روزنوشت های محمد تنهایی - نسخهی قابل چاپ |
RE: روزنوشت های محمد تنهایی - hanif - 01 بهمن ۱۳۸۹ ۰۹:۳۵ ق.ظ
من کلا تو دانشگاه پیام نور ۲۰ندیدم (فکر کنم سوالات از ۱۹/۵ طرح میشد!!) تو درس پایگاه داده ۱۹/۵ گرفتم خدا میدونه پیش بچهها خجالت میکشیدم بگم بهم میگفتن خر خوان |
RE: روزنوشت های محمد تنهایی - Masoud05 - 01 بهمن ۱۳۸۹ ۱۱:۳۷ ق.ظ
البته من چند تا ۲۰ هم دارم و برام خیلی شیرین بود اما اگه به کسی میگفتم ۲۰ گرفتم، به دید یه بچه ابتدایی بهم نگاه میکردن البته منم کسی رو که ۲۰ میگرفت اذیت میکردم که ای بابا مثل بچه اولیا ۲۰ گرفتی (البته از روی دوستی و برا شوخی با اون شخص، وگرنه من همیشه تلاشم بر این بوده هیچ وقت کسی رو ناراحت نکنم)!!! |
روزنوشت های محمد تنهایی - mahdi20 - 01 بهمن ۱۳۸۹ ۰۱:۲۴ ب.ظ
من چون میترسم ریا میشه تعداد ۲۰ های دوره کارشناسیام را نمی گم ولی خب گرفتن نمره خوبی مثل ۲۰ زمانی حال میده و به دل آدم میچسبه که واقعا حاصل دست رنج خودت باشه . |
روزنوشت های محمد تنهایی - admin - 01 بهمن ۱۳۸۹ ۰۵:۲۰ ب.ظ
من دو سه تا ۲۰ام حاصل دسترنجم نبوده خدایی دو سه تا رو رفاقتی بهم ۲۰ دادن. مثلاً یه درس رو بدون امتحان دادن ۲۰ شدم!!! (تو کفش بمونید) |
RE: روزنوشت های محمد تنهایی - mahdi20 - 01 بهمن ۱۳۸۹ ۰۵:۲۸ ب.ظ
(۰۱ بهمن ۱۳۸۹ ۰۵:۲۰ ب.ظ)admin نوشته شده توسط: من دو سه تا ۲۰ام حاصل دسترنجم نبودهچه اشکالی داره دکتر، ۲۰ رفاقتی هم خوبه . مگه شما هم دل ندارید ؟؟؟؟ اتفاقا همین رفاقتیها تو کارشناسی نزدیک بود کار دست من بده |
روزنوشت های محمد تنهایی - Maryam-X - 02 بهمن ۱۳۸۹ ۱۲:۲۹ ق.ظ
اتفاقا نمرهی ناپلئونی خیلی بیشتر به دل آدم می چسبه تا دسترنج خود آدم! من توی لیسانس چون مثل خرخونها از همون هفتهی اول درس خوندن رو شروع می کردم. تا رسیدن امتحانات پایان ترم اینقدر سر یه درس اذیت می شدم که اگر هم نمره اش خوب می شد باز هم زهر مارم می شد.و زیاد دل چسب نبود. |
روزنوشت های محمد تنهایی - javadjj - 02 بهمن ۱۳۸۹ ۰۲:۰۸ ق.ظ
استاد طراحی الگوریتم ما شدیدا سخت گیر بود و خودش هم تو کرمان نویسنده کتاب هستش ایشون امتحاناتش رو جزوه باز برگزار میکردند بازم یه ۳۰ درصدی می افتاند .من بدون جزوه امتحان رو دادم بعد از یک هفته رفتم اتاقشون به من شما ۲۰ شدی اما از اونجا که من تا حالا به کسی ۲۰ ندادم بهت میدم ۱۹/۵ و واقعا لذت داشتن نمره ۲۰ در درس طراحی الگوریتم در کارنامه رو ازم گرفت (اینم اضافه کنم که واقعا برای این درس خیلی در اون ترم مطاله کردم واقعا هیچوقت یادم نمیره) |
روزنوشت های محمد تنهایی - Maryam-X - 11 بهمن ۱۳۸۹ ۰۱:۰۴ ق.ظ
دکتر بالاخره رفتید ایلام؟؟؟؟؟یا نه؟ می رید و بر می گردید تهران؟؟یا همونجا ساکن شدید؟؟؟یا آنلاین تدریس می کنید؟ |
روزنوشت های محمد تنهایی - admin - 11 بهمن ۱۳۸۹ ۱۰:۱۳ ق.ظ
بالاخره پروازی شدم! |
روزنوشت های محمد تنهایی - mahdi20 - 11 بهمن ۱۳۸۹ ۱۰:۱۹ ق.ظ
دکتر به این هواپیماها اطمینانی نیست . |
روزنوشت های محمد تنهایی - admin - 11 بهمن ۱۳۸۹ ۱۰:۲۹ ق.ظ
ولی به خداوند خیلی اعتماد هست. |
روزنوشت های محمد تنهایی - mosaferkuchulu - 16 بهمن ۱۳۸۹ ۱۱:۳۹ ق.ظ
دکتر تبریک.فقط به بچهها زیاد سخت نگیرین!!دانشجوها خیلی گناه دارن!! |
روزنوشت های محمد تنهایی - Maryam-X - 17 بهمن ۱۳۸۹ ۱۲:۲۲ ق.ظ
دکتر یه لطفی بفرمایید.... از مدیر گروه محترم آی تی شریف سوال بفرمایید امسال با قلم مبارکشان چند نفر ظرفیت برای ارشد درج نموده اند....؟ و چه گرایش هایی را ...؟ نگید نمیشه و نمیدونم که اصلا باور نمی کنم! |
روزنوشت های محمد تنهایی - admin - 17 بهمن ۱۳۸۹ ۰۲:۰۳ ق.ظ
مدیر گروه امریکا تشریف دارند! |
روزنوشت های محمد تنهایی - Maryam-X - 18 بهمن ۱۳۸۹ ۱۲:۰۱ ق.ظ
خوش بگذره بشون.... برید سراغ معاون گروه یا هر کس دیگه ای که در حال حاضر داره از تاب خوردن روی صندلی چرخ دار دفتر مدیر کیف می کنه! یه جواب برای ما بیارید. بالاخره دکتری گفتند...... |