هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - RASPINA - 16 تیر ۱۳۹۴۱۱:۳۰ ب.ظ
میخوایم امشب را بریم پیش شهدای گمنام.....شب زنده داری کنیم........
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Behnam - ۱۶ تیر ۱۳۹۴۱۱:۴۴ ب.ظ
(۱۶ تیر ۱۳۹۴ ۱۱:۱۳ ب.ظ)pezhman.m-AI نوشته شده توسط: تزویر با لباس دیانت و تقوا به میدان میآید، تزویر سکهای دو روست که بر یک رویش نام خدا و بر روی دیگرش نقش ابلیس است، عوام خدایش را میبینند و اهل معرفت ابلیسش؛
و چه خون دلها خورد علی...... از دست این جماعت سر به سجود آیه خوان و به ظاهر متدین…!!
تزویر به شما امان میدهد تا مقاومتتان را بشکند، پس از غلبه شک نکنید، گردنتان را خواهد شکست…
ای قربون دهنت! ما که ادعایی نکردیم ولی اینجا هر کسی رو دیدیم از لباس شریعت وارد شد
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Bache Mosbat - 17 تیر ۱۳۹۴۱۲:۱۴ ق.ظ
اینجا چه خبره؟ لشکرکشیه؟! دوستان التماس دعای خیلی زیاد امشب . حاجت مهم دارم
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - admin - 17 تیر ۱۳۹۴۱۲:۲۲ ق.ظ
دوستان من هم التماس دعای فراوانی ازتون دارم. سختی های زیادی توی یکسال اخیر داشتم. تنها دلخوشی این روزهای من بهار کوچولو هست. با هر خنده اون، تمامی مشکلات از یاد من میره. آرزوی قرار گرفتن تو جو مانشت ۴ سال پیش رو دارم. شاید دستی به سر و روی مانشت کشیدم و تحولی ایجاد شد. البته به شرطی که دعا کنید مشکل من حل بشه.
Sent from my GT-I9500 using Tapatalk
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Behnam - ۱۷ تیر ۱۳۹۴۱۲:۴۹ ق.ظ
(۱۶ تیر ۱۳۹۴ ۱۱:۵۸ ب.ظ)Aurora نوشته شده توسط: دوستان خواهش می کنم دیگه ادامه ندید.
کدورت ها رو بزارید کنار. ببخشید.
خواهشا خواهشا بزارید دوباره همه چی مثل اول بشه.
والا من اون روز بعد از توصیهی ادمین و یکی دو تا از دوستان دیگه ادامه ندادم. حتی اینجا دوستان نزدیکی دارم که خواستند بیان یه چیزایی در باب تهمتهایی که یکی دو نفر
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
بهم زدند بگن که نذاشتم. مخصوصاً که با بحثهای بعدی متوجه شدم که من فقط بهانه بودم. انگ ترسو بودن هم به خاطر جواب ندادن بهم زده شد که باز چیزی نگفتم. قبول دارم از اولش هم اشتباه کردم جواب دادم ولی واقعاً فکر میکردم از روی منطق ازم یه ایرادی گرفته شده نه عقده. بیشتر از این چیزی نمیگم چون نمیخوام از اعضای این تاپیک سلب آرامش بشه.
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Bache Mosbat - 17 تیر ۱۳۹۴۰۱:۰۳ ق.ظ
زیباترین دعای ابوحمزه ای که شنیدم :
سید عبدالرسول حسینی
مهمان عزیز شما قادر به مشاهده پیوندهای انجمن مانشت نمیباشید. جهت مشاهده پیوندها ثبت نام کنید.
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - seyed ehsn - 17 تیر ۱۳۹۴۰۲:۰۳ ق.ظ
سلام یه حدیث از امام صادق دیدم بدین مضمون (عین حدیث رو یادم نیست)که هیچ سالی مقدار بارش کمتر از پارسال نیست ولی بخاطر گناهان خلق باران به دریا و بیابان ریخته میشود.
