(۱۶ خرداد ۱۳۹۴ ۰۷:۵۶ ب.ظ)irpersian20 نوشته شده توسط: Ferrite beads employ high frequency current dissipation in a ferrite ceramic to build high frequency noise suppression devices.
ببخشید این جمله یعنی چی؟
اینجا employ چه معنی میده؟
دانههای فریت، برای ساخت وسایل سرکوب نویز فرکانس بالا، از {خاصیت} هدردهی {یعنی انتشار و پراکنده کردن انرژی} جریان فرکانس بالا در سفالینهی فریت بهره میبرند.
*بهره میبرند*
(۱۶ خرداد ۱۳۹۴ ۰۹:۵۳ ب.ظ)raakhshan نوشته شده توسط: ترجمه این چی میشه:
The project sponsor is an individual high enough in the organization to have
power over the functional managers you’ll deal with on your project. In other
words, you don’t want Bob the VP to be the project sponsor if you’ll be using
resources from Susan the VP’s department. Susan will, no doubt, question why
she has to answer to someone at her same level in the organizational chart.
Avoid playing dirty politics, such as pretending to agree with stakeholders
just because they are in a powerful position. In such situations, politics may
impede progress. On the other hand, when done correctly and ethically, politics
may also facilitate progress.
به نظرم در کل میگه:
حامی پروژه باید اونقدر مقامش بالا باشه که بر مدیران اجرایی که شما با اونها سر و کار دارید تسلط داشته باشه. سلسله مراتب سازمانی حامیان باید بر اساس قدرت اعمال نفوذشون باشه و نباید در رابطه با اونها دورویی داشته باشید و وارد سیاست بازی بشید. با این حال، سیاست اگه اصولی باشه میتونه مفید هم باشه.
(۱۷ خرداد ۱۳۹۴ ۰۲:۳۲ ق.ظ)sara_omd نوشته شده توسط: بچه ها اینو چه جوری ترجمه می کنید؟!!!
We describe these proposed changes, which although significant and requiring broad community involvement will provide functionality of value to both existing single-provider clouds as well as future multi-provider ones.
ما این تغییرات ارائه شده را شرح میدهیم، که علیرغم گستردگی و نیاز به درگیر شدن خیل زیادی از افراد، کارگر شدن ارزش را هم برای کلودهای تک فراهم کنندهی امروزی و هم برای کلودهای چند فراهم کنندهی آتی به ارمغان میآورند.
این معادلسازی شاید خیلی هم مناسب نباشه:
کارگر شدن ارزش = functionality of value