|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 26 مرداد ۱۳۹۶ ۰۲:۵۵ ب.ظ
از صحنه های زیبای بازی دیشب:
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
همینطور گل هاش هم واقعا قشنگ بودن. هر دوتاش قشنگ بودن.
(۲۶ مرداد ۱۳۹۶ ۰۲:۳۹ ب.ظ)RASPINA نوشته شده توسط: از اونجایی که من مدت زیادی است که بیکارم حرف های کاربر reticent را با تمام وجود درک میکنم
کار فقط یه بعدشه. هر وقت خواستگاری رفتید ابعاد جالبتری از قضیه رو درک می کنید.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 26 مرداد ۱۳۹۶ ۰۳:۲۲ ب.ظ
(۲۶ مرداد ۱۳۹۶ ۰۲:۵۵ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: از صحنه های زیبای بازی دیشب:
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
همینطور گل هاش هم واقعا قشنگ بودن. هر دوتاش قشنگ بودن.
(۲۶ مرداد ۱۳۹۶ ۰۲:۳۹ ب.ظ)RASPINA نوشته شده توسط: از اونجایی که من مدت زیادی است که بیکارم حرف های کاربر reticent را با تمام وجود درک میکنم
کار فقط یه بعدشه. هر وقت خواستگاری رفتید ابعاد جالبتری از قضیه رو درک می کنید.
جناب بلک ظاهرا شما زیاد خواستگاری رفتید ما جرات این کار رو نداریم شما که رفتید بگید ابعاد دیگه چیه تا آماده رزم بشیم !
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 26 مرداد ۱۳۹۶ ۰۳:۳۵ ب.ظ
من خودم نظرم رو ۲ هست!
[attachment=22057]
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 26 مرداد ۱۳۹۶ ۰۳:۳۸ ب.ظ
(۲۶ مرداد ۱۳۹۶ ۰۳:۳۵ ب.ظ)reticent نوشته شده توسط: من خودم نظرم رو ۲ هست!
من سه
حالا جوابش رو می دونید ؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 26 مرداد ۱۳۹۶ ۰۴:۰۹ ب.ظ
(۲۶ مرداد ۱۳۹۶ ۰۳:۲۲ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط: جناب بلک ظاهرا شما زیاد خواستگاری رفتید ما جرات این کار رو نداریم شما که رفتید بگید ابعاد دیگه چیه تا آماده رزم بشیم !
من میتونم برای مناطق اطراف خودمون بگم که خودتون رو برای هرجور اتفاق و برخوردی آماده کنید.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 26 مرداد ۱۳۹۶ ۰۴:۱۰ ب.ظ
(۲۶ مرداد ۱۳۹۶ ۰۲:۵۵ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: کار فقط یه بعدشه. هر وقت خواستگاری رفتید ابعاد جالبتری از قضیه رو درک می کنید.
یادمه یه بار قبلا هم در مورد "ابعاد دیگر قضیه" گفته بودین
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 26 مرداد ۱۳۹۶ ۰۴:۴۱ ب.ظ
(۲۶ مرداد ۱۳۹۶ ۰۴:۱۰ ب.ظ)diligent نوشته شده توسط: (26 مرداد ۱۳۹۶ ۰۲:۵۵ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: کار فقط یه بعدشه. هر وقت خواستگاری رفتید ابعاد جالبتری از قضیه رو درک می کنید.
یادمه یه بار قبلا هم در مورد "ابعاد دیگر قضیه" گفته بودین
به قول یکی از دوستان میگه این داستان هاتو کتاب کن.
صفحه ۴۰۴ باشگاه رئال مادرید:
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - hope_ - 26 مرداد ۱۳۹۶ ۰۷:۱۳ ب.ظ
(۲۶ مرداد ۱۳۹۶ ۰۲:۳۹ ب.ظ)RASPINA نوشته شده توسط: از اونجایی که من مدت زیادی است که بیکارم حرف های کاربر reticent را با تمام وجود درک میکنم
منم آرزو میکنم کاش ۴-۵ سال دیر تر به دنیا اومده بودم حداقل اش این بود که به اون همه ازدحام کنکور ریاضی برخورد نمیکردم و مطئنا موقعیت های کاری دولتی هم بهتر فراهم میشد
من همیشه فکر میکنم زندگی بدون دغدغه هم مربوط میشه به آدم های خفته در قبرستان اونم به شرط اینکه اعمال نیک و باقیات صالحاتی داشته باشن
عادت ما آدم ها ناشکریی از آنچه داریم .یکی بیکاره حسرت کار داره یکی کار داره حرص درآمد بیشتر را میخوره یکی کار و پول و... داره در حسرت سلامتیه یکی سلامتی داره ...
