶ بار صفحه رفرش شد! دلیلش چیه؟ جدیدا با زدن سپاس صفحه رفرش میشه!
سپاس گذاشتن هم دیگه سخت شد
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reyhaneh64 - 24 بهمن ۱۳۹۱ ۰۶:۲۸ ب.ظ
بازم حرف تنگ دلا شد کنکوری
از آخرین صفحه ای که دیدم تا اینجارو مرور کردم ۸۰ درصد کنکوری بود.
من مطمئنم هرکسی به اون چیزی که تو دلش هست در صورت مصلحت ، متناسب با تلاشش دیر یا زود میرسه
باور دارم.
متاسفانه دنیارو خدا اصولا میده
![Big Grin Big Grin](images/smilies/biggrin.gif)
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Eternal - 24 بهمن ۱۳۹۱ ۰۷:۱۹ ب.ظ
پس ما کی قدیمی میشیم دوستان دلشون واسه منم تنگ بشه ؟؟؟!!!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 24 بهمن ۱۳۹۱ ۰۷:۳۱ ب.ظ
(۲۴ بهمن ۱۳۹۱ ۰۷:۱۹ ب.ظ)Eternal نوشته شده توسط: پس ما کی قدیمی میشیم دوستان دلشون واسه منم تنگ بشه ؟؟؟!!! ![Tongue Tongue](images/smilies/tongue.gif)
یه بیست روز، یک ماهی نیا، اون وقت همچین سراغتو بگیرن که نگو.. اولیشم خودم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - osho - 24 بهمن ۱۳۹۱ ۰۷:۴۳ ب.ظ
کلا این کنکور (بازی روانی)بد جوری زندگی آدمو تحت تاثیر قرار می دهد.من واقعا کیش و مات شدم نمی دونم کلا چکار کنم.نه حس این رو دارم که در یک بازه امن هستم که قبول بشم برم سراغ یک کار دیگه نه اینکه مطمئن باشم که قبول نمیشه
باور کنید ۱۰ سال زندگی ام دارم روی این دیوار شک راه می رم خودم نمی دونم آخرش چه میشه.
آخر قبول دارم کلا هیچی قطعی نیست و شناس و تصادفات تو بیرون این چرخه سرنوشت را تعیین می کند حالا بینیم شانس ما امسال چه میشه.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mosaferkuchulu - 24 بهمن ۱۳۹۱ ۰۷:۵۱ ب.ظ
(۲۴ بهمن ۱۳۹۱ ۰۷:۰۹ ب.ظ)barca نوشته شده توسط: خانم potential هم که اومدن. مسافر کوچولو ظاهرا شاعر شده براش ارزوی موفقیت توی این عرصه رودارم!![Big Grin Big Grin](images/smilies/biggrin.gif)
شاعر نشدم که...شعر سهراب زدم درب و داغون کردم... حالا ما که تو درس چیزی نشدیم بریم شاعر شیم شاید اونجا یه چیزی شدیم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Masoud05 - 24 بهمن ۱۳۹۱ ۰۹:۵۴ ب.ظ
وجود دوستان قدیمی دلگرمی هست برای سایرین ، من که خودم خیلی دوس دارم بچه های قدیمی تو مانشت فعال باشن ![Smile Smile](images/smilies/smile.gif)
واقعا اینا یه گنجینه هستن برا مانشت و گنج اونها هم دانش و تجربه شون هست که بدون چشم داشتی به دیگران هدیه میکنن
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Helmaa - 24 بهمن ۱۳۹۱ ۱۰:۲۰ ب.ظ
(۲۴ بهمن ۱۳۹۱ ۰۵:۲۱ ب.ظ)آفتاب نوشته شده توسط: یاد اون روزهای مانشت به خیروقتی عضوشده بودم حدود۷۰۰تاکاربرداشتش،الان یا دانشجوی ارشد هستن یافارغ التحصیل.انشاالله هرجاهستن موفق باشن.ولی بچه ها همه خوبن.درسته توی مانشت کم میان یاارسالی ندارن ولی مهم اینه که موفق وسالم باشن به موقعش میان.ولی راست میگید بعضی وقتها حس غریب بودن میکنه آدم.![Smile Smile](images/smilies/smile.gif)
من که اوایل ثبت نام کرده بودم تو مانشت خیلی خیلی واسم عجیب بود که چقد بچه ها با هم گرم و صمیمی هستند باور کنید تا مدتها بدون اینکه توجهی به پروفایل بچه داشته باشم فکر میکردم همه شون بچه های یه دانشگاه و هم دوره هستن که این فروم رو دور همی راه انداختن!!![Smile Smile](images/smilies/smile.gif)
اصلا انگار این خاصیت مانشت هست ،بچه هایی هم که سالهای بعد اومدن و عضو شدن با هم گرم هستند.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - هاتف - ۲۴ بهمن ۱۳۹۱ ۱۰:۲۵ ب.ظ
(۲۴ بهمن ۱۳۹۱ ۰۷:۰۹ ب.ظ)barca نوشته شده توسط: راستی هاتف اسم قبلیت هم یادمه: نفوذی!! با یه اواتار چندتا خط رنگی درسته؟
منو شطرنجی کنید، اولش اومده بودم نفوذ کنم و بمب گذاری و اینا بعد کم کم نمک گیر مانشت شدیم و موندگار.
شما هم به ما سر بزن، می بینی که آقا مسعود هم اومد و پست گذاشت، از اینکه اسمت رو دیدم خوشحالم رفیق.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - mosaferkuchulu - 24 بهمن ۱۳۹۱ ۱۰:۳۸ ب.ظ
(۲۴ بهمن ۱۳۹۱ ۰۹:۵۴ ب.ظ)Masoud05 نوشته شده توسط: وجود دوستان قدیمی دلگرمی هست برای سایرین ، من که خودم خیلی دوس دارم بچه های قدیمی تو مانشت فعال باشن ![Smile Smile](images/smilies/smile.gif)
واقعا اینا یه گنجینه هستن برا مانشت و گنج اونها هم دانش و تجربه شون هست که بدون چشم داشتی به دیگران هدیه میکنن ![Smile Smile](images/smilies/smile.gif)
الان یعنی منم جزو گنجینه محسوب می شم یا نمی شم؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Masoud05 - 24 بهمن ۱۳۹۱ ۱۱:۲۱ ب.ظ
(۲۴ بهمن ۱۳۹۱ ۱۰:۳۸ ب.ظ)mosaferkuchulu نوشته شده توسط: الان یعنی منم جزو گنجینه محسوب می شم یا نمی شم؟ ![Big Grin Big Grin](images/smilies/biggrin.gif)
از چه بحث جدی ما رو به چه بحثی می کشونید ![Big Grin Big Grin](images/smilies/biggrin.gif) ![Big Grin Big Grin](images/smilies/biggrin.gif) ![Big Grin Big Grin](images/smilies/biggrin.gif) ![Big Grin Big Grin](images/smilies/biggrin.gif)
کلاً پدربزرگ و مادربزرگ ها قابل احترام هستن دیگه ![Big Grin Big Grin](images/smilies/biggrin.gif)
(۲۴ بهمن ۱۳۹۱ ۱۰:۲۵ ب.ظ)هاتف نوشته شده توسط: شما هم به ما سر بزن، می بینی که آقا مسعود هم اومد و پست گذاشت، از اینکه اسمت رو دیدم خوشحالم رفیق.
خواهش میکنم هاتف جان (م.م) ، من که همیشه در خدمت شما و دوستان بوده و هستم
|