|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ezra - 28 مهر ۱۳۹۸ ۱۱:۴۱ ب.ظ
(۲۸ مهر ۱۳۹۸ ۰۵:۳۱ ب.ظ)pioneer01 نوشته شده توسط: ترافیک عادی و آنومالی شبکه برای تشخیص آنومالی، که فکر کنم دیگه نیاز نباشه : )
نه با فیلترشکن حل نمیشه، ایمیل دانشگاهی و اسم دانشگاه و کشور رو میخواد.
دور زدن تحریما به عهده ی خانواده ی عروسه (برو جهاد دانشگاهیتون تقاضای جهاد بده)
حالا کاش لینکشو میزاشتی بینیم چجوریاست
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - noori759 - 29 مهر ۱۳۹۸ ۱۲:۳۱ ق.ظ
بچه ها یادش به خیر ... قبلا مانشت خیلی شلوغ بود ...الان پرنده هم پر نمی زنه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - negarin_ - 29 مهر ۱۳۹۸ ۱۲:۴۰ ق.ظ
چطوری دخترها تنهایی میرن خارج و وقتی زندگیشون نرمال میشه، دلتنگی و دوری رو تحمل میکنن؟؟
پ.ن۱:من قراره بخاطر کارم ساکن شهر دیگه ای بشم و این مدتی که تنها رفتم و مدتی اونجا موندم با خودم گفتم الان که زندگیم نرمال شد، با اینکه همه هم زبون هستن، فامیل ها هم هستن و میشه هر از گاهی بهشون سر زد ولی ناخودآگاه چون خانوادت نیستن ، یه خلأ رو حس میکنی!
پ.ن ۲: من دختر قوی هستم و این اولین بار دوری نیست اما فرق خاصی داره، همیشه میرفتی که درس و دانشگاه که تموم بشه برگردی ولی الان دیگه نه!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - marvelous - 29 مهر ۱۳۹۸ ۱۲:۵۶ ق.ظ
(۲۹ مهر ۱۳۹۸ ۱۲:۴۰ ق.ظ)negarin_ نوشته شده توسط: چطوری دخترها تنهایی میرن خارج و وقتی زندگیشون نرمال میشه، دلتنگی و دوری رو تحمل میکنن؟؟
پ.ن۱:من قراره بخاطر کارم ساکن شهر دیگه ای بشم و این مدتی که تنها رفتم و مدتی اونجا موندم با خودم گفتم الان که زندگیم نرمال شد، با اینکه همه هم زبون هستن، فامیل ها هم هستن و میشه هر از گاهی بهشون سر زد ولی ناخودآگاه چون خانوادت نیستن ، یه خلأ رو حس میکنی!
پ.ن ۲: من دختر قوی هستم و این اولین بار دوری نیست اما فرق خاصی داره، همیشه میرفتی که درس و دانشگاه که تموم بشه برگردی ولی الان دیگه نه!
گاهی اوقات لازمه آدم خودشو به دست جریان زندگی بسپاره تا از بعضی تنگه ها به امن عبور کنه. به نظرم تو باید نیمه ی پر لیوان رو نگاه کنی و به این دلشاد باشی که زندگی میخواد یخرده با سرعت بیشتری برات پیش بره و قراره یه تجربه ی جدید داشته باشی. اصلا احساس خلاء نکن، اینم یه مسیر جدیده تو زندگی تو و طرح زندگی تو الان میخواد تو رو ببره جلوتر پس بهش اطمینان کن و با اراده ی محکم این زندگی جدید رو شروع کن.
برات بهترین ها رو آرزو میکنم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - negarin_ - 29 مهر ۱۳۹۸ ۰۱:۱۷ ق.ظ
(۲۹ مهر ۱۳۹۸ ۱۲:۵۶ ق.ظ)marvelous نوشته شده توسط: گاهی اوقات لازمه آدم خودشو به دست جریان زندگی بسپاره تا از بعضی تنگه ها به امن عبور کنه. به نظرم تو باید نیمه ی پر لیوان رو نگاه کنی و به این دلشاد باشی که زندگی میخواد یخرده با سرعت بیشتری برات پیش بره و قراره یه تجربه ی جدید داشته باشی. اصلا احساس خلاء نکن، اینم یه مسیر جدیده تو زندگی تو و طرح زندگی تو الان میخواد تو رو ببره جلوتر پس بهش اطمینان کن و با اراده ی محکم این زندگی جدید رو شروع کن.
