اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - نسخهی قابل چاپ |
اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - diligent - 01 مهر ۱۳۹۱ ۱۰:۴۳ ق.ظ
من روز اول مدرسمو دقیق یادم نیست چون مامانم اونجا معلم بود برا همین از قبل زیاد به مدرسمون رفت و آمد داشتم اما یادمه مدرسمون دو تایمه بود که یه تایمش پسرونه بود. یه بار هم دوستام لواشک آوردن مدرسه، مربی بهداشت فهمید. بیچاره دوستام با خط کش ... |
اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - zahra412 - 01 مهر ۱۳۹۱ ۱۲:۴۰ ب.ظ
منم روز اول مدرسه یادمه خیلی واضح و روشن با برادرم رفتم با دوچرخه اما برادرم منو گذاشت و رفت، منم با اعتماد به نفس زیاد رفتم داخل همه با مادراشون اومده بودند یکم خورد تو ذوقم که چرا تنهام اما حالا خوشحالم که از اول منو متکی به کسی بار نیاوردند خلاصه روز خوبی بود لحظه به لحظش یادمه کاش فقط یک لحظش برمیگشت |
RE: اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - شاپری - ۰۱ مهر ۱۳۹۱ ۰۲:۱۸ ب.ظ
(۳۱ شهریور ۱۳۹۱ ۱۲:۱۷ ق.ظ)ali نوشته شده توسط: من یادمه تنها رفتم مدرسه. خیلی باحال بود الانم دقیقا وقتی تلویزیون گریه کلاس اولیا ( مخصوصا پسرارو ) نشون داد.. به مامانم گفتم : مامان ۲۰ سال دیگه اگه این فیلمو دوستاشون ببینن چی میگن ............................................................................. من مامانم معلم بود/ ناراحت بودم که مامانم چرا باهام نیست/ با داداشم رفتم مدرسه/ داداشم راهنمایی بود/ باز خوشحال بودم داداشم باهام میاد/چند تا بچه از بس گریه میگردن که وحشت کرده بودم که مگه اینجا با آدم چیکار میکنن که اینا اینقد گریه میکنن...بعد کلاس شد پر از بچه+ مامان یادمه حس خوبی نداشتم : بعدش یادم نیست تا کی مارونگهداشتن.. همش میترسیدم اگه تعطیل شیم داداشم نباشه چیکار کنم.. بیچاره دادشم تمام مدت پشت در مدرسه منتظرم بود وقتی اومدیم خونه گفت مامان زیر پام علف سبز شد از بس منتظر موندم به ماهم نه گل دادن نه شیرینی!!!! معلم کلاس اولم خوش اخلاق نبود! حتی یادمه آخر سال که باید ۳۲حروف الفبارو حفظ میکردیم و فرداش معلم از ما بپرسه! با غصه اومدم خونه که چطور حفظ کنم تا فردا!!! از معلمم میترسیدم داداشم گفت نترس.. هوا بهاری بود.. منو برد تو حیاط باهام۳۲ تا حروفو تمرین کرد... جوری باهام کار کرد که الان بعد سالها هنوز قشنگ هر ۳۲تارو حفظم از داداشم ممنونم.. ... باز آمد بوی ماه مدرسه.... |
RE: اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - goldoonehkhanoom - 01 مهر ۱۳۹۱ ۰۲:۴۲ ب.ظ
روز اول مدرسه از بس استرس داشتم همش میرفتم دستشوییخانم معلم دعوام کرد.منم انقدگریه کردم تا مامانم و خواهرم اومدن دنبالم بچه ها یادتونه دفتر دیکته ها رو خانم معلم جمع میکرد و میذاشت تو کمد یکی از بچه های کلاسمون از من زرنگتر بودیادمه یه روز که خانم معلم به من گفت دفترارو ببر بذار توکمد، دفتر بچه زرنگمونوبرداشتم و چندتاکلمه از دفترشو پاک کردم که نمره اش بیست نشهاین فکر پلیدم باعث شد من بیست بشمچقدبچگی کیف داشت |
RE: اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - Helmaa - 01 مهر ۱۳۹۱ ۰۳:۱۷ ب.ظ
