|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - نسخهی قابل چاپ
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 18 آذر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ق.ظ
(۱۸ آذر ۱۳۹۴ ۰۳:۰۵ ق.ظ)m.teymourpour نوشته شده توسط: پس نیمه گمشده چی؟ اون طفلک سال ها منتظر بوده تا من پیدا بشم و سوار بر اسب سفید برم دنبالش و اونو به آرزوهاش برسونم![[تصویر: biggrin.gif]](https://manesht.ir/forum/images/smilies/biggrin.gif)
من به درک، فکر دختر مردم باشید![[تصویر: biggrin.gif]](https://manesht.ir/forum/images/smilies/biggrin.gif)
بعدشم از کجا معلوم که شما راست میگید و واقعا بخشیدید، اگه من رفتم اون دنیا و دستم از این دنیا کوتاه شد. بعد یه دفعه به خاطر دو قرون بدهکاری به شما یقه مو گرفتن، چکار کنم![[تصویر: biggrin.gif]](https://manesht.ir/forum/images/smilies/biggrin.gif)

حالا که موقع مرگتون شده(البته دور از جان) یاد اون طفلک افتادید!!! شما غصه اش رو نخورید حتما خدا صلاحش رو اینطوری خواسته
نه، حرفِ من حرفِ، با خیال آسوده برید
چه دلیم به دنیا بستیدااا، بابا همه رفتنین. اصلا میگن دنیا گلچینِ روزگارِ، از این منظر به موضوع نگاه کنید
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - clint - 18 آذر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۷ ق.ظ
چند سال پیش یکی از بازاریهای تهران از من خواست که قرآن را ترجمه کنم تا ایشان آن را چاپ و با قیمت ارزان در میان مردم پخش کند. حقالزحمۀ خوبی هم به من میداد. به ایشان گفتم مگر شما نمیخواهید با ترجمه و چاپ قرآن، مردم قرآنیتر شوند؟ گفت: بله. گفتم: الان ترجمههای خوبی از قرآن در دسترس مردم است. برای چاپ و پخش قرآن هم الحمد لله بانی و خیّر کم نیست. شما بیایید این پول را صرف تعمیر یکی از مدارس کهنۀ تهران یا هر شهر دیگری بکنید و بر سردر همان مدرسه بنویسید: «هزینۀ تعمیر این مدرسه را یکی از دوستداران قرآن تأمین کرده است.» به خدا دانشآموزان آن مدرسه، اینطوری به قرآن راغبتر میشوند.
گفت: شب اول قبر، قرآن به داد من میرسه، نه میز و نیمکتهای مدرسه.
رفت و دیگر برنگشت.
از یادداشت های استاد رضابابایی
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - m.teymourpour - 18 آذر ۱۳۹۴ ۰۳:۴۱ ق.ظ
(۱۸ آذر ۱۳۹۴ ۰۳:۲۳ ق.ظ)vesta نوشته شده توسط: 
حالا که موقع مرگتون شده(البته دور از جان) یاد اون طفلک افتادید!!! شما غصه اش رو نخورید حتما خدا صلاحش رو اینطوری خواسته
نه، حرفِ من حرفِ، با خیال آسوده برید
چه دلیم به دنیا بستیدااا، بابا همه رفتنین. اصلا میگن دنیا گلچینِ روزگارِ، از این منظر به موضوع نگاه کنید 
بر فرض اینکه بگیم اونم به درک، باد به گوشش نرسونه
نوه چی؟ من خیلی نوه دوست دارم، دلم میخواد شلوغ کنن و بعدش حسابی کتکشون بزنم 
تا نوه دار نشم و اونا هم به آرزشون که نوه دار شدنه، نرسونم از این دنیا نمیرم
مگه من جای شما رو تو این دنیا تنگ کردم چرا نمیذارید من به آرزوهام برسم
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 18 آذر ۱۳۹۴ ۰۴:۱۳ ق.ظ
(۱۸ آذر ۱۳۹۴ ۰۳:۴۱ ق.ظ)m.teymourpour نوشته شده توسط: ...