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - vesta - 17 تیر ۱۳۹۴۰۵:۰۰ ق.ظ
(۵۹) یَا حَبِیبَ مَنْ لا حَبِیبَ لَهُ یَا طَبِیبَ مَنْ لا طَبِیبَ لَهُ یَا مُجِیبَ مَنْ لا مُجِیبَ لَهُ یَا شَفِیقَ مَنْ لا شَفِیقَ لَهُ یَا رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَهُ یَا مُغِیثَ مَنْ لا مُغِیثَ لَهُ یَا دَلِیلَ مَنْ لا دَلِیلَ لَهُ یَا أَنِیسَ مَنْ لا أَنِیسَ لَهُ یَا رَاحِمَ مَنْ لا رَاحِمَ لَهُ یَا صَاحِبَ مَنْ لا صَاحِبَ لَهُ
(۵۹)اى دوست آنکه دوستى ندارد،اى پزشک آنکه پزشکى ندارد،اى پاسخگوى آنکه پاسخگویى ندارد،اى یار مهربان آنکه مهربانى ندارد،اى همراه بیهمرهان،اى فریادرس آنکه فریادرسى ندارد،اى رهنماى آنکه رهنمایى ندارد،اى همدم آنکه همدمى ندارد،اى رحمکننده آنکه رحمکنندهاى ندارد اى همنشین آنکه همنشینى ندارد
پ.ن: عجیب به دلم نشست
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 17 تیر ۱۳۹۴۰۵:۱۴ ق.ظ
می توان پرواز را تجربه کرد؛
فقط کافی است قدری سبک تر شویم؛ آن قدر سبک که نیروی هیچ جاذبه ای، زمین گیرمان نکند!
شب های قدر است. هر که دارد هوس «قُرب خدا» بسم اللّه جادّه تقرب، قدم های عاشقانه ای می طلبد.
در دعای جوشن کبیر یک عبارتی هست که میگوییم" یا کٓریمٓ الصَّفْح "
معناش خیلى جالبه:
یک وقتی یک کسی تورو میبخشه اما یادش نمیره که فلان خطا رو کردی و همیشه یک جوری نگات میکنه که تو میفهمی هنوز یادش نرفته یه جورایی انگار که سابقه بدت رو مدام به یادت میاره.
ولی یک وقتی،یه کسی تورو میبخشه و یه طوری فراموش می کنه انگار نه انگار که تو خطایی رو مرتکب شدی،اصلا هم به روت نمیاره.
به این نوع بخشش میگن صَفح. و خدای ما اینگونست...
از صمیم قلب می گوییم یا کٓریمٓ الصَّفْح
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 17 تیر ۱۳۹۴۱۲:۵۸ ب.ظ
خیلی دلم گرفته....اصلا فکرشم نمیکردم دوستای چندین سالم دوستای صمیمیم دوستایی که اینقدر دوسشون داشتم اینقدرباهاشون خوب بودم اینقدربهشون اعتماد داشتم...اینقدر به من حسود بوده باشن وخودم خبرنداشتم....تازه دیشب فهمیدم مطمئن شدم که چجوری هستن..منو بگو که فکر میکردم صاف و سادن ویکرنگ هرچی متلک و طعنه و کنایه هرچی که بود بهم گفتن شوکه شده بودم زبونم بند اومده بود!!!! اون موقع چه توی مدرسه وچه بعد تموم شدن مدرسها اصلا متوجه این متلکاشون نمیشدم... تازه میفهمم بعد چندسال..!!!!آخه ایناچرا اینجوری بودن!!! انگارتوی دلشون عقده شده بود...خیلی دلم گرفت ازشون..من اونارودوستای خوب وواقعیم میدونستم.. دلم شکست..خیلی احساس بدیه..خیلی..
خواهرم میگه وقتی قبلش باهاشون حرف زدی تحقیرت کردن وزخم زبون زدن چرادوباره باهاشون حرف زدی... چیکارکنم اخه چجوری ازدوستای خیلی صمیم وچندسالم دل بکنم اما دیگه شتاختمشون...اینهمه باهاشون دردل کرده بودم..وای پشیمونمممممممم
همیشه یه دوست خوب وصاف وساده و واقعی میخواستم...فکرمیکردم اینادوستای واقعیمم اما...چه دیرفهمیدم ..خیلی ناراحتم ازشون بغضم گرفته..