آخی یادش بخیر،من روز اول مدرسه ام یادمه خیلی خوشحال بودم،حسی که اونموقع داشتم هنوزم روز اول مهر که میشه دارم خانم معلمم رو خیلییییی دوست داشتم ،همیشه تعطیل که میشدیم منتظر سرویس میایستادن دم درب مدرسه ،منم همیشه کنارش میموندم ،خونه مون نزدیک مدرسه بود،کوچه مون رو به معلمم نشون داده بودم،یادمه همیشه بهش میگفتم اجازه خانم یه روز میاید خونه مون ،اونم میگفت آره میام،اما نمیومد تا اینکه بالاخره اخر سال شد یه روز بچه های کلاس پنجمی امتحان نهایی داشتن اجازه نداده بودن معلممون بره داخل دفتر مدرسه اونم دقیق یادمه صبح ساعت ۸ بود اومد خونه مونچقدر اونروز خوشحال بودم سال بعدش از مدرسه مون رفتن و دیگه هیچ وقت ندیدمشون(اسمشون هم خانم پاکدامن بود) معلم های ابتدایی خیلی ماه بودن ،من عاشق همه معلم هام بودم خیلی دوستشون میداشتم یادمه اونموقع قد من از همه بچه ها بلندتر بود،همه اش سر صف صبحگاهی به من میگفتن برو آخر صف بایست یا تو کلاس میگفتن برو ردیف سوم چهارم بشین که ناراحت میشدمنمیدونم رو چه حسابی بدمون میومد یه چیز دیگه هم که یادم میاد من نمیتونستم الف رو صاف بنویسم یادمه با خط کش کم رنگ میکشیدم بعد با مداد روش میرفتم واقعا یاد تک تک روزهاش بخیر... |
RE: اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - ماه بانو - ۰۱ مهر ۱۳۹۱ ۰۳:۴۲ ب.ظ
من روزی که جشن بود برا کلاس اولی ها نرفته بودم .. روز اول مهر رفتم .. با مامانم به مامان گفتم بروووووووووووووووووووووو من خودم میاااام گفتم نیااای دنبالمااا کلاً بچه مستقلی بودم وقتی رفتیم سر کلاس .. معلممون یه کم توضیح داد .. و اولین چیزایی که گفت .. اینکه به نام خدا بگید میاید پای تخته .. کسی اومد تو کلاس چیجوری سلام کنید و .... بعد دیگه هی سرک میکشید تو راهرو !! .. نمیدادنم چرا !!! ولی کلاسو ول کرده بود سرش تو راهرو بود .. منم صبر و قرارم تموم شد .. رفتم بهش گفتم خانم کی درس میدید .... گفت بشین حالا درسم میدیم البته تا اونجا که یادمه روز اول درس نداد ) زنگ تفریح به من شکولات دادند یه بسته که توش چند تا شکولات بودش .. روز قبلش به بقیه بچه ها داده بودند ولی دوستم منو گول زد که بیا با هم بخوریم .. و شکولاتامو خورد یکی از زنگا .. رفتیم تو حیاط .. به صف شدیم ... . کتابامون رو دادند تا از مدرسه رسیدم خونه برا مامانم با ذوق و شوق از مدرسه تعریف کردم و گفتم گفتند کتاباتون رو جلد کنید مامان هم برای شاد کردن دل بچه اش ( و اینکه تا شب هی گیر ندم که جلد جلددد ).. همون لحظه کتابامو جلد کرد ------------------------------ مهر خوبه .. مدرسه خوبه .. ولی خوشحالم گذشته است آن دوران هر زمانی قشنگی و سختی خودشو داره . من که دوس نمیدارم دوباره برگردم .. حداقل دبستان رو که اصلا حاضر نیستم برگردم :| برگردم پیش معلم هایی که فقط ازم انتظار داشتند دست به سینه بشیننم:| .. ولی من که فنر قورت داده بودم و فاقد توانایی صامت و ساکت بودن بودم:| .. کلی هم تبعیض های الکی قائل میشدند :| .. کلی هم استعداد ازم کشتند . |
اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - _maryam_ - 01 مهر ۱۳۹۱ ۰۴:۴۱ ب.ظ
کلاس اول حرف جدید که یاد میگرفتیم اون حرف رو با مداد قرمز مینوشتیم بعد من همیشه دستم عرق میکرد مداد قرمز که استفاده میکردم و نمیدونم چه کرمی بود هر دو مداد رو توی یه دست نگه میداشتم کف دستم رنگشو میگرفت بعد هر روز که میرفتم خونه برای مامانم تند تند تعریف میکردم و اگه کف دستم رنگی بود مامانم تندی میگفت وااای درس جدید داشتین؟ من خیلی ذوق میکردم بعد یه روز زمستون بود تو کلاس دستکش دست کردم بعد دستم رنگی نشد رفتم خونه سر مامانمو گول مالیدم اولش نفهمید درس جدید گرفتیم انقدر ذوق کردم که هنوز مزه ش زیر زبونه |
اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - Potential - 01 مهر ۱۳۹۱ ۰۹:۵۶ ب.ظ
