|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - so@ - 08 آذر ۱۳۹۵ ۰۸:۴۰ ب.ظ
(۰۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۸:۱۸ ب.ظ)Pure Liveliness نوشته شده توسط: شما راجع به خودتون و همسرتون شاید گفتید خواسته یا ناخواسته، باهاشون صحبت کردید جلوی دوستتون و این ها و این دوستتون شاید دلش بخواد که ازدواج کنه و در واقع حسودی ش شده. مخصوصاََ که توی خوابگاه و دور از خانواده هم هست. ریشه ی مشکلش هم معلوم نیست یه کجا برمیگرده.
به نظرم کلاََ سعی کنید که هیچی از همسرتون نگید جلوش و همین طور بقیه ی هم اتاقی هاتون اگه متاهل هستن.
چقدر مریضی روحی زیاد شده.
نه نه نه اصلا تمام این اتفاقات شروعش قبل از ازدواج من بوده ومن کلا رفتارم طوریه که اصلا در مورد همسرم با کسی صحبت نمیکنم و کلا شخصیتیم طوری که بیشتر شنونده ام و نه گوینده ،معتقدم به حریم شخصی و خط قرمز
ببینید چیزی تو زندگیش کم نداره در واقع توجه بیش ازحد هم بهش میشه و هر هفته باید بره خونه اولا خیلی محافظه کار بود در مورد خانواده اش چیزی نمیگفت ادمیه خیلی استعداد داره و شاعره و به دو زبان فرانسه وانگلیسی تسلط داره و هرچیزی که خواسته براش تهیه کردن . نمیدونم مشکلش چیه که انقدر یهو شروع کرد به دروغ پشت دروغ گفتن من تا حالا یه عکس دونفره ازشون ندیدم همیشه فقط عکس اون آقا رو بهم نشون داده و یه داستان آشنایی رویای توجمع تعریف کرد و از انگشتری که داخل دستش بود و میگفت یاقوت ولی کاشف به عمل اومد اصلا طلا نیست چه برسه به یاقوت و خیلی دروغای دیگه فرش ۹۰ میلیونی و مبل گرفتن از لندن و.... این داستان بافتن و اون وبلاگ از خیلی وقت پیش هستش ولی نمیدونم چرا هرکسی که میخاد خالی ببنده میاد سراغ من
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - diligent - 08 آذر ۱۳۹۵ ۰۹:۰۷ ب.ظ
(۰۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۲:۲۸ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط: (07 آذر ۱۳۹۵ ۰۵:۵۲ ب.ظ)diligent نوشته شده توسط: (07 آذر ۱۳۹۵ ۰۵:۲۳ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط: اگه بیان بهت بگن همین فردا می میری اولین نفر از کی حلالیت می گیری !؟
خدا
-------------------------------
چرا ما اینجوری هستیم؟! اونایی که سابقه کار ندارن، دوست دارن از بقیه همکارا پنهون کنن و نشون بدن ک خیلی واردن و سابقه کار هم دارن. لازم باشه دروغ هم میگن. خوب چه لزومی هست دروغ بگی خواهر من؟! بالاخره باید از یه جایی شروع بشه دیگه.
اونایی که سابقه کار ندارن فقط کافیه یکی دو تا سوال تخصصی ازشون بپرسید تا روشون کم بشه
خوب اون رشته و کارش با من فرق داشت برا همین من نمیتونستم سوال تخصصی ازش بپرسم. اما خوب بعدا فهمیدم دروغ گفته. کلا سر کار، ۸۰-۹۰ درصد آدما در مورد خودشون و سابقه کاریشون دروغ تحویل میدن.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - ۸_۸ - ۰۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۹:۳۲ ب.ظ
(۰۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۷:۱۷ ب.ظ)so@ نوشته شده توسط: مخم داره سوت میکشه...
یه دختر چقدر میتونه دروغ بگه اونم درمورد این که متاهله ولی متاهل نیست و فقط براش یه توهم بوده و اصلا کسی وجود نداشت...