برات بهترین ها رو آرزو میکنم
ممنونم از پیام زیبات دوستم
آره کلا اینا رو به خدا سپرده بودم و خدا خیلی قشنگ همه چی رو کنار هم چیده و برام درستش کرد همیشه ممنونشم. الآنم ناشکر نیستم هیجان خیلی چیزا رو دارم ولی هر از گاهی که دیگه سرم خلوت میشد این حس سراغم میومد...
ممنونم و حق با شماست بهتره به نیمه پر لیوان نگاه کنم و به خودم یادآوری کنم که یه روزی چقدر همه اینا آرزوم بود
ممنونم من هم برای شما آرزوی شادی دارم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - big cloud - 29 مهر ۱۳۹۸ ۱۱:۵۵ ق.ظ
(۲۸ مهر ۱۳۹۸ ۱۱:۰۴ ب.ظ)Riemann نوشته شده توسط: پروژه ۵ ساله،فقط مهاجرت به کانادا توی ذهن من میاد که باز خیلی دست بالا گرفتم. پروژه نرم افزاری هم باشه که از بیخ و بن غلطه. ازدواج هم که فکر نکنم باشه ... (۲۸ مهر ۱۳۹۸ ۱۲:۴۸ ب.ظ)big cloud نوشته شده توسط: فقط باید بین این مالتی تسکینگ هایی که دارم یه رابطه منصفافه برقرار کنم.
من توی این ۴ سالی که کار کردم و درس خوندم و پروژه انجام دادم، به این نتیجه رسیدم که توی زندگیت توی هر بازه فقط یک کار بکن، بقیش رو به کیفیت زندگیت تخصیص بده، ورزش کن، بیرون برو و با آدمای مختلف ارتباط داشته باش، کلا خوب نیست تو خونه بشینی و همش کار کنی و یا تا ۱۱ شب جمعه هم برای خودت برنامه ریخته باشی.
در واقع باید trade off رو انجام بدی، واقعا نمیشه چند تا کار رو جلو برد، ارشد و کار کردن تمام وقت، یا پروژه انجام دادن و سر کار رفتن، ورزش هم بخوای بینشون انجام بدی، دست تنها هم باشی که دیگه بدتر، خلاصه حواست باشه که burn down نشی.
۱/هیچ کدام از جواب ها درست نیست
۲/واقعیتش من کلا دوخته شدم به کار. تفریح کلا چند ماه یه بار میرم یه سفر چند روزه. اما سعی میکنم یه بازه ای بزارم یه روز در هفته برم باشگاه که حداقل شبیه آدما باشم نه روبات.
قبول دارم حرفتا.اما وقتی میبینی نتیجه کارت مافوق تصور میشه و ممکنه در آمدت از ۲۰ تومن در ماه برسه به ۳۰۰ تا ۴۰۰ تومن. سختی ها را به جون میخری. حتی اگه شده او دو تا پنج سال سختی را بکشی و نتیجه هم حاصل نشه. مدیون خودت نشدی و از بقیه ۲۰ تا ۵۰ قدم جلوتری.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 29 مهر ۱۳۹۸ ۰۳:۵۶ ب.ظ
یعنی الان شما ماهی ۲۰ میلیون درامد داری ؟
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - marvelous - 29 مهر ۱۳۹۸ ۰۹:۵۷ ب.ظ
بچه ها یه مشکلی دارم شاید شماها هم باهاش برخورد کرده باشین. جدیدا من هر زمان از روز حتی زمانی که خسته نیستم کتاب دستم میگیرم نیم ساعت بعد چشمام تار تار میشن و همینطور گیج میشم. تا حالا از این مشکلات برخورد کردین؟ طبیعیه؟ چیکار کنم اینطوری نشم؟
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Riemann - 29 مهر ۱۳۹۸ ۱۰:۱۶ ب.ظ
چقدر تکنولوژی Self Driving Cars خفن هست!!!
چند وقتی هست که با این پروژه سرو کله میزنم
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
واقعا خفنه !!!