یادش بخیر! من ۲کلاس بالاتر از خواهرم بودم، من همیشه یادم میرفت که باید منتظر اون باشم با هم بگردیم، تا نصفه راه میرفتم یادم میومد خواهری هم دارم ... دوباره برمیگشتم ... این فرآیند تو دبستان ، راهنمایی و دبیرستان تکرار میشد ... خوشبختانه دانشگاه هامون یکی نشد ... کلا از انتظار از همون بچگی بدم میومد ... به همین هیچ وقت هم با کسی هیچ جایی قرار نمیذارم ... ۱ دقیقه برام یه روز به نظر میاد. خواهرم م اینجا عضوه میترسم بیاد این پست م رو ببینه ولی به هر حال من خاطره م رو نوشتم ... ترسی ندارم |
اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - معمری - ۰۱ مهر ۱۳۹۱ ۱۰:۴۶ ب.ظ
منم یه چیزایی یادمه.معلمم خیلی دوستم داشت الانم دخترعمه زنداداشمه گاهی وقتا با هم خاطراتمونو مرور میکنیم |
اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - انرژی مثبت - ۰۲ مهر ۱۳۹۲ ۰۴:۴۲ ب.ظ
هیییییییی عمر چه زود می گذره! مهر سال ۹۲ هم شروع شد.... دلم واسه دوران دبستان بسی تنگ شده... عجب خاطراتی و همین طور راهنمایی و منتظر موندن برای سرویس مدرسه و دبیرستان که خیلی حخاطراتش بیشتر بود.. این قافله عمر عجب می گذرد.... دوستان خاطره ای اگه از اول مهر دارن رو می تونن اینجا بگن منم میرم که یه بار دیگه خاطرات بچه ها رو بخونم |
اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - shima_24 - 02 مهر ۱۳۹۲ ۰۴:۵۶ ب.ظ
من جزء کسانی هستم که اصلا روز اولی که رفتم دبستان رو یادم نمیاد. ولی مدرسه رو از بچگی خیلی دوست داشتم .یادمه انقدر به مامانم میگفتم منو ببر مدرسه ثبت نام کن اما چون سنم کم بود ثبت نام نمیکردن منم فکر میکردم حتما بخاطر قدم هست که ثبت نامم نمیکنن منم هی پابلندی میکردم که فکر کنن قدم واسه کلاس اول بلنده. |
RE: اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - good-wishes - 02 مهر ۱۳۹۲ ۰۵:۲۶ ب.ظ
چه تاپیک قشنگی . همیشه دوست داشتم یه جا اینجوری تو مانشت بود (البته به اول مهر بسنده نمی کرد و خاطرات دانش آموزی رو هم میشد توش گفت چون من خیلی خاطره دارم انواع و اقسام) به هر جهت من اولین روز پیش دبستانیم یادمه !!! اما اول مهر کلاس اولم یادم نیست یادمه یک کیف از این مربعی ها داشتم صورتی بود و روش عکس گربه های کارتونی داشت . هر روز برام تو جیب جلوش یک بسته بیسکوییت مینو میذاشتن از اونا که شکل گل بود و چهار تا دونه توش بود. واقعا یعنی من با اون سیر میشدم !!! عجب چقدر معده ام کوچولو بود ! یا اینکه باغ وحش می ذاشتن آخی یادش بخیر روز اول من میزای دوم - سوم بودم . یه طرف دخترا بودن یه طرف پسرا . بعضی از بچه ها گریه می کردن . مارال و مهدی در راسشون بودن یادمه مارال دوستم ، مامانش تا تو کلاس باهاش اومد اما وقتی داشت میرفت اینم دنبالش گریه میکرد . تمام اون صحنه که در کلاس رو پشت سر مامانش بستن و او پشت در نشسته بود و گریه میکرد یادمه . اما من گریه نکردم اون روز . البته مامان و بابام معلم بودن و آمادگی ذهنی تا حدی داشتم و اینکه فکر کنم اون روز هم با مامانم رفته مدرسه . اما یادمه خواهرم میامد دنبالم . یه عکس هم دارم از همون روزا . ما پیش دبستانیمون مختلط بود . تنها مقطع تحصیلی من که مختلط بود همون پیش دبستانی بود حتی دانشگاه هم دانشگاهمون تفکیک جنسیت کرده بود سال بعد از ما دوباره تفکیک رو برداشت اما یه خاطره از کلاس اول دارم که خیلی دوستش دارم . من هنوز هم با معلم کلاس اولم در ارتباطم اتفاقا خودشون برا اول مهر امسال به من پیام دادن و آمدن پاییز رو تبریک گفتن . کلی هم شرمنده شدم یادمه همیشه دیکته ام خوب بود یادم نمیاد تاحالا نمره کم داشته باشم جز یک مورد که الان میخوام بگم . دفتر املام تمام شده بود و یک دفتر جدید گرفته بودم . از اونا که جلدش مقوایی قهوه ای بود بعد روش خودش روکش داشت . نمی دونم یادتون هست یا نه یا اینکه درست