اگه با چیزایی که داریم شاد نباشیم هیچ وقت نمی تونیم از زندگی لذت ببریم و به شادی برسیم
خانم راسپینا، اخیرا ثبت نام ی آزمون فراگیر بود. البته مطمئنا خودتون در جریان هستید.
شرکت کردید؟(البته فضولی نباشه ) من خودم شرکت نکردم.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 26 مرداد ۱۳۹۶ ۰۹:۱۱ ب.ظ
(۲۶ مرداد ۱۳۹۶ ۰۳:۳۸ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط: حالا جوابش رو می دونید ؟
خیر
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 26 مرداد ۱۳۹۶ ۰۹:۴۷ ب.ظ
(۲۶ مرداد ۱۳۹۶ ۰۷:۱۳ ب.ظ)m.h.124 نوشته شده توسط: خانم راسپینا، اخیرا ثبت نام ی آزمون فراگیر بود. البته مطمئنا خودتون در جریان هستید.
شرکت کردید؟(البته فضولی نباشه ) من خودم شرکت نکردم.
نه اختیار دارید .متاسفانه شرکت نکردم هیچ کدرشته شغلی شامل من نمیشد
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - hope_ - 26 مرداد ۱۳۹۶ ۱۰:۲۷ ب.ظ
(۲۶ مرداد ۱۳۹۶ ۰۹:۴۷ ب.ظ)RASPINA نوشته شده توسط: نه اختیار دارید .متاسفانه شرکت نکردم هیچ کدرشته شغلی شامل من نمیشد
ان شاالله شغلی که مد نظرتون هست نصیبتون بشه.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 26 مرداد ۱۳۹۶ ۱۱:۲۷ ب.ظ
شما اگر به ۱۸ سالگی برمی گشتید و امکان قبولی در هر رشته ای رو داشتید بازم این رشته رو انتخاب می کردید؟
____________________________
اگر انگیزه ای غیر از علاقه به خود این درسی که می خونیم باعث ادامه راه بشه، باعث می شه که گاهی اوقات...
____________________________
کسی می دونه زمانی که از ادامه راه نااُمید شدی و نه توان پیش رفتن داری و نه دلِ دست کشیدن چیکار باید کنی؟ ترجیحا چیکار باید کنی تا حالت خوب شه و به راهت ادامه بدی؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 26 مرداد ۱۳۹۶ ۱۱:۵۰ ب.ظ
(۲۶ مرداد ۱۳۹۶ ۱۱:۲۷ ب.ظ)reticent نوشته شده توسط: شما اگر به ۱۸ سالگی برمی گشتید و امکان قبولی در هر رشته ای رو داشتید بازم این رشته رو انتخاب می کردید؟
بله. اتفاقا اون موقع پدر من اصرار داشت برم عمران اما به خاطر علاقه خودم اومدم و کاملا راضی هستم.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - pioneer01 - 26 مرداد ۱۳۹۶ ۱۱:۵۲ ب.ظ
(۲۶ مرداد ۱۳۹۶ ۱۱:۲۷ ب.ظ)reticent نوشته شده توسط: شما اگر به ۱۸ سالگی برمی گشتید و امکان قبولی در هر رشته ای رو داشتید بازم این رشته رو انتخاب می کردید؟
____________________________
کسی می دونه زمانی که از ادامه راه نااُمید شدی و نه توان پیش رفتن داری و نه دلِ دست کشیدن چیکار باید کنی؟ ترجیحا چیکار باید کنی تا حالت خوب شه و به راهت ادامه بدی؟
من که به یه رشته دیگری علاقه داشتم، اگر دانشی که الان درباره نرم افزار دارم رو اون موقع داشتم و چیزی از رشته ای که دوست داشتم نمیدونستم بله انتخابش میکردم ...
ولی در کل با این تیپ سوالا مشکل دارم که مثلا برگردی عقب و اینا چون امکان پذیر نیس! نمیدونم:\
------------------------------------------
به نظرم یکم استراحت خوبه، یکم باید دور شد و فکر نکرد به موضوعی که خیلی درگیرش هستیم، برای یه مدتی که ذهن ازاد بشه تا بشه خوب فکر کرد، بعضی مواقع فشار زیاده روی آدم و باعث ناامیدی و بی انگیزگی میشه، بعد باید اهدافی که داریم رو یاداوری کنیم به خودمون، نوشتن خیلی خوبه کلا، اینکه برای هر روز و هر ماه هدف تعیین کنیم و بنویسیم که مثلا تا این زمان باید مثلا این زبان رو یاد بگیرم و ...
