زمان کنونی: ۰۳ دى ۱۴۰۳, ۰۷:۵۳ ب.ظ مهمان گرامی به انجمن مانشت خوش آمدید. برای استفاده از تمامی امکانات انجمن میتوانید عضو شوید. گزینههای شما (ورود — ثبت نام)
دیدم همه نوشتن گفتیم یکی از شیطنتهامون رو بنویسیم
یادمه سال۸۳ استاد زبان تخصصی اتو کشیده ی شیک و مسنی داشتیم که هروقت بعد از اون روز دیدمش خجالت کشیدم با اینکه من رو یادش نبود!این استاد عزیز و مهربان ما خیلی خیلی باوقار بود...اون روز من و چندتائی دختر دیگه که کلا به آزار رسوندن عادت داشتیم!دیدیم آقای بخشنده یه کت و شلوار نو پوشیده ومثل همیشه کفشش برق میزنه و سامسونت به دست با سرپایین به سمت ما میاد....۴نفری بودیم...عصر بود و تازه کریدورها رو تمیز کرده بودند همچین خیس بود...وسط در سالنها هم یه تیکه آهن محافظ بود که باید موقع راه رفتن پاهاتو برمی داشتی!!!همچین که استاد بهمون نزدیکه شد چنان ۴تائی بلند جیغ زدیم سلااااااااااااام استاد که بنده ی خدا جا خورد و موقع خوردن به زمین ناخودآگاه اومد سامسونت رو تکیه کنه که بدتر چند متری رو زمین به صورت شیرجه کشیده شد و دم کلاس متوقف شد....ما که به زور خنده مون رو نگه داشته بودیم منتظر فحش و هرگونه بدوبیراهی شدیم که باکمال تعجب بدون اخم و با لبخند گفت سلام!!ولی آخر ترم با۱۲که بهم داد جبران کرد!استاد عزیزی که هروقت یادش میوفتم هم خجالت میکشم هم خنده ام میگیره!
زندگی زیباست....بوی کاهگل باران خورده را دوست دارم!زندگی کاهگلی باران خورده است
یاد استادمون افتادم
میگفت اون موقع که ما استاادمون رو می دیدیم از ترس با شعاع ۳ کیلومتر از اطرافش سعی می کردیم بگذریم ولی الان دانشجو مستقیم جلوی استاد راه میره میگه نمیتونی یه کم بری اون طرف تر سر راهم رو گرفتی............
چند هفته بیش توی دانشگاه ما شنیدم یکی از بچه ها برای استاد که خانم بودن یه موش خشکل گرفته بود تو کلاس رهاش کرده بود......این هم از خاطرات دانشجویی ماها.....:-)موشه تاچند وقت بیش توی کلاسا برا خودش رفت وآمدداشت بهش کلی عادت کرده بودیم .......
ازاین آدمهادلگیر نشو،نیش زدن طبیعت آنهاست..../سالهاست به هوای بارانی می گویند خراب!......