تونستم تصویرش بکنم که یادتون بیاد. خلاصه نمی دونم جو منو گرفته بود بابت دفتر جدید یا اینکه خودم بعداز ظهر روز قبلش به خوش خوشان گذرونده بودم و درس نخونده بودم که اینطوری که در ادامه میگم شد . آقا املاها رو تصحیح کردن من شدم ۱۶ !!!! مثل ابر بهار گریه می کردم یادمه تصویرش کاملا . میز اول هم نشسته بودم . بد ترش این بود که صفحه اول دفتر نو من به نمره درخشان ۱۶ مزین شده بود ! خلاصه معلمم که دید من خیلی گریه می کنم اومدن و اون صفحه رو جلو خودم پاره کردن و گفتن جلسه بعد املات بیست باید بشه . منو داری ! اینقدر خوشحال شدم . دفعه بعد هم بیست شدم من چون مامانم هیچ وقت فرصت نداشتن بهم املا بگن از دوم ابتدایی خودم به خودم تو خونه املا می گفتم اینطوری بهم یاد داده بودن که یه جمله رو از تو کتاب بخونم بعد کتاب رو ببندم و بنویسمش . |
اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - narges_r - 02 مهر ۱۳۹۲ ۰۵:۴۹ ب.ظ
روز اولی که رفتم مدرسه خوب یادمه. بخاطر ادامه تحصیل پدر و مادرم مجبور بودیم از شهرمون به یکی از شهرهای شمال نقل مکان کنیم بخاطر همین موضوع من سه روز دیر به مدرسه رفتم. بابام منو برد مدرسه. وقتی هم که به مدرسه رسیدیم زنگ خورده بود و همه رفته بودن به کلاساشون. همون موقع منو مدرسه ثبت نام کردن و من به کلاس رفتم. معلم کلاس اول هم بخوبی یادمه. خانم رنجبر دوستش داشتم، همیشه هوای منو داشت. قرار بود وقتی مدرسه تموم شد مامانم بیاد دنبالم چون روز قبل به اونجا نقل مکان کرده بودیم و من اون محل و کوچه هاشو بلد نبودم اما از روز بعد خودم تنها میرفتم مدرسه. همون روز وقتی مامانم اومد دنبالم که منو ببره خونه اینقدر بارون اومده بود که من تا بالای زانو تو اب بودم! یادمه اون روز وحشت کرده بودم که اینجایی که قراره چند سالی توش زندگی کنیم همیشه همینقدر بارون میاد و من همیشه نیمی از تنم زیر ابه! |
اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - banafshe - 02 مهر ۱۳۹۲ ۱۱:۴۲ ب.ظ
بعضی چیز های روز اول رو خوب یادمه مامانم من رو برد مدرسه بعد خودش رفت خونه و من خودم تنهایی برگشتم خونه الان واقعا ناراحتم آخه نگفت شاید من رو کسی بدزده؟هر وقت این رو میگم بابام میگه فیلم آلفرد هیچکاک شروع شد من آمادگی و مهد کودک نرفتم بخاطر همین مامانم توی خونه باهام ریاضی کار می کرد وقتی رفتم مدرسه به معلمم گفتم ریاضی بلدم اون هم از من امتحان گرفت ۵+۵=؟ من هم نوشتم ۱۰ و از اون لحظه دیگه همه چیز رو جلوتر از بقیه بهم یاد می داد .... ولی دوستش نداشتم نمی دونم چرا . کلاس دوم معلممون یکی از بچه های تنبل کلاس رو زد یعنی سرش رو کوبید به نیمکت من تا خونه از ترس رو ویبره بودم !!! دوران دبیرستان رو خیلی دوست داشتم نصف کلاسمون الان ایران نیستن ولی واقعا همشون رو دوست داشتم همه متحد و شاد بودیم |
اول مهر اول دبستان یادتون میاد؟ - farnaz.sad - 03 مهر ۱۳۹۲ ۱۱:۱۷ ب.ظ
یادم یه روز عصر مامانم رفته بود برام کیف خریده بود بعدش من تو مسجد محله امون بودم آورد دم مسجد انقد ذوق کردم کوچولو ونارنجی ومشکی بود روشم عکس یه جزیره بود. مانتوشلوار آبی نفتی ام فرم مدرسه بود با مقنعه سفید که چون ازمدل آماده ها خوشم نمیومد دوست بابام خیاطی مردونه داشت برام یه مانتو شلوار خوشکلی دوخت. روز اولم با مامانم رفتم چند تا دوستم پیدا کردم که هنوز بعضی وقتا می بینمشون.تقریبا بیشترشون مزدوج شدن. یکی از دوستام مامانش دفتردارمون بود زنگ تفریحا همیشه میرفت تو دفتر با معلما خوراکی می خورد ما انقد حسودیمون می شد. بعضی شبا هنوز خواب مدرسه را میبینم.بیشترشم خواب می بینم که با دمپایی رفتم مدرسه.: |