مگه من جای شما رو تو این دنیا تنگ کردم چرا نمیذارید من به آرزوهام برسم ![[تصویر: biggrin.gif]](https://manesht.ir/forum/images/smilies/biggrin.gif)
انشاالله سلامت باشید و عمر با عزت داشته باشید و به آرزوهاتون و نیمه(نیمه هاتون ) برسید
داشتم فکر میکردم(یکی نیست بگه الان موقع فکر هست یا خواب چیکار کنم دیگه جدیدا یا بیخواب میشم یا کابوس میبینم و از خواب میپرم ) چرا ما اگر میخوایم کاری برای کسی انجام بدیم قبل از این که اون آدم بشکنه و خورد بشه، انجامش نمیدیم!!!
امروز یه آقایی همسرش رو آورده بود بستری کنه، منتهی حالش بد بود و همونطوری دراز کش و روی تخت، تو آزمایشگاه دیدم آورده بودنش برای نمونه گیری خون(یعنی واقعا نمیشه از همچین بیماری با این حال داخل بخش نمونه گیری کرد!) بعدش یکی دو ساعت بعد داخل بخش دیدمشون. همسرش گفت نتونستن ازش خون بگیرن و گفتن داخل بخش ازش نمونه گرفته بشه(بخاطر قوی بودن داروها رگ به اصطلاح میسوزه و پیدا کردن رگ سخته، یوقتایی سوراخ سوراخ میشن تا یه رگ پیدا شه )، پرستارام گفتن آقا میمونه برای فردا تا از آزمایشگاه کسی بیاد، وظیفه ما نیست و نمیتونیم و اینا، پیرمرد طفلک خسته شده بود، انقدر که باید اینور بری، اونور بری حال همسرشم بد بود، گریه اش گرفت(بنظرم یکی از دردناکترین صحنه ها دیدن اشک ریختن یه مرد هستش)، گفت حالش بده و ... بعد تازه دلشون به رحم اومد و گفتن باشه کارای بستریش رو انجام بدید بعد میایم ببینیم چی لازم داره
خب چی میشد قبلش انجام میدادید. این مسئله هم شد خوراک فکری امشب من
این لینک هم ۱۰ دقیقه است، جالب بود بنظرم
blob:https://web.telegram.org/86ca72ad-f14e-4507-b857-e61974478f58
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 18 آذر ۱۳۹۴ ۱۲:۲۱ ب.ظ
(۱۸ آذر ۱۳۹۴ ۰۴:۱۳ ق.ظ)vesta نوشته شده توسط: بنظرم یکی از دردناکترین صحنه ها دیدن اشک ریختن یه مرد هستش
دقیقا
(۱۷ آذر ۱۳۹۴ ۰۷:۳۸ ب.ظ)software94 نوشته شده توسط: هدوپ یه راه کار برای حل مشکلات big data هست.
اگه دوست باشی یه فایل خلاصه دارم برات میفرستم بخونیش.به نظرم قشنگه
یا سایت
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
کنی مطالب خوبی داره
آموزشش برای هدوپ ۱ هست یا هدوپ ۲؟
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - kader - 18 آذر ۱۳۹۴ ۱۲:۵۱ ب.ظ
(۱۶ آذر ۱۳۹۴ ۰۶:۳۵ ب.ظ)shamim_70 نوشته شده توسط: رفیقم کجایی؟دقیقا کجای؟کجایی تو بی من،تو بی من کجایی؟؟
نگو دل بریدی ، خدایی نکرده ، ببین خواب چشمات با چشمام چه کرده
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Potential - 18 آذر ۱۳۹۴ ۱۲:۵۴ ب.ظ
(۱۸ آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۱۸ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: (18 آذر ۱۳۹۴ ۱۲:۴۴ ق.ظ)RASPINA نوشته شده توسط: بعضی وقتا آدم راهنمایی یه استاد یا بزرگتر را جدی نمی گیره و ازش ساده میگذره. بعد بد موقع های بهش میرسه
ترم ۵ دانشگاه بودم استاد گفت راسپینا برو دنبال جاوا خیلی خوبه خیلی میشه روش مانور داد ، زبان را جدی بگیر.....