سوت نداره که، اطلاعاتشو تو تاپیک ازدواج بذارید یه هفته ای متاهل میشه، اونوقت نه حرفای اون دروغ میشه، نه اعصاب شما خورد.
حالا اگه واقعا متاهل بود خیلی برای شما فرق میکرد.
بذارید ملت تو غم و غصه های خودشون باشن
ببین اون چه مشکلی داره که تمارض به متاهلی یه کم آرومش میکنه.
آخه همه که امکانات فضا نوردی ندارن.
باور بفرمایید بنده خودم گاها...
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 08 آذر ۱۳۹۵ ۱۰:۲۳ ب.ظ
سینامون من از اون دنیا برگشت. بسیار شادناک شدم.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - sara9009 - 08 آذر ۱۳۹۵ ۱۰:۲۳ ب.ظ
(۰۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۹:۰۷ ب.ظ)diligent نوشته شده توسط: خوب اون رشته و کارش با من فرق داشت برا همین من نمیتونستم سوال تخصصی ازش بپرسم. اما خوب بعدا فهمیدم دروغ گفته. کلا سر کار، ۸۰-۹۰ درصد آدما در مورد خودشون و سابقه کاریشون دروغ تحویل میدن.
بعضی محیط های کاری واقعا حال ادمو بد میکنه من یه دوستی داشتم تقریبا تا چند ماه اول کارش هر روز موقع برگشت از سر کارش به خونه رو گریه میکرد ۶-۷ کیلو وزن کم کرد ، نه بخاطر حجم کاریش بخاطر همکارای عقب افتادش.
من خودم یکسال پیش یک شرکتی میرفتم که جایگزین خانومی بودم که گویا خیلی طرفدار داشت و به طرز وحشتناکی اخراج شده بود، اصلا من حکم خاری بودم در چشم کارمندای شرکت نه جواب سلام میدادن نه خداحافظی نه کمکی نه حرفی ، سوال میپرسیدم حتی بهم نگاه هم نمیکردن چه برسه به راهنمایی شرکت خیلی خفنی نبود که بخوام تحت هر شرایطی توش بمونم ولی کارمندای جالبی داشت میخواستم بدونم اخرش چی میشه پنج شش ماه گذشت تا کم کم رفتاراشون عادی شد تمام این مدت من حتی یکبارم نرفتم به مدیر بگم اینا اینجورین ، از همون روز اول که شرایط رو به برادرم میگفتم گفت تحت هیچ شرایطی به مدیر یا هیچ کسی از شرایط شکایت نکن خودشون درست میشن که همینجورم شد.
کلا توی محیط های شرکتای اینجا زیرآب زنی و دروغ و رفتارهای خاله زنکانه زیاده ، هر چی بیشتر ادم سرش تو کار خودش باشه راحت تره.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 08 آذر ۱۳۹۵ ۱۰:۴۲ ب.ظ
(۰۸ آذر ۱۳۹۵ ۱۰:۲۳ ب.ظ)sara9009 نوشته شده توسط: بعضی محیط های کاری واقعا حال ادمو بد میکنه من یه دوستی داشتم تقریبا تا چند ماه اول کارش هر روز موقع برگشت از سر کارش به خونه رو گریه میکرد ۶-۷ کیلو وزن کم کرد ، نه بخاطر حجم کاریش بخاطر همکارای عقب افتادش.
من خودم یکسال پیش یک شرکتی میرفتم که جایگزین خانومی بودم که گویا خیلی طرفدار داشت و به طرز وحشتناکی اخراج شده بود، اصلا من حکم خاری بودم در چشم کارمندای شرکت نه جواب سلام میدادن نه خداحافظی نه کمکی نه حرفی ، سوال میپرسیدم حتی بهم نگاه هم نمیکردن چه برسه به راهنمایی شرکت خیلی خفنی نبود که بخوام تحت هر شرایطی توش بمونم ولی کارمندای جالبی داشت میخواستم بدونم اخرش چی میشه پنج شش ماه گذشت تا کم کم رفتاراشون عادی شد تمام این مدت من حتی یکبارم نرفتم به مدیر بگم اینا اینجورین ، از همون روز اول که شرایط رو به برادرم میگفتم گفت تحت هیچ شرایطی به مدیر یا هیچ کسی از شرایط شکایت نکن خودشون درست میشن که همینجورم شد.