ته علم کامپیوتر هست به نظرم.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 29 مهر ۱۳۹۸ ۱۱:۴۸ ب.ظ
(۲۹ مهر ۱۳۹۸ ۰۹:۵۷ ب.ظ)marvelous نوشته شده توسط: بچه ها یه مشکلی دارم شاید شماها هم باهاش برخورد کرده باشین. جدیدا من هر زمان از روز حتی زمانی که خسته نیستم کتاب دستم میگیرم نیم ساعت بعد چشمام تار تار میشن و همینطور گیج میشم. تا حالا از این مشکلات برخورد کردین؟ طبیعیه؟ چیکار کنم اینطوری نشم؟
شچات ضعیف نشده؟یا اگر قبلا عینک می زدی نمره چشم ات افزایش پیدا نکرده؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - marvelous - 30 مهر ۱۳۹۸ ۰۱:۲۳ ق.ظ
(۲۹ مهر ۱۳۹۸ ۱۱:۴۸ ب.ظ)RASPINA نوشته شده توسط: (29 مهر ۱۳۹۸ ۰۹:۵۷ ب.ظ)marvelous نوشته شده توسط: بچه ها یه مشکلی دارم شاید شماها هم باهاش برخورد کرده باشین. جدیدا من هر زمان از روز حتی زمانی که خسته نیستم کتاب دستم میگیرم نیم ساعت بعد چشمام تار تار میشن و همینطور گیج میشم. تا حالا از این مشکلات برخورد کردین؟ طبیعیه؟ چیکار کنم اینطوری نشم؟
شچات ضعیف نشده؟یا اگر قبلا عینک می زدی نمره چشم ات افزایش پیدا نکرده؟
من چشمام ضعیف بودن ولی یه ماه پیش چشمامو معاینه کرد دکتر با دستگاه و حتی گفت که تنبلی چشمم درمان شده. اصلا خیلی عجیبه که اینطوری چشمام تار میشن و گیج میشم. این تازه خوبه، پریشب مونیتور جلوی چشمم محو میشد.
احساس میکنم باید یه ام آر آی انجام بدم. یعنی دکترم برام نوشته ولی هنوز فرصتشو پیدا نکردم با این آنفلوانزای بد. الان ریخته تو سینم و همینطور خس خس
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 30 مهر ۱۳۹۸ ۰۵:۵۷ ق.ظ
جغد شدم امشب
دارم ارائه آماده میکنم دلم میخواد فردا استاد کارم را تایید کنه
عجیبه داشتن هدف چ قدر به آدم انرژی میده وگرنه عمرا تا این موقع بیدار میموندم
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - pioneer01 - 30 مهر ۱۳۹۸ ۰۸:۵۰ ق.ظ
(۲۸ مهر ۱۳۹۸ ۱۱:۴۱ ب.ظ)ezra نوشته شده توسط: دور زدن تحریما به عهده ی خانواده ی عروسه (برو جهاد دانشگاهیتون تقاضای جهاد بده)
حالا کاش لینکشو میزاشتی بینیم چجوریاست
لینک دیتاست:
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - عزیز دادخواه - ۳۰ مهر ۱۳۹۸ ۰۵:۴۸ ب.ظ
آقای مجری: واسه چی در ُ باز گذاشتی؟
فامیل دور: واسه بهار.
از در بسته دزد رد میشه ولی از در باز رد نمیشه.
وقتی یه در ُ باز بذاری که دزد نمیاد توش. فکر میکنه یکی هست
که در ُباز گذاشتی دیگه. ولی وقتی در بسته باشه، فکر میکنه
کسی نیست ُ یه عالمه چیز خوب اون تو هست ُ میره سراغشون دیگه.
در باز ُ کسی نمیزنه. ولی در بسته رو همه میزنند.
خود شما به خاطر اینکه بدونی توی این پسته دربسته چیه، میشکنیدش.
شکسته میشه اون در. دل آدم هم مثل همین پسته میمونه.
یه سری از دلها درشون بازه. میفهمی تو دلش چیه.
ولی یه سری از دلها هست که درش بسته اس.
اینقدر بسته نگهش میدارند که بالاخره یه روز مجبور میشند بشکنند و همهچی خراب میشه.
آقای مجری: در ِدلِ آدم چهجوری باز میشه؟
فامیل دور: درِ دلِ آدم با دردِ دله که باز میشه
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Milad_Hosseini - 30 مهر ۱۳۹۸ ۰۶:۴۰ ب.ظ
چونکه اَسرارت نَهان دَر دِل شَوَد
آن مُرادَت زودتَر حاصِل شَوَد
------------------------------------------------------------
گورخانه رازِ تو چون دِل شَوَد
آن مُرادَت زودتر حاصِل شَوَد
-----------------------------------------------------------
گُفت پیغمبر که هر که سِر نَهُفت
زود گَردَد با مُرادِ خویش جُفت
------------------------------------------------------------
دانهها چون دَر زَمین پِنهان شَوَد
سِر آن سرسبزی بُستان شَود
------------------------------------------------------------
مولوی
|