الان میبینم که ................
یادش به خیر استاد بروزی داشتیم هر چند میانترم به من نداد ولی خیلی خوب بود شاید اگر میانترم میداد الان جاوا کار شده بودم 
وقتی آدم بیکار میشه چ چیزایی یادش میاد
اتفاقا من امروز داشتم فکر می کردم با عقل الانم شاید جای هوش MBA میخوندم.
میتونم بپرسم چرا؟
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - shamim_70 - 18 آذر ۱۳۹۴ ۱۲:۵۵ ب.ظ
عاشق طرز فکر آدم ها نشوید.
آدم ها زیبا فکر می کنند، زیبا حرف می زنند.
اما زیبا زندگی نمی کنند.
رومن پولانسکی
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 18 آذر ۱۳۹۴ ۱۲:۵۷ ب.ظ
(۱۸ آذر ۱۳۹۴ ۱۲:۵۴ ب.ظ)Potential نوشته شده توسط: (18 آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۱۸ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: (18 آذر ۱۳۹۴ ۱۲:۴۴ ق.ظ)RASPINA نوشته شده توسط: بعضی وقتا آدم راهنمایی یه استاد یا بزرگتر را جدی نمی گیره و ازش ساده میگذره. بعد بد موقع های بهش میرسه
ترم ۵ دانشگاه بودم استاد گفت راسپینا برو دنبال جاوا خیلی خوبه خیلی میشه روش مانور داد ، زبان را جدی بگیر.....
الان میبینم که ................
یادش به خیر استاد بروزی داشتیم هر چند میانترم به من نداد ولی خیلی خوب بود شاید اگر میانترم میداد الان جاوا کار شده بودم 
وقتی آدم بیکار میشه چ چیزایی یادش میاد
اتفاقا من امروز داشتم فکر می کردم با عقل الانم شاید جای هوش MBA میخوندم.
میتونم بپرسم چرا؟
قبلا پرسیدن چرا. چند صفحه برید عقب میبینید. تو چند پست توضیح دادم. مثل این:
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - cisco_man - 18 آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۰۰ ب.ظ
. . .
شما پیش تر این موضوع را ارسال کرده اید!
دل تنگ ما هم گویا با قانون مانشت سر سازگاری ندارد
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Potential - 18 آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۰۴ ب.ظ
(۱۸ آذر ۱۳۹۴ ۱۲:۵۷ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: (18 آذر ۱۳۹۴ ۱۲:۵۴ ب.ظ)Potential نوشته شده توسط: (18 آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۱۸ ق.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: (18 آذر ۱۳۹۴ ۱۲:۴۴ ق.ظ)RASPINA نوشته شده توسط: الان میبینم که ................
یادش به خیر استاد بروزی داشتیم هر چند میانترم به من نداد ولی خیلی خوب بود شاید اگر میانترم میداد الان جاوا کار شده بودم 
وقتی آدم بیکار میشه چ چیزایی یادش میاد
اتفاقا من امروز داشتم فکر می کردم با عقل الانم شاید جای هوش MBA میخوندم.
میتونم بپرسم چرا؟
قبلا پرسیدن چرا. چند صفحه برید عقب میبینید. تو چند پست توضیح دادم. مثل این:
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
آهان. مرسی.
من بخاطر بی استعدادی م اومدم دانشکده business ولی الان میبینم درسا جالبه!
اتفاقا اینکه شما اول هوش خوندید خیلی خوبه و الان راحت میتونید یه مدرک MBA هم بگیرید! MBA خوندن خیلی راحت تر از هوشه!