کلا توی محیط های شرکتای اینجا زیرآب زنی و دروغ و رفتارهای خاله زنکانه زیاده ، هر چی بیشتر ادم سرش تو کار خودش باشه راحت تره.
اعصاب آدم مهم تر از پوله.
از رهنمود های بلک
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 08 آذر ۱۳۹۵ ۱۰:۵۸ ب.ظ
(۰۸ آذر ۱۳۹۵ ۱۰:۴۲ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: (08 آذر ۱۳۹۵ ۱۰:۲۳ ب.ظ)sara9009 نوشته شده توسط: بعضی محیط های کاری واقعا حال ادمو بد میکنه من یه دوستی داشتم تقریبا تا چند ماه اول کارش هر روز موقع برگشت از سر کارش به خونه رو گریه میکرد ۶-۷ کیلو وزن کم کرد ، نه بخاطر حجم کاریش بخاطر همکارای عقب افتادش.
من خودم یکسال پیش یک شرکتی میرفتم که جایگزین خانومی بودم که گویا خیلی طرفدار داشت و به طرز وحشتناکی اخراج شده بود، اصلا من حکم خاری بودم در چشم کارمندای شرکت نه جواب سلام میدادن نه خداحافظی نه کمکی نه حرفی ، سوال میپرسیدم حتی بهم نگاه هم نمیکردن چه برسه به راهنمایی شرکت خیلی خفنی نبود که بخوام تحت هر شرایطی توش بمونم ولی کارمندای جالبی داشت میخواستم بدونم اخرش چی میشه پنج شش ماه گذشت تا کم کم رفتاراشون عادی شد تمام این مدت من حتی یکبارم نرفتم به مدیر بگم اینا اینجورین ، از همون روز اول که شرایط رو به برادرم میگفتم گفت تحت هیچ شرایطی به مدیر یا هیچ کسی از شرایط شکایت نکن خودشون درست میشن که همینجورم شد.
کلا توی محیط های شرکتای اینجا زیرآب زنی و دروغ و رفتارهای خاله زنکانه زیاده ، هر چی بیشتر ادم سرش تو کار خودش باشه راحت تره.
اعصاب آدم مهم تر از پوله.
از رهنمود های بلک
فکر کنم غذا مهم تر باشه پیتزا
ذرت مکزیکی و ...
از رهنمودهای kh....@
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - sara9009 - 08 آذر ۱۳۹۵ ۱۱:۰۴ ب.ظ
.......
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - stateless - 08 آذر ۱۳۹۵ ۱۱:۵۶ ب.ظ
(۰۸ آذر ۱۳۹۵ ۱۰:۲۳ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: سینامون من از اون دنیا برگشت. بسیار شادناک شدم.
ببخشید سینامون من چیه؟ یه اصطلاح تخصصیه؟
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 08 آذر ۱۳۹۵ ۱۱:۵۶ ب.ظ
ایول باز هوا سرد شده. بریم تو فاز هات چاکلت.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Skyrim - 09 آذر ۱۳۹۵ ۱۲:۰۲ ق.ظ
Self-censorship ...
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 09 آذر ۱۳۹۵ ۱۲:۰۴ ق.ظ
بسیار زیبا:
شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن
مگر آن که شمع رویت به رهم چراغ دارد
حافظ
کل شعر رو میتونید از اینجا بخونید:
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
(۰۸ آذر ۱۳۹۵ ۱۱:۵۶ ب.ظ)stateless نوشته شده توسط: (08 آذر ۱۳۹۵ ۱۰:۲۳ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: سینامون من از اون دنیا برگشت. بسیار شادناک شدم.