شاعر میفرماید
دور گردون گر دو روزی بر مُــراد ما نرفت
دائماََ یکسان نباشد حال دوران، غم مخور
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - reticent - 26 مرداد ۱۳۹۶ ۱۱:۵۸ ب.ظ
(۲۶ مرداد ۱۳۹۶ ۱۱:۵۰ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: (26 مرداد ۱۳۹۶ ۱۱:۲۷ ب.ظ)reticent نوشته شده توسط: شما اگر به ۱۸ سالگی برمی گشتید و امکان قبولی در هر رشته ای رو داشتید بازم این رشته رو انتخاب می کردید؟
بله. اتفاقا اون موقع پدر من اصرار داشت برم عمران اما به خاطر علاقه خودم اومدم و کاملا راضی هستم.
خدا رو شکر. خوشحالم.
موفقیتتون روزافزون.
(۲۶ مرداد ۱۳۹۶ ۱۱:۵۲ ب.ظ)۳ngineer نوشته شده توسط: (26 مرداد ۱۳۹۶ ۱۱:۲۷ ب.ظ)reticent نوشته شده توسط: شما اگر به ۱۸ سالگی برمی گشتید و امکان قبولی در هر رشته ای رو داشتید بازم این رشته رو انتخاب می کردید؟
____________________________
کسی می دونه زمانی که از ادامه راه نااُمید شدی و نه توان پیش رفتن داری و نه دلِ دست کشیدن چیکار باید کنی؟ ترجیحا چیکار باید کنی تا حالت خوب شه و به راهت ادامه بدی؟
من که به یه رشته دیگری علاقه داشتم، اگر دانشی که الان درباره نرم افزار دارم رو اون موقع داشتم و چیزی از رشته ای که دوست داشتم نمیدونستم بله انتخابش میکردم ...
ولی در کل با این تیپ سوالا مشکل دارم که مثلا برگردی عقب و اینا چون امکان پذیر نیس! نمیدونم:\
------------------------------------------
به نظرم یکم استراحت خوبه، یکم باید دور شد و فکر نکرد به موضوعی که خیلی درگیرش هستیم، برای یه مدتی که ذهن ازاد بشه تا بشه خوب فکر کرد، بعضی مواقع فشار زیاده روی آدم و باعث ناامیدی و بی انگیزگی میشه، بعد باید اهدافی که داریم رو یاداوری کنیم به خودمون، نوشتن خیلی خوبه کلا، اینکه برای هر روز و هر ماه هدف تعیین کنیم و بنویسیم که مثلا تا این زمان باید مثلا این زبان رو یاد بگیرم و ...
شاعر میفرماید
دور گردون گر دو روزی بر مُــراد ما نرفت
دائماََ یکسان نباشد حال دوران، غم مخور
پس الآن راضی هستید.
خدا رو شکر. خوشحالم.
___________________________
درسته. منم از رشته مون بدم نمیاد. اما برای ادامه اش یک انگیزه و هدف بزرگتری (غیر از علاقه به خود این رشته) دارم که باعث شده گاهی اوقات تمام زندگیم رو در گرو رسیدن به بالاترین درجه در این رشته ببینم. می دونم که اشتباه می کنم. می دونم دنیا فقط تو درس و دانشگاه و اون هدف من خلاصه نشده. اما خب آدمیزاده دیگه! وقتی یک چیزی بیش از حد براش مهم بشه سخت میتونه ازش بگذره. و همین باعث میشه گاهی اوقات بیش از حد خودش رو درگیر کنه و تحت فشار بذاره. همین هم باعث درجا زدن و عدم تمرکزش روی کارش میشه.
حق با شماست. باید اول حتی اگر شده برای چند روز فکرمو آزاد کنم تا حالم بهتر شه. باید هدفم رو به خودم یادآوری کنم اما به شیوه ای بهتر. طوری که بهم انگیزه بده، نه اینکه باعث ترس و اضطرابم بشه. باید هدف های کوتاه مدت دیگه ای رو هم برای خودم تعیین کنم، تا زندگیم فقط حول این یک هدف نگرده. شاید بهتر باشه برم پیش یک مشاور.
___________________________
شاعر خیلی خوب می فرماید.
___________________________
موفقیتتون روزافزون دوست عزیز
|