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - blackhalo1989 - 18 آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۱۱ ب.ظ
(۱۸ آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۰۴ ب.ظ)Potential نوشته شده توسط: آهان. مرسی.
من بخاطر بی استعدادی م اومدم دانشکده business ولی الان میبینم درسا جالبه!
اتفاقا اینکه شما اول هوش خوندید خیلی خوبه و الان راحت میتونید یه مدرک MBA هم بگیرید! MBA خوندن خیلی راحت تر از هوشه!
فقط نمیدونم اون چیزی که تو ذهن منه از MBA با واقعیت سازگاری داره یا نه.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Potential - 18 آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۱۸ ب.ظ
(۱۸ آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۱۱ ب.ظ)blackhalo1989 نوشته شده توسط: (18 آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۰۴ ب.ظ)Potential نوشته شده توسط: آهان. مرسی.
من بخاطر بی استعدادی م اومدم دانشکده business ولی الان میبینم درسا جالبه!
اتفاقا اینکه شما اول هوش خوندید خیلی خوبه و الان راحت میتونید یه مدرک MBA هم بگیرید! MBA خوندن خیلی راحت تر از هوشه!
فقط نمیدونم اون چیزی که تو ذهن منه از MBA با واقعیت سازگاری داره یا نه.
منم MBA نخوندم! ولی فکر نمیکنم تو ایران با خوندن MBA بشه اونقدری موفق شد که با خوندن کامپیوتر.
ولی کشورهای دیگه به رشته های MBA بیشتر اهمیت میدن و خواستار بیشتری دارن.
|
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Somayeh_Y - 18 آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۲۷ ب.ظ
هفته وحدت میذاریم و حرف از دوستی و برادری میزنیم اما یه سری حب و بغض ها (از نظر من بیخود و بی معنی) توی دل هامون ریشه دوانده که چند روزه منو برده توی شوک!
یه خانمی برای عمل جراحی فرزندش نیازمند ۲ میلیون پول بود. ۵۰۰ هزارتومن جمع شد. دم همه اونایی که کمک کردن گرم. ولی یه عده ای چون این خانواده شیعه نبودند حتی حاضر نشدند در مورد موقعیت شون تحقیق کنند.
هر وقت با این خانم هم صحبت میشم، با اینکه بخاطر لهجه اش بسختی متوجه حرفاش میشم اما چند کلمه رو خیلی واضح می شنوم.
الهی که بحق بی بی فاطمه خیر ببینید
الهی که بی بی فاطمه و پسراش گره گشایی کنن
الهی که ..........
اسم همین پسرش که چشمش مشکل پیدا کرده "رضا" هست.
و جالب که چه عرض کنم وحشتناکه که ما آدم ها وقتی نمیخوایم کمک کنیم، وقتی نمی تونیم از پول مون !! دل بکنیم هزار و یک برچسب می زنیم و دلیل میاریم. حقه بازی زیاد شده، گدا خیلی داریم، مددکاری بیمارستان کمک میکنه و .......
خب عین مرد بگو، نه. بااین حرفا دیگه نمک به زخم نپاش مسلمون!
نمیدونم شاید منم اگه یه روزی درامدم بیشتر بشه، حرفای امروز خودمو یادم بره.
یادم بشه که بخشی از پول من حق فقراست. مال اوناست، نه مال من. و این منم که باید برم دنبال اونا که حق شون رو بهشون بدم.
|
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - salam5 - 18 آذر ۱۳۹۴ ۰۱:۵۲ ب.ظ
همه ی کارها به چهار دسته تقسیم می شوند:
مهم و فوری
مهم و غیر فوری
غیر مهم و فوری
غیر مهم و غیر فوری
تفاوت انسان های موفق و غیر موفق، در انجام کار های مهم و غیر فوری است.
دکتر استفان کاوی
  
من بیشتر به دسته چهارم می رسم، باید یه تجدید نظری بکنم 
|