ببخشید سینامون من چیه؟ یه اصطلاح تخصصیه؟
من از لینوکس توزیع مینت با دسکتاپ سینامون استفاده می کنم. یه مشکلی برای دسکتاپم پیش اومده بود که داشتم کم کم میرفتم تو فکر عوض کردن سیستم عامل (چون حوصله درست کردنشو ندارم). اما درست شد.
اطلاعات بیشتر:
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - stateless - 09 آذر ۱۳۹۵ ۱۲:۱۲ ق.ظ
(۰۹ آذر ۱۳۹۵ ۱۲:۰۴ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: من از لینوکس توزیع مینت با دسکتاپ سینامون استفاده می کنم. یه مشکلی برای دسکتاپم پیش اومده بود که داشتم کم کم میرفتم تو فکر عوض کردن سیستم عامل (چون حوصله درست کردنشو ندارم). اما درست شد.
اطلاعات بیشتر:
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
لینک مفیدیه. با سرچ به مطالبِ بی ربط رسیده بودم!! تشکر.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - تولد آفتاب - ۰۹ آذر ۱۳۹۵ ۱۲:۳۹ ق.ظ
(۰۸ آذر ۱۳۹۵ ۰۸:۳۶ ب.ظ)samanbeigmiri نوشته شده توسط: سلام
من اینجا یه مطلبی رو میزنم راجع به عجیب بودن شخصیت عده ای از جوانان فعلی
نه به کل درست، به صرف یک نظرِ قابل انتقاد.ولی تقریبا تاثیرش رو بیش از هر چیزی در وضعیت کنکونی میدونم.
=======
درک وارونه ای که از ادبیات هستش ریشه ی اکثر مشکلات روحی فعلی هست.
خصوصا الان مردم نمیرن یه کتاب ادبی رو به کل بخونن و قبلش و بعدش و تفکر نویسنده ش و پیش زمینه ای که موجب شده اون نویسنده یه همچین کتابی بده رو بخونن.شبیه جملاتی که در فیسبوک و سایر شبکه های اجتمایی پخش میشه
من هر منبع ادبی رو هر جایی معرفی کردم شرایط خوندنش رو گفتم و خواهشم همینجا از همه این هست که تا میتونید این کار رو بکنید و نشر بدید و کسی که میاد یه جمله ای از یه بزرگی رو اصل قرار میده با برخورد مناسب سعی در اصلاحش داشته باشید
ببخشید من یه مشکلی دارم با پستهای شما.
هر وقت پستهای شما رو می خونم دچار سرگیجه میشم چون یه جاهاییش برام مبهمه
شرایط خوندن منبع ادبی چیه دقیقا؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Saman - 09 آذر ۱۳۹۵ ۱۲:۵۳ ق.ظ
(۰۹ آذر ۱۳۹۵ ۱۲:۳۹ ق.ظ)تولد آفتاب نوشته شده توسط: (08 آذر ۱۳۹۵ ۰۸:۳۶ ب.ظ)samanbeigmiri نوشته شده توسط: ه جمله ای از یه بزرگی رو اصل قرار میده با برخورد مناسب سعی در اصلاحش داشته باشید
ببخشید من یه مشکلی دارم با پستهای شما.
هر وقت پستهای شما رو می خونم دچار سرگیجه میشم چون یه جاهاییش برام مبهمه
شرایط خوندن منبع ادبی چیه دقیقا؟
شرط اول هر مباحثه ای اصلاح نگاه تمسخر آمیزه!
مشکل سرگیجه ی شما احتمالا از عدم برقراریِ ارتباط با زبان فارسی باشه!
من نظرم رو ضمنی بیان کرده ام.
کاش جای خالی یک فیلد تا این اندازه سنگینی نمیکرد توی این سایت . . .
|