الان که روزه هستم وناراحتم معدم داره میسوزه
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - khayyam - 17 تیر ۱۳۹۴۰۱:۰۳ ب.ظ
تو زندگی دیگه نمی شه به کسی اعتماد کرد ......
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - targol - 17 تیر ۱۳۹۴۰۱:۱۲ ب.ظ
(۱۷ تیر ۱۳۹۴ ۰۱:۰۳ ب.ظ)khayyam نوشته شده توسط: تو زندگی دیگه نمی شه به کسی اعتماد کرد ......
دقیقا!
منم هر روز یه ضربه میخورم از اعتمادی که به بقیه میکنم. جالبه که این همه ضربه می خورم اما آدم نمیشم ؛ باز میرم همه حرفا رو بهشون میگم
RE: هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - fo-eng - 17 تیر ۱۳۹۴۰۱:۱۳ ب.ظ
(۱۷ تیر ۱۳۹۴ ۱۲:۵۸ ب.ظ)Menrva نوشته شده توسط: خیلی دلم گرفته....اصلا فکرشم نمیکردم دوستای چندین سالم دوستای صمیمیم دوستایی که اینقدر دوسشون داشتم اینقدرباهاشون خوب بودم اینقدربهشون اعتماد داشتم...اینقدر به من حسود بوده باشن وخودم خبرنداشتم....تازه دیشب فهمیدم مطمئن شدم که چجوری هستن..منو بگو که فکر میکردم صاف و سادن ویکرنگ هرچی متلک و طعنه و کنایه هرچی که بود بهم گفتن شوکه شده بودم زبونم بند اومده بود!!!! اون موقع چه توی مدرسه وچه بعد تموم شدن مدرسها اصلا متوجه این متلکاشون نمیشدم... تازه میفهمم بعد چندسال..!!!!آخه ایناچرا اینجوری بودن!!! انگارتوی دلشون عقده شده بود...خیلی دلم گرفت ازشون..من اونارودوستای خوب وواقعیم میدونستم.. دلم شکست..خیلی احساس بدیه..خیلی..
خواهرم میگه وقتی قبلش باهاشون حرف زدی تحقیرت کردن وزخم زبون زدن چرادوباره باهاشون حرف زدی... چیکارکنم اخه چجوری ازدوستای خیلی صمیم وچندسالم دل بکنم اما دیگه شتاختمشون...اینهمه باهاشون دردل کرده بودم..وای پشیمونمممممممم
همیشه یه دوست خوب وصاف وساده و واقعی میخواستم...فکرمیکردم اینادوستای واقعیمم اما...چه دیرفهمیدم ..خیلی ناراحتم ازشون بغضم گرفته..
الان که روزه هستم وناراحتم معدم داره میسوزه
سلام دوست مهربون.
دقیقا همیشه همین طوره، از همونهایی که توقع نداری دقیقا گند می زنند به باورهات اونم یک زمانی که ممکنه واسشون هیچی کم نذاشته باشی و من این رو جزء خصلت آدم ها می دونم که پاک نمیشه!
تو قطعا نمی تونی اونها رو از ذهنت پاک کنی چون خاطرات خوبی باهاشون داشتی و این غلبه می کنه به همه ی اونچه که ممکنه باهات کرده باشند. تنها راهش اینه که فراموش کنی ... یک بیت معروفه که میگه :تو خوبی کن و در دجله انداز| که ایزد در بیابانت دهد باز
ولی این بار سعی کنی رفتاری کنترل شده داشته باشی چون دقیقا همه ی دوست های روی کره زمین به همین شکل هستند. حداقل چون من تجربه ای مثل تو رو داشتم این حرف رو می زنم.
دوست ها مرواریدهای گرانبهایی هستند که قطعا نمی تونیم با کسی از نزدیکانمون تجربه ی اونو داشته باشیم ، پس دوست رو انتخاب می کنیم. ولی نباید هم به اون صورت باهاشون صمیمی بود که الان امتحانشونو که پس دادن ما رو به این شکل ناراحت کنه!
شما هم تلاشت رو بکن با یک دوست فقط دز حد یک دوست باشی ...
اشتباهی که همه عمر پشیمانم کرد اعتمادیست که به مردم دنیا کردم.
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - IT.girll - 17 تیر ۱۳۹۴۰۱:۱۶ ب.ظ
(۱۷ تیر ۱۳۹۴ ۱۲:۵۸ ب.ظ)Menrva نوشته شده توسط: خیلی دلم گرفته....اصلا فکرشم نمیکردم دوستای چندین سالم دوستای صمیمیم دوستایی که اینقدر دوسشون داشتم اینقدرباهاشون خوب بودم اینقدربهشون اعتماد داشتم...اینقدر به من حسود بوده باشن وخودم خبرنداشتم....تازه دیشب فهمیدم مطمئن شدم که چجوری هستن..منو بگو که فکر میکردم صاف و سادن ویکرنگ هرچی متلک و طعنه و کنایه هرچی که بود بهم گفتن شوکه شده بودم زبونم بند اومده بود!!!! اون موقع چه توی مدرسه وچه بعد تموم شدن مدرسها اصلا متوجه این متلکاشون نمیشدم... تازه میفهمم بعد چندسال..!!!!آخه ایناچرا اینجوری بودن!!! انگارتوی دلشون عقده شده بود...خیلی دلم گرفت ازشون..من اونارودوستای خوب وواقعیم میدونستم.. دلم شکست..خیلی احساس بدیه..خیلی..
خواهرم میگه وقتی قبلش باهاشون حرف زدی تحقیرت کردن وزخم زبون زدن چرادوباره باهاشون حرف زدی... چیکارکنم اخه چجوری ازدوستای خیلی صمیم وچندسالم دل بکنم اما دیگه شتاختمشون...اینهمه باهاشون دردل کرده بودم..وای پشیمونمممممممم
همیشه یه دوست خوب وصاف وساده و واقعی میخواستم...فکرمیکردم اینادوستای واقعیمم اما...چه دیرفهمیدم ..خیلی ناراحتم ازشون بغضم گرفته..
الان که روزه هستم وناراحتم معدم داره میسوزه
دقیقا میفهمم چی میگی مینروا جون
امان از حسادت و چشم و هم چشمی و بدجنسی! کاش یه قرصی بود که باعث میشد این چیزا رو از بین ببره.
هرچه می خواهد دل تنگت بگو... - Menrva - 17 تیر ۱۳۹۴۰۱:۳۵ ب.ظ
(۱۷ تیر ۱۳۹۴ ۰۱:۱۳ ب.ظ)fo-eng نوشته شده توسط: سلام دوست مهربون.
دقیقا همیشه همین طوره، از همونهایی که توقع نداری دقیقا گند می زنند به باورهات اونم یک زمانی که ممکنه واسشون هیچی کم نذاشته باشی و من این رو جزء خصلت آدم ها می دونم که پاک نمیشه!
تو قطعا نمی تونی اونها رو از ذهنت پاک کنی چون خاطرات خوبی باهاشون داشتی و این غلبه می کنه به همه ی اونچه که ممکنه باهات کرده باشند. تنها راهش اینه که فراموش کنی ... یک بیت معروفه که میگه :تو خوبی کن و در دجله انداز| [b]که ایزد در بیابانت دهد باز[/b]
ولی این بار سعی کنی رفتاری کنترل شده داشته باشی چون دقیقا همه ی دوست های روی کره زمین به همین شکل هستند. حداقل چون من تجربه ای مثل تو رو داشتم این حرف رو می زنم.
دوست ها مرواریدهای گرانبهایی هستند که قطعا نمی تونیم با کسی از نزدیکانمون تجربه ی اونو داشته باشیم ، پس دوست رو انتخاب می کنیم. ولی نباید هم به اون صورت باهاشون صمیمی بود که الان امتحانشونو که پس دادن ما رو به این شکل ناراحت کنه!
شما هم تلاشت رو بکن با یک دوست فقط دز حد یک دوست باشی ...
(۱۷ تیر ۱۳۹۴ ۰۱:۱۶ ب.ظ)IT.girll نوشته شده توسط: دقیقا میفهمم چی میگی مینروا جون
امان از حسادت و چشم و هم چشمی و بدجنسی! کاش یه قرصی بود که باعث میشد این چیزا رو